روح الله مهرجو استاد دانشگاه و کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی

روح الله مهرجو استاد دانشگاه و  کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی

این وبلاگ کاملا شخصی می باشد
mehrjoor.ir

بایگانی
آخرین نظرات

۳۸ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

یسم الله

حکایاتی شگرف از امام کاظم(علیه السلام)

احتجاج و غلبه بر رقیب

مرحوم طبرسی در کتاب شریف خود به نام احتجاج آورده است : روزی مهدی عبّاسی با حضور بعضی از علماء اهل سنّت و از آن جمله ابویوسف - که یکی از علماء برجسته دربار به حساب می آمد، جلسه ای تشکیل داد؛ و حضرت ابوالحسن امام موسی کاظم علیه السلام را نیز در آن جلسه دعوت کرد. امام کاظم علیه السلام پس از ورود، از ابویوسف مطلبی را پرسید؛ ولی او نتوانست جواب سئوال حضرت را بدهد. پس از آن ، خطاب به حضرت کرده و اجازه گرفت تا سئوالی را مطرح کند؟ امام علیه السلام فرمود: آنچه مایل هستی سؤ ال و مطرح کن .

ابویوسف پرسید: درباره حاجی که در حال احرام باشد، آیا شرعاً می تواند از سایه بان استفاده کند؟ حضرت فرمود: خیر، صحیح نیست . پرسید: چنانچه خیمه ای را نصب کند و داخل آن رود، چه حکمی دارد؟ فرمود: در آن اشکالی نیست . پرسید: چه فرقی بین آن دو وجود دارد؟!
حضرت فرمود: درباره زن حایض چه می گوئی ، آیا نمازهای خود را باید قضا کند یا خیر؟ جواب داد: خیر.
فرمود: آیا روزه های خود را باید قضا نماید؟ گفت : بلی . فرمود: چه فرقی بین نماز و روزه می باشد؟ گفت : در شریعت اسلام حکم آن چنین وارد شده است . امام موسی کاظم علیه السلام فرمود: درباره احکام شخص حاجی در حال احرام نیز چنان وارد شده است . در این لحظه مهدی عبّاسی خطاب به ابویوسف کرد و گفت : ای ابویوسف ! چه کردی ؟ کاری که نتوانستی انجام دهی ؟!
ابویوسف گفت : او یعنی ؛ امام کاظم علیه السلام - مرا با یک استدلال از پای درآورد.

ارزش کار

علی بن ابی حمزه گوید: امام کاظم علیه السلام را دیدم که مشغول کار و فعالیت در زمین خودش بود به گونه ای که عرق بر بدنش جاری بود به او عرض کردم فدایت شوم دیگران کجا هستند که شما اینگونه به زحمت افتادید؟ حضرت فرمودند: ای علی ! کسی که بهتر از من و پدرم بود با دست خود در زمین کار می کرد. عرض کردم : او چه کسی بود؟
امام علیه السلام فرمود: رسول خدا امیرالمومنین علیه السلام و پدران من همه بادست خود کار می کردند و البته کار کردن عمل پیامبران و جانشینان آنها و بندگان شایسته خداوند است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۰۸:۲۸
مجتبی مهرجو

بسم الله
آیت الکرسی


در دائرة المعارف تشییع 1 درباره «آیة‌الکرسی» آمده است: در قرآن مجید، دو آیه هست که احادیث بسیاری در بیان عظمت آن‌ها از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام وارد شده است، این دو آیه عبارتند از: آیه نور و آیة‌الکرسی.


ابوالفتوح رازی می‌نویسد:

ابی‌بن‌کعب گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: کدام آیت در کتاب خدا عظیم‌تر است یا ابا المنذر؟ من گفتم: خدا و رسول او اعلم‌اند، دوباره پرسید تا سه بار، من گفتم: خدا و پیغمبرش اعلم‌اند، در آخرین مرتبه گفتم : آیة‌الکرسی؟ رسول اکرم صلی الله علیه و آله دست بر سینه من نهاد و گفت : «هنیئاً لک یا ابا المنذر».

نیز می‌نویسد :علی علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده است: قرآن والاترین کلام‌هاست و سوره بقره، سرور قرآن و آیة‌الکرسی سرور سوره بقره. در آیة‌الکرسی پنجاه کلمه است و در هر کلمه پنجاه برکت.

ملاصدرا در مقدمه تفسیری که درباره آیة‌الکرسی نوشته خبری به این مضمون نقل می‌کند که اسم اعظم الهی در آیة‌الکرسی و اوّل سوره آل عمران است، ملاّ فتح‌اللّه کاشانی بیست حدیث در فضیلت آیة‌الکرسی نقل می‌کند از جمله می‌نویسد: امیرالمۆمنین علیه السلام روایت کرده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله را دیدم که بر بالای منبر فرمود: هر که آیة‌الکرسی را در عقب هر نماز واجب بخواند هیچ چیز او را از بهشت منع نکند و بر این مواظبت نکند مگر صدّیقی یا عابدی.

آیت الکرسی

«کرسی» به تعبیر قرآن مجید، کما بیش مانند عرش است به این معنا که هر دو، دو معنی دارند: یکی تخت و سریر و دیگری علم و عظمت و قدرت الهی و کرسی در آیة‌الکرسی به همین معنای اخیر است.

«آیة‌الکرسی» آیه 255 سوره بقره است که اوّل آن «اللّه لا اله الاّ هو…» و آخر آن «و هو العلی العظیم» می‌باشد، ولی در قرون اخیر دو آیه بعدی را که از «لا اکراه فی الدین … » شروع و به «هم فیها خالدون» ختم می‌شود را جزو آن گرفته‌اند؛ امّا چون در احادیث اشاره به «پنجاه کلمه» و «یکصد و هفتاد حرف» شده، نیز با توجّه به اینکه «کرسی» در همان آیه 255 سوره بقره آمده و معنای این دو آیه موقوف بر هم نیست؛ لذا صحیح آن است که همان آیه را به تنهایی آیة‌الکرسی به حساب آوریم. در بحارالأنوار هم در حدیثی که از امالی شیخ طوسی نقل می‌کند، تصریح دارد که حضرت علی علیه السلام آیة‌الکرسی را از «الله لا اله …» آغاز و به «هو العلی العظیم» ختم کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۰۸:۲۸
مجتبی مهرجو

بسم الله

شخصیت حضرت رقیه، واقعیت یا تحریف؟


نام گذاری حضرت رقیه (علیها السلام)

رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.(1) گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین(علیه‏ السلام) کمتر به چشم می‏خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین (علیه‏ماالسلام) معروف به فاطمه صغری باشد، وجود دارد.(2) در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (علیه‏ السلام) دو اسم داشته ‏اند و امکان تشابه اسمی نیز در بین فرزندان آن حضرت وجود دارد.

گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد؛ چنانچه در کتاب تاریخ آمده است: «در میان کودکان امام حسین (علیه ‏السلام) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (علیه ‏السلام) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می‏داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می‏داد، نامش را فاطمه می‏گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (علیه‏ السلام) وی را علی می‏نامید».(3) گفتنی است سیره دیگر امامان نیز در نام گذاری فرزندانشان چنین بوده است.

پیشینه تاریخی نام رقیه

این نام ویژه تاریخ اسلام نیست، بلکه پیش از ظهور پیامبر گرامی اسلام (صلی ‏الله ‏علیه‏ وآله) نیز این نام در جزیرة العرب رواج داشته است؛ به عنوان نمونه، نام یکی از دختران هاشم (نیای دوم پیامبر (صلی ‏الله‏ علیه‏ وآله)) رقیه بود که عمه حضرت عبداللّه‏، پدر پیامبر اکرم (صلی ‏الله‏ علیه ‏وآله) به شمار می‏آید.(4)
نخستین فردی که در اسلام به این اسم، نام گذاری گردید، دختر پیامبر اکرم (صلی‏ الله‏ علیه ‏وآله) و حضرت خدیجه بود؛ پس از این نام گذاری، نام رقیه به عنوان یکی از نام‏های خوب و زینت بخش اسلامی درآمد.
امیرالمؤمنین علی (علیه ‏السلام) نیز یکی از دخترانش را به همین اسم نامید که این دختر بعدها به ازدواج حضرت مسلم بن عقیل (علیه‏ السلام) درآمد.
این روند ادامه یافت تا آن جا که برخی دختران امامان دیگر مانند امام حسن مجتبی (علیه ‏السلام)،8 امام حسین (علیه‏ السلام) و دو تن از دختران امام کاظم (علیه ‏السلام) نیز رقیه نامیده شدند. گفتنی است، برای جلوگیری از اشتباه، آن دو را رقیه و رقیه صغری می‏نامیدند.(5).

مادر حضرت رقیه (علیها السلام)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۰۸:۲۷
مجتبی مهرجو

بسم الله

حضرت رقیّه علیهاالسلام در اوراق تاریخ

مرحوم آیة الله حاج میرزا هاشم خراسانى (متوفّاى سال 1352 هجرى قمرى ) در منتخب التواریخ مى نویسد:عالم جلیل ، شیخ محمّد على شامى که از جملة علما و محصّلین نجف اشرف است به حقیر فرمود: جدّ امّى بلاواسطه من ، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقى ، که نسبش منتهى مى شود به سیّد مرتضى علم الهدى و سن شریفش از نود افزون بوده و بسیار شریف و محترم بودند، سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند.

شبى دختر بزرگ ایشان جناب رقیّه بنت الحسین علیهماالسلام را در خواب دید که فرمود به پدرت بگو به والى بگوید میان قبر و لحد من آب افتاده ، و بدن من در اذیّت است ؛ بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند.
دخترش به سیّد عرض کرد، و سیّد از ترس حضرات اهل تسنّن به خواب ترتیب اثرى نداد. شب دوّم ، دختر وسطى سیّد باز همین خواب را دید. به پدر گفت ، و او همچنان ترتیب اثرى نداد. شب سوم ، دختر کوچکتر سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت ، ایضا ترتیب اثرى نداد. شب چهارم ، خود سیّد، مخدّره را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: ((چرا والى را خبردار نکردى ؟!)).
صبح سیّد نزد والى شام رفت و خوابش را براى والى شام نقل کرد. والى امر کرد علما و صلحاى شام ، از سنّى و شیعه ، بروند و غسل کنند و لباسهاى نظیف در بر کنند، آنگاه به دست هر کس قفل درب حرم مقدّس باز شد همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند و جسد مطهّرش را بیرون بیاورد تا قبر مطهّر را تعمیر کنند.
بزرگان و صلحاى شیعه و سنّى ، در کمال آداب غسل نموده و لباس نظیف در برکردند. قفل به دست هیچ یک باز نشد مگر به دست مرحوم سیّد ابراهیم . بعد هم که به حرم مشرّف شدند، هر کس کلنگ بر قبر مى زد کارگر نمى شد تا آنکه سیّد مزبور کلنگ را گرفت و بر زمین زد و قبر کنده شد. بعد حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند، دیدند بدن نازنین مخدّره میان لحد قرار دارد، و کفن آن مخدّرة مکرّمه صحیح و سالم مى باشد، لکن آب زیادى میان لحد جمع شده است .سیّد بدن شریف مخدّره را از میان لحد بیرون آورده بر روى زانوى خود نهاد و سه روز همین قسم بالاى زانوى خود نگه داشت و متّصل گریه مى کرد تا آنکه لحد مخدّره را از بنیاد تعمیر کردند. اوقات نماز که مى شد سیّد بدن مخدّره را بر بالاى شى ء نظیفى مى گذاشت و نماز مى گزارد. بعد از فراغ باز بر مى داشت و بر زانو مى نهاد تا آنکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند. سیّد بدن مخدّره را دفن کرد و از کرامت این مخدّره در این سه روز سیّد نه محتاج به غذا شد و نه محتاج آب و نه محتاج به تجدید وضو. بعد که خواست مخدّره را دفن کند سیّد دعا کرد خداوند پسرى به او مرحمت فرمود مسمّى به سیّد مصطفى .
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۰۸:۲۶
مجتبی مهرجو

 بسم الله

تهران - کتاب «آخرین وحشت آفرین» که اثری داستانی درباره زندگی «ناصر مقدم» آخرین رییس سازمان اطلاعات و امنیت رژیم پهلوی است، از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر و راهی بازار کتاب شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، کتاب «آخرین وحشت آفرین» عنوان تازه ترین اثر داستانی منتشر شده از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی در قالب مجموعه کتاب های «دانستنی های انقلاب اسلامی برای جوانان» است که با موضوع زندگی ناصر مقدم آخرین رئیس کل ساواک رژیم پهلوی و آجودان مخصوص محمد رضا پهلوی نوشته شده است.

این کتاب که تالیف قلم حبیب الله مهرجو است، تلاش کرده در قالب یک اثر داستانی و البته از زبان شخص ناصر مقدم به توصیف زندگی و فعالیت هایش در دوران حضور در ساواک و نیز ارتش شاهنشاهی بپردازد. این کتاب با روایتگری مقدم از تولد تا حضورش در دانشکده افسری آغاز می شود و در ادامه ماجرای ورود وی به ساواک تا رسیدنش به ریاست اداره کل سوم ساواک و تاسیس کمیته مشترک ضد خرابکاری را بازگویی می کند.

چگونگی ارتباط گیری سازمان CIA با مقدم و تلاش این سازمان برای ارتقاء درجه نظامی و پست کاری وی به قائم مقامی ساواک و نیز چرایی استعفای وی از این مقام و انتصاب مقدم به عنوان ریاست ساواک در خرداد ماه 57 تا نحوه دستگیری و اعدام وی از دیگر موضوعاتی است که این کتاب به آنها توجه نشان داده است و سعی کرده در کنار آن ساخت قدرت سیاسی و نظامی در دوران پهلوی دوم را به تصویر بکشد.

کتاب «آخرین وحشت آفرین» با شمارگان 2500 نسخه و قیمت 2600 تومان از سوی انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۲ ، ۱۴:۳۰
مجتبی مهرجو








خاطره‌گویی و خاطره‌نویسی پیشینه‌ای طولانی در تاریخ بشر دارد، اما در دوران اخیر شاهد رواج و گسترش بیشتر آن هستیم. نهضت ملی شدن نفت یکی از حوادث مطرح در تاریخ معاصر ایران می‌باشد که از منظر فعالان سیاسی، تعابیر و بیانهای گوناگونی یافته است که نتیجه آن فراهم شدن مجموعه‌ای بسیار غنی از مواد اولیه تاریخ‌نگاری بوده است. با این همه ارائه تصویری درست از نهضت و مشخص کردن سهم هر کدام از گروههای فعال در این واقعه، نقد و روایتهای مختلفی را می‌طلبد تا انگیزه‌ها، اهداف و نوع فعالیت هر گروه در جریان مذکور روشن شود. در نهضت ملی شدن نفت افراد و گروههای مختلف با افکار و گرایشهای سیاسی گوناگونی مشارکت داشته‌اند که بازشناسی و معرفی چهره حقیقی آنان از ملزومات تاریخ‌نگاری نهضت ملی است.

در این میان یکی از افرادی که در مسئله ملی شدن صنعت نفت مطرح گردید دکتر مظفر بقایی می‌باشد. چهره و شخصیت وی مشخصات بارزی دارد که گروهی را به دشمنی مفرط وگروهی را به دوستی شدید، کشانده است. آنچه از حوادث و رویدادهای آن دوره باقی مانده است چیزی جز خاطرات غبار گرفته شاهدان آن نیست. یکی از راههای بررسی و عملکرد مظفر بقایی بازخوانی خاطرات یکی از نزدیکان و محرمان وی یعنی مرحوم مرتضی کاشانی است. خاطرات ایشان به عنوان یکی از فعالان سازمان نگهبانان آزادی و حزب زحمتکشان که سمتهایی از جمله رئیس کمیسیون تفتیش، عضویت در هیئت اجرائیه حزب زحمتکشان در تهران به رهبری مظفر بقایی را برعهده داشت و همچنین ارتباط بسیار نزدیک وی با مظفر بقایی می‌تواند زمینه‌ساز آشنایی با فضای آن دوره و آشکارکننده گوشه‌ای پنهان از تاریخ این مقطع باشد.


کتاب حاضر نخستین پژوهشی است که بر مبنای اسناد مرحوم مرتضی کاشانی صورت گرفته است و ابعاد جدیدی از تحولات سیاسی جامعه را در معرض داوری عموم قرار می‌دهد و بدین‌سان تاریخ‌نگاری معاصر ایران را غنای بیشتری می‌بخشد. لازم به ذکر است که کتاب خاطرات و اسناد مرتضی کاشانی توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال 1390 به زیور طبع آراسته گردید. با توجه به آشنایی‌ای که با جناب آقای مهرجو تدوینگر خاطرات مرتضی کاشانی داشتم با ایشان تماس گرفته درخواست ملاقات نمودم. بدین منظور مصاحبه‌ای با ایشان صورت گرفت؛ باشد که مورد قبول خوانندگان قرار گیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۲ ، ۱۴:۲۶
مجتبی مهرجو

بسم الله    

 بررسی نقد و کاربرد آن در تاریخ شفاهی


به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران؛ سومین بخش نشست تخصصی تاریخ شفاهی با حضور مورخان، پژوهشگران، و دانشگاهیان با محوریت «نقد و کاربرد آن در تاریخ شفاهی» عصر امروز (یازدهم بهمن سال 90) در ساختمان مشروطه کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای  اسلامی برگزارشد.
در این بخش  دکتر مرتضی دهقان نژاد، استاد دانشگاه اصفهان، ابوالفضل حسن آبادی و رحیم نیکبخت اعضای هیات رئیسه هفتمین همایش تخصصی تاریخ شفاهی را تشکیل دادند. در جلسه «نقد و کاربرد آن در تاریخ شفاهی»، آقایان غلامرضا آذری خاکستر مقاله‏ای با عنوان «مرز میان خاطره و تاریخ شفاهی در تدوین کتاب‏های ‏جنگ»، حبیب الله مهرجو مقاله‏ای درباره «حدود ویرایش در تاریخ شفاهی» و دکتر مهدی ابوالحسنی مقاله‏ای با عنوان «معرفی، تحلیل و نقد کتاب خاطرات عزت شاهی» ارایه دادند.
پیش از ارایه مقالات پژوهشگران و محققان حوزه تاریخ شفاهی در بخش سوم، آقای محمدرضا فیروزکوهی مقاله خود با «تجزیه و تحلیل در تدوین تاریخ شفاهی با رویکرد جدید در تحقیق کیفی» را که در نوبت صبح پیش بینی شده بود ولی به دلیل ضیق وقت ارایه نشد، در فرصت بعد از ظهر ارایه کرد.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۲ ، ۱۴:۲۳
مجتبی مهرجو


بسم الله    


  این عکس ها را خودم گرفتم و سایت راسخون در گزارش تصویری خود قرارداده است

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۲ ، ۱۴:۲۱
مجتبی مهرجو

باسمه تعالی

 


در طول زندگی، گاهی انسان در موقعیت هایی قرار می‌گیرد که برخی ویژگی‌های پنهان شخصیتی وی آشکار گشته و شناخته می‌شود.

"رضایت"، "غضب" و "قدرت" ازجمله این موقعیت‌ها هستند و حالات انسان در هر یک از این سه وضعیت، گویای شخصیت درونی و میزان خودساختگی اوست.

کسی که در حالت رضایت و خرسندی به سر می‌برد، چه بسا از فرط خوشی و خوشحالی، به گناه و باطل کشیده شود؛ ولی اگر خودساخته باشد، مرز طاعت و گناه و حق و باطل را می‌شناسد. این چنین شخصی نه گناه می‌کند و نه به باطل گرایش پیدا می‌کند.

کسی که خشمگین و عصبانی است، گاهی حرف‌های زشت و ناحقی می‌زند و به حدود دیگران تجاوز می‌کند و بعد هم دچار پشیمانی می‌شود. اما افراد خودساخته در حال خشم هم بر خود مسلطند و به ناحق، سخن نمی‌گویند و تصمیم نمی‌گیرند.

فرد قدرتمند نیز گاهی مفتون قدرت و ریاست می‌شود و به حقوق دیگران تجاوز می‌کند؛ ولی اگر خودساخته باشد، قدرت را وسیله ی آزمایش خود می‌داند و حرمت شکنی و ستم نمی‌کند.

مومن، چون از خدا و روز قیامت می‌ترسد و تقوا دارد و به عواقب کار‌های ناپسند آگاه است، نه درحال رضا به گناه کشیده می‌شود، نه درحال خشم سخن ناروا می‌گوید و نه درحال قدرت، زورگویی می‌کند.

امام محمد باقر (علیه السلام) در روایتی، با اشاره به این مضمون، چگونگی عملکرد یک فرد با ایمان را در هنگامی که در شرایط رضا، خشم و قدرت قرار می‌گیرد همین گونه بیان نموده و می‌فرماید:

" مومن، کسی است که هر گاه خوشنود باشد، رضایت و خشنودی، او را در گناه و باطل وارد نمی‌کند. هنگامی که خشمگین شود، خشمش او را از سخن حق بیرون نمی‌برد و هرگاه قدرت یابد، قدرتش او را به تعدی به چیزی که حق او نیست، نمی‌کشاند." (1)

(بر گرفته از کتاب "حکمت‌های باقری، ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام باقر (علیه السلام)"، تالیف: "حجة الاسلام جواد محدثی")

 فرا رسیدن سوم ماه صفر،سالروز میلاد خجسته

گنجینه دار دانش و پیشوای اهل بینش،

پنجمین امام شیعیان

حضرت امام محمد بن علی الباقر (علیه السلام)

را به تمامی مسلمانان جهان، به خصوص شما دوست گرامی تبریک و تهنیت می‌گوید.



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۲ ، ۰۹:۰۸
مجتبی مهرجو

بسم الله

وقایع ماه صفر[3]

هشتم صفر

وفات سلمان فارسی

در هشتم صفر سال 36 ه .ق. سلمان، بزرگ صحابی رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در مداین وفات نمود.
ابتدا نامش «روزبه» بود که در روستاى « جى» در نواحى اصفهان متولد شد. پدرش دهقانى زحمت‌کش بود و آیین زرتشتى داشت. به همین دلیل روزبه را به خدمت آتشکده زرتشت درآورد. سلمان بر اثر آشنایى با مسیحیان منطقه، پیرو دین مسیح شد اما با مخالفت شدید و عقاب پدر مواجه شد. او پس از تحمل رنج فراوان سرانجام از بند پدرگریخت و به شام پناه برد.

در آنجا در کنار اسقف شام به خدمت این دین پرداخت. سلمانهمواره به دنبال کیش برتر در جست وجو و تلاش بود و در راستای این تلاش‌ها، در نهایت به موصل آمد و از آن‌جا به قصد شبه جزیره عربستان، هجرت کرد و در بین راه با ناجوانمردى همراهانش به عنوان برده به یک یهودى فروخته شد. پس از چندى، فردى از یهود بنی قریظه او را بار دیگر خرید و به مدینه برد.
سلمان پس از سال‌ها تلاش و جستوجو براى یافتن دین حق و پیامبر موعود، گمشده خویش را در وجود نازنین خاتم الانبیاء و اشرف مخلوقات، حضرت محمد(صلی الله علیه و اله) پیدا کرد. پیامبر(صلی الله علیه و اله) او را سلمان نام نهادند و امر فرمودند تا با کار کردن، خود را از صاحبش بازخرید کند. سرانجام او با کمک حضرت و یارانش آزاد شدو تمام عشق و محبت خود را در راه پیامبر اسلام و امیرمؤمنان علیه السلام نثار کرد.
محبت، اخلاص و ارادت نسبت به آستان نبوى و خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) او را به جایى رسانید که از زبان مبارک پیامبر (صلی الله علیه و اله) که هرگز سخن به مبالغه نمى‌گشاید به این حدیث مفتخر شد:
«سلمان دریایى بى کران و گنجى است تمام نشدنی. سلمان از ما اهل بیت است و حکمت و برهان به او داده شده است».
درباره حکمت و دانش سلمان همین بس که او در کلام گوهر بار مولاى متقیان، همسان لقمان و یا حتی در زبان امام جعفر صادق (علیه السلام)، بهتر از لقمان شناخته شده است.
امام محمد باقر(علیه السلام) خطاب به کسی که نام سلمان فارسی را برد فرمودند: «او را هیچ گاه سلمان فارسی نخوانید؛ چرا که او سلمان محمدی و مردی است از ما اهل بیت(علیهم السلام)!»
از روایات استفاده مى‌شود که سلمان از اسم اعظم الهى اطلاع داشته و از راویان معتبر حدیث بوده است. او از میوه‌هاى بهشتى در دنیا تناول کرده و به درجه‌اى رسیده که بهشت مشتاق و چشم انتظار او بوده است.
روزى پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) این آیه را برای مردم خواندند:
«وَاِن تَتَوَ لَّوا، یَستَبدِلُ قَوماً غَیرُکُم ثُمَّ لا یَکوُ نوُا أمثا لَکُم ؛اگر شما عرب‌ها از اسلام روى برتابید، خداوند قومی را جانشین شما خواهد کرد که از شما نیستند و چون شما رفتار نمى‌کنند».
اصحاب از پیامبر(صلی الله علیه و اله) پرسیدند: «اى رسول خدا(صلی الله علیه و اله) ! آن مردم چه کسانى هستند که جانشین عرب مى‌گردند؟»
پیامبر(صلی الله علیه و اله) دست بر دوش سلمان نهاد و فرمود: «این مرد و قوم اویند». سپس افزود: «به خدایى که جانم در دست اوست، اگر ایمان را در ثریا آویزند، سر انجام مردمى از فارس آن را در ربایند».
سلمان همواره ملازم رکاب پیامبر (صلی الله علیه و اله) و امیرمؤمنان (علیه السلام) در صحنه‌هاى گوناگون بود و در جنگ‌ها به عنوان مشاور عالى پیامبر (صلی الله علیه و اله) و از فرماندهان سپاه حضرت بود. به ویژه در جنگ احزاب، کندن خندق در اطراف مدینه به پیشنهاد سلمان فارسى بود. وى در دوران حکومت خلفاى غاصب، مدافع
امیرمؤمنان(علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود و وجود او در صف مخالفان حکومت به عنوان صحابی خاص پیامبر(صلی الله علیه و اله) براى دستگاه خلافت سخت گران مى نمود. او از معدود کسانى بود که در شهادت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بر پیکر نازنین حضرت در آن خاکسپاری شبانه نماز خواند.
سلمان در هشتم صفر سال 36 ه .ق. در 250 سالگى و(بنا به قولى 350 سالگى) وفات نمود و به حبیب خود حضرت ختمى مرتبت پیوست.
همین شرافت و بزرگى بر او کافى است که امیر مؤمنان (علیه السلام) درشب وفات با طى الارض و اعجاز از مدینه به مداین آمدند و بر پیکر او حاضر شدند و او را غسل دادند و با دست نازنین خود کفن نمودند و بر او نماز خواندند . سلمان در حالى که بر چهره مولاى خود متبسم بود، از این دنیاى خاکى رخت بربست.
در نماز بر جنازه سلمان جعفر طیار و حضرت خضر با هفتاد صف از ملایکه حضور داشتند که در هر صف هزاران فرشته قرار داشت. مدفن سلمان محمدى(صلی الله علیه و اله) در مداین در نزدیکى شهر بغداد، جنب تاق کسرى قرار دارد و بارگاهش زیارتگاه عاشقان و شیفتگان
اهل بیت(علیهم السلام) و تربیت شدگان این خاندان است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۲ ، ۰۷:۲۷
مجتبی مهرجو