روح الله مهرجو استاد دانشگاه و کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی

روح الله مهرجو استاد دانشگاه و  کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی

این وبلاگ کاملا شخصی می باشد
mehrjoor.ir

بایگانی
آخرین نظرات

بسم الله


مقدمه:

یکی از وظایف شیعیان تجلیل وتکریم اماکن منسوب به وجود مقدّس حضرت بقیة الله، أرواحنا فداه، است.
آیةالله سید محمّد تقی موسوی اصفهانی (متوفّای 1348هجری) در کتاب گران سنگ مکیال المکارم به هنگام شمارش تکالیف مردم در عصر غیبت می نویسند:
شصت وهشتم _ بزرگداشت اماکنی که به قدوم آن حضرت زینت یافته اند، مانند مسجد سهله، مسجد اعظم کوفه، سرداب مقدّس، مسجد جمکران وغیر این ها از مواضعی که بعضی از صلحا آن حضرت را در آن جاها دیده اند یا در روایات آمده است که آن جناب در آن جا توقف دارد، مانند مسجد الحرام...
(1)
از این رهگذر، بر منتظران ظهور وعاشقان مَقْدَمِ آن امام نور، لازم است که این اماکن را بشناسند وشیوه ی تعظیم وتکریم آن ها را بیاموزند.
(2) لذا در صدد برآمدیم که به فضل الهی، از این شماره، اماکن مقدّس ومشاهد مشرّفِ متعلّق به آن حضرت را برای خوانندگان عاشق ودل سوخته ی حضرت اش تقدیم کنیم.
با توجّه به این که فصلنامه علمی _ تخصّصی انتظار در قم تهیه وچاپ می شود، این مجموعه مقاله ها را از مسجد مقدّس جمکران شروع می کنیم.

مسجد مقدس جمکران

مهم ترین پایگاه شیعیان شیفته وعاشقان دل سوخته ی حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، مسجد مقدّس جمکران، در شش کیلومتری شهر مذهبی قم است. مطابق آمار، همه ساله، بیش از دوازده میلیون عاشق دل باخته، از سرتاسر میهن اسلامی وجهان، در این پایگاه معنوی، گرد می آیند، نماز تحیّت مسجد ونماز حضرت صاحب الزّمان، عجّل الله تعالى فرجه الشریف، را در این مکان مقدّس به جای می آورند، با امام غایب از ابصار وحاضر در امصار وناظر بر کردار، رازِ دل می گویند، استغاثه می کنند، ندای (یابن الحسن!) سر می دهند، از مشکلات مادّی ومعنوی خود سخن می گویند، با دلی خون بار، از طولانی شدن دوران غیبت، شکوه ها می کنند.
آنان که از شناخت عمیق تری برخوردارند، به هنگام تشرف به این پایگاه ملکوتی، همه ی حوائج شخصی خود را فراموش می کنند وهمه ی مشکلات دست وپاگیر زندگی را به فراموشی می سپارند وتنها (ظهور سراسر سرور منجی بشر، امام ثانی عشر، حضرت ولیّ عصر، روحی وأرواح العالمین فداه، را مسئلت می کنند؛ زیرا، اگر این حاجت برآورده شود، دیگر مشکلی نخواهد ماند، واگر این حاجت روا نشود، حلّ دیگر مشکلات، مشکل اساسی را حل نخواهد کرد.
مسجد مقدّس جمکران، روز هفدهم رمضان 373 هجری به فرمان حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، در کنار روستای جمکران تأسیس شد. تاریخچه ی آن _ به طوری که در این نوشتار به تفصیل آمده _ به دست شیخ صدوق (متوفّای 381 هجری) در کتاب مونس الحزین بیان گردیده وکیفیّت نماز تحیّت مسجد ونماز استغاثه به حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، در ضمن آن آمده است.

تاریخچه مسجد جمکران:

آن چه مسلّم است، این است که این مسجد، بیش از یکهزار سال پیش به فرمان حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، در بیداری، _ نه در خواب _ تأسیس گردید ودر طول قرون واعصار، پناهگاه شیعیان وپایگاه منتظران وتجلّی گاه حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بوده است.
علاّمه ی بزرگوار، میرزا حسین نوری، (متوفّای 1320 هجری) در کتاب ارزشمند نجم ثاقب _ که به فرمان میرزای بزرگ، آن را تألیف کرد ومیرزای شیرازی، در تقریظ خود، از آن ستایش فراوان کرد ونوشت: (برای تصحیح عقیده ی خود، به این کتاب مراجعه کنند تا از لمعانِ انوار هدایت اش، به سر منزل یقین وایمان برسند) _
(3) تاریخچه ی تأسیس مسجد مقدّس جمکران را به شرح زیر آورده است:
شیخ فاضل، حسن بن محمّد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب تاریخ قم از کتابِ مونس الحزین فی معرفة الحقّ والیقین _ از تألیفات شیخ صدوق _ بنای مسجد جمکران را به این عبارت نقل کرده است:
شیخ عفیف صالح حسن بن مُثله ی جمکرانی می گوید:
شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان 393 هجری،
(4) در سرای خود خفته بودم که جماعتی به درِ سرای من آمدند. نصفی از شب گذشته بود. مرا بیدار کردند وگفتند: (برخیز وامر امام محمّد مهدی صاحب الزّمان،(5) صلوات الله علیه، را اجابت کن که ترا می خواند).
حسن بن مثله می گوید: (من، برخاستم وآماده شدم). چون به درِ سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم. سلام کردم. جواب دادند وخوشامد گفتند ومرا به آن جایگاه که اکنون مسجدِ (جمکران) است، آوردند.
چون نیک نگاه کردم، دیدم تختی نهاده وفرشی نیکو بر آن تخت گسترده وبالش های نیکو نهاده وجوانی سی ساله، بر روی تخت، بر چهار بالش، تکیه کرده، پیرمردی در مقابل او نشسته، کتابی در دست گرفته، بر آن جوان می خواند.
بیش از شصت مرد که برخی جامه ی سفید وبرخی جامه ی سبز بر تن داشتند، بر گرد او روی زمین نماز می خواندند.
آن پیرمرد که حضرت خضر علیه السلام بود، مرا نشاند وحضرت امام علیه السلام مرا به نام خود خواند وفرمود: (برو به حسن بن مسلم
(6) بگو: (تو، چند سال است که این زمین را عمارت می کنی وما خراب می کنیم. پنج سال زراعت کردی وامسال دیگرباره شروع کردی، عمارت می کنی. رخصت نیست که تو دیگر در این زمین زراعت کنی، باید هر چه از این زمین منفعت برده ای، برگردانی تا در این موضع مسجد بنا کنند).
به حسن بن مسلم بگو: (این جا، زمین شریفی است وحق تعالى این زمین را از زمین های دیگر برگزیده وشریف کرده است، تو آن را گرفته به زمین خود ملحق کرده ای! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت وهنوز هم متنبّه نشده ای! اگر از این کار بر حذر نشوی، نقمت خداوند، از ناحیه ای که گمان نمی بری بر تو فرو می ریزد).
حسن بن مثله عرض کرد: (سیّد ومولای من! مرا در این باره، نشانی لازم است؛ زیرا، مردم، سخن مرا بدون نشانه ودلیل نمی پذیرند).
امام علیه السلام فرمود: (تو برو رسالت خود را انجام بده. ما، در این جا، علامتی می گذاریم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سیّد ابو الحسن، وبگو تا برخیزد وبیاید وآن مرد را بیاورد ومنفعت چند ساله را از او بگیرد وبه دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند، وباقی وجوه را از رهق
(7) به ناحیه ی اردهال که ملک ما است، بیاورد، ومسجد را تمام کند، ونصفِ رهق را بر این مسجد وقف کردیم که هر ساله وجوه آن را بیاورند وصرف عمارت مسجد کنند.
مردم را بگو تا به این موضع رغبت کنند وعزیز بدارند وچهار رکعت نماز در این جا بگذارند: دو رکعت تحیّت مسجد، در هر رکعتی، یک بار (سوره ی حمد) وهفت بار سوره ی (قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ) (بخوانند) وتسبیح رکوع وسجود را، هفت بار بگویند.
ودو رکعت نماز صاحب الزّمان بگذارند، بر این نسق که در (هنگام خواندن سوره ی) حمد چون به (اِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ) برسند، آن را صد بار بگویند، وبعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. رکعت دوم را نیز به همین طریق انجام دهند. تسبیح رکوع وسجود را نیز هفت بار بگویند. هنگامی که نماز تمام شد، تهلیل (یعنی، لا إله إلاَّ الله)
(8) بگویند وتسبیح فاطمه ی زهرا علیها السلام را بگویند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پیغمبر وآل اش، صلوات الله علیهم، بفرستند).
واین نقل، از لفظ مبارک امام علیه السلام است که فرمود:
(فَمَنْ صَلاَّهُما، فَکَأنَّما صَلَّى فِی الْبَیْتِ الْعَتیقِ)؛ هر کس، این دو رکعت (یا این دو نماز) را بخواند، گویی در خانه ی کعبه آن را خوانده است..
حسن بن مثله می گوید: (در دل خود گفتم که تو این جا را یک زمین عادی خیال می کنی، این جا مسجد حضرت صاحب الزّمان علیه السلام است).
پس آن حضرت به من اشاره کردند که برو!
چون مقداری راه پیمودم، بار دیگر مرا صدا کردند وفرمودند: (در گلّه ی جعفر کاشانی _ چوپان _ بُزی است، باید آن بز را بخری. اگر مردم پول اش را دادند، با پول آنان خریداری کن، وگرنه پول اش را خودت پرداخت کن. فردا شب آن بز را بیاور ودر این موضع ذبح کن. آن گاه روز چهارشنبه
(9) هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران وکسانی که مرض صعب العلاج دارند، انفاق کن که حق تعالى همه را شفا دهد.
آن بز، ابلق است. موهای بسیار دارد. هفت نشان سفید وسیاه، هر یکی به اندازه ی یک درهم، در دو طرف آن است که سه نشان در یک طرف وچهار نشان در طرف دیگر آن است).
آن گاه به راه افتادم. یک بار دیگر مرا فرا خواند وفرمود: (هفت روز یا هفتاد روز در این محلّ اقامت کن).
(10)
حسن بن مثله می گوید: (من، به خانه رفتم وهمه ی شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع کرد. نماز صبح خواندم وبه نزد علی منذر رفتم وآن داستان را با او در میان نهادم.
همراه علی منذر، به جایگاه دیشب رفتیم. پس او گفت: (به خدا سوگند که نشان وعلامتی که امام علیه السلام فرموده بود، این جا نهاده است وآن، این که حدود مسجد، با میخ ها وزنجیرها مشخصّ شده است).
آن گاه به نزد سیّد ابو الحسن الرّضا رفتیم. چون به سرای وی رسیدیم، غلامان وخادمان ایشان گفتند:
(شما از جمکران هستید؟). گفتیم: (آری). پس گفتند: (از اوّل بامداد، سیّد ابو الحسن در انتظار شما است).
پس وارد شدم وسلام گفتم. جواب نیکو داد وبسیار احترام کرد ومرا در جای نیکو نشانید. پیش از آن که من سخن بگویم، او سخن آغاز کرد وگفت: (ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. شخصی در عالم رؤیا به من گفت:
(شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان، از جمکران پیش تو خواهد آمد. آن چه بگوید، اعتماد کن وگفتارش را تصدیق کن که سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نکن). از خواب بیدار شدم وتا این ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله، داستان را مشروحاً برای او نقل کرد. سیّد ابوالحسن، دستور داد بر اسب ها زین نهادند. سوار شدند. به سوی دِه (جمکران) رهسپار گردیدند.
چون به نزدیک دِه رسیدند، جعفر شبان را دیدند که گلّه اش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به میان گلّه رفت. آن بز که از پشت سرِ گلّه می آمد، به سویش دوید. حسن بن مثله، آن بز را گرفت وخواست پولش را پرداخت کند که جعفر گفت: (به خدا سوگند! تا به امروز، من این بز را ندیده بودم وهرگز در گلّه ی من نبود، جز امروز که در میان گلّه، آن را دیدم وهر چند خواستم که آن را بگیرم، میسّر نشد).
پس آن بز را به جایگاه آوردند ودر آن جا سر بریدند.
سید ابو الحسن الرّضا به آن محلّ معهود آمد وحسن بن مسلم را احضار کرد ومنافع زمین را از او گرفت.
آن گاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند وبه ساختمان مسجد پرداختند وسقف مسجد را با چوب پوشانیدند.
سیّد ابو الحسن الرّضا، زنجیرها ومیخ ها را به قم آورد ودر خانه ی خود نگهداری کرد. هر بیمار صعب العلاجی که خود را به این زنجیرها می مالید، در حال، شفا می یافت.
ابو الحسن محمّد بن حیدر گفت: (به طور مستفیض شنیدم، پس از آن که سیّد ابو الحسن الرّضا وفات کرد ودر محلّه ی موسویان (خیابان آذر فعلی) مدفون شد، یکی از فرزندان اش بیمار گردید. داخل اطاق شده سرِ صندوق را برداشت زنجیرها ومیخ ها را نیافت).

منبع شناسی مسجد جمکران:

منابع تأسیس مسجد مقدّس جمکران به فرمان حضرت صاحب الزّمان، أرواحنا فداه، بر اساس تسلسل زمانی، به شرح زیر است:
1 _ نخستین کسی که این داستان را در کتاب خود آورده، ابو جعفر محمّد بن علی بن بابویه، مشهور به شیخ صدوق (متوفّای 381 هجری) است. ایشان، مشروح آن را در کتاب مونس الحزین فی معرفة الحق والیقین درج کرده است.
با توجّه به این که تأسیس این مسجد در عصر شیخ صدوق رحمه الله واقع شده، وایشان در قم زندگی می کرد، طبعاً، همه ی جزئیات آن را بدون واسطه از حسن بن مثله، وسیّد ابو الحسن الرّضا ودیگر شاهدان عینی، شنیده ونقل کرده است.
کتاب مونس الحزین، همانند ده ها اثر گران بهای دیگر شیخ صدوق، در طول زمان، از بین رفته وبه دست ما نرسیده است.
2 _ حسن بن محمّد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، صاحب کتاب گران سنگ تاریخ قم، شرح آن واقعه را از کتاب شیخ صدوق نقل کرده است.
کتاب تاریخ قم در عصر شیخ صدوق، به سال 378 هجری، در بیست باب به رشته ی تحریر در آمده است.
3 _ حسن بن علی بن حسن بن عبد الملک قمی، به سال 865 هجری آن را به فارسی ترجمه کرده است. (الذریعه، ج 3، ص 276).
4 _ متن عربی کتاب، به دست مولى محمّد باقر مجلسی، (متوفّای 1110 هجری) نرسیده، ولی ترجمه ی فارسی آن به دست ایشان رسیده (بحار، ج 1، ص 42) واحادیث مربوط به قم را در جلد (السّماء والعالم) از آن روایت کرده است. (بحار، ج 60، ص 208 _ 221).
5 _ سید نعمت الله جزائری، صاحب أنوار نعمانیّه (متوفّای 1112 هجری) ترجمه ی فارسی آن را دیده وداستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را با خط خود، از آن استنساخ کرده است (بحار، 53، ص 254).
6 _ شاگرد فرزانه ی علاّمه مجلسی، میرزا عبد الله افندی، (متوفای 1130 هجری) نسخه ای از ترجمه ی فارسی آن را در بیست باب، در قم مشاهده کرده وگزارش آن را در تألیف گران بهای خود آورده وتصریح کرده که این ترجمه، به سال 865 هجری، به دستور خواجه فخر الدین ابراهیم، انجام یافته است. (ریاض العلماء، ج 1، ص 319).
7 _ سیّد امیر محمّد اشرف، معاصر وشاگرد علاّمه مجلسی، صاحب کتاب فضائل السّادات (متوفّای 1145 هجری) متن عربی آن را دیده واز آن نقل کرده است. (جنة المأوى، ص 47).
8 _ سیّد محمّد بن محمّد بن هاشم رضوی قمی، به سال 1179 هجری، بنا به خواهش محمّد صالح معلّم قمی، کتابی در این رابطه تألیف کرده وآن را خلاصة البلدان نام نهاده است. این کتاب، احادیث مربوط به شرافت قم وتاریخچه ی تأسیس مسجد مقدس جمکران را در بر دارد. (الذّریعه، ج 7، ص 216).
9 _ شایسته ی تأمّل است که آقا محمّد علی کرمانشاهی، فرزند وحید بهبهانی، (متوفّای 1216 هجری) به متن عربی تاریخ قم دست رسی داشته ودر حاشیه ی خود بر کتاب نقد الرجّال تفرشی، شرح حال (حسن بن مثله) وخلاصه ی داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را به نقل از متن عربی آن آورده است. (بحار، ج 53، ص 234).
10 _ محقّق ومتتبّع بی نظیر، میرزا حسین نوری، متوفّای 1320 هجری، پس از جست وجوی فراوان، به هشت باب از ترجمه ی تاریخ قم دست یافته (جنة المأوى، ص 47 وبحار، ج 53، ص 234) ومشروح داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را از ترجمه ی تاریخ قم، از روی دست خط سیّد نعمت الله جزائری، در آثار ارزش مند خود آورده است:
1_ جنة المأوى، چاپ بیروت، دار المحجّة البیضاء، 1412 هجری، ص 42 _ 46.
2_ همان، به پیوستِ، بحار الأنوار، چاپ بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 هجری، ج 53، ص 230 _ 234.
3_ نجم ثاقب، چاپ تهران، علمیه ی اسلامیّه، بی تا، ص 212 _ 215.
4_ کلمه ی طیّبه، چاپ سنگی، بمبئی، 1303 هجری، ص 337.
5_ مستدرک الوسائل، چاپ قم، مؤسسه ی آل البیت علیهم السلام، 1407 هجری، ج 3، ص 432 و447.
11 _ شیخ محمّد علی کچویی قمی (متوفّای 1335 هجری) مشروح آن را از کتاب های خلاصة البلدان، نجم ثاقب، کلمه ی طیّبه، در کتاب ارزشمند أنوار المشعشعین، چاپ قم، کتابخانه آیة الله مرعشی، 1423 هجری، ج اوّل، ص 441 _ 449 (چاپ سنگی 1327 هجری، جلد اوّل، ص 184 _ 189) ، نقل کرده است.
12 _ حاج شیخ علی یزدی حائری (متوفّای 1333 هجری) مشروح آن را در کتاب إلزام الناصب، چاپ بیروت، مؤسسه ی اعلمی، 1397 هجری، جلد دوم، ص 58 _ 62، به نقل از محدّث نوری، از ترجمه ی تاریخ قم آورده است.
13 _ همه ی کسانی که بعد از محدّث نوری درباره ی تاریخ قم کتاب نوشته اند، مشروح داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را از ایشان نقل کرده اند. شیخ محمّد حسن ناصر الشریعه، متوفّای 1380 هجری، در تاریخ قم، چاپ قم، مؤسسه ی مطبوعاتی دار العلم، 1342 شمسی، ص 147 _ 156، یکی از آن افراد است.
14 _ همه ی علمای معاصر که در این رابطه کتاب نوشته اند، همانند علاّمه ی معاصر آیة الله حاج شیخ محمّد غروی، در کتاب گران سنگ المختار من کلمات الإمام المهدی علیه السلام، چاپ قم، 1414 هجری، جلد یکم، ص 440 _ 448، نیز به این واقعه اشاره کرده است.
15 _ در این اواخر، در کتاب های مستقل ومستندی _ مانند موارد زیر _ به شرح وبسط داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران پرداخته شده است:
1 _ تاریخ بنای مسجد جمکران.
2 _ تاریخ مسجد مقدّس جمکران.
3 _ تاریخچه ی بنای مسجد جمکران.
4 _ توجّه امام زمان به مسجد جمکران.
5 _ توشه ی مسجد جمکران.
6 _ در بارگاه منتظر.
7 _ در حریم جمکران.
8 _ سیمای مسجد جمکران.
9 _ فیض حضور برای گمشدگان.
10 _ مباحثی چند درباره ی مسجد جمکران.
11 _ مسجد مقدس جمکران.
12 _ مسجد جمکران المقدس.
13 _ مسجد صاحب الزمان.
14 _ معجزه ی مسجد جمکران.
برای کسب معلومات وسیع تر در مورد آثار یاد شده، به کتابنامه ی حضرت مهدی علیه السلام تحت عناوین فوق، مراجعه فرمایید:

نظر مرحوم آیة الله حائری درباره مسجد جمکران:

در آخرین فراز از بخش مسجد مقدّس جمکران، متذکّر می شویم که اگر بخواهیم نظر مراجع گذشته ومعاصر را در مورد مسجد مقدّس جمکران یاد آور شویم، به تألیف کتاب مستقلّی در این رابطه ناگزیر خواهیم بود. لذا این موضوع را به فرصت دیگری موکول می کنیم. این بخش را با بیان نظر مرحوم آیة الله حاج شیخ مرتضى حائری (متوفّای 24 جُمادی الثّانیه 1406 هجری) که همگان با مقام رفیع علمی وتقوایی ایشان، آشنا هستند، حسن ختام می بخشیم.
مرحوم آیة الله حائری، کتاب ارزشمندی دارند که این نویسنده، آن کتاب را از محضر معظّم له امانت گرفتم وبا اجازه ی ایشان زیراکس کردم.
هنگامی که دست نویس های ایشان را به محضر مقدّس ایشان بردم، از خدمت شان پرسیدم: (آیا برای نقل مطالب این کتاب، مجاز هستم؟). ایشان، ضمن این که اجازه دادند، فرمودند: (من، در این کتاب، فقط مطالبی را آوردم که بر صحّت آن ها اعتقاد دارم ومی توانم بر صحّت آن ها قسم حضرت عبّاس بخورم).
مرحوم آیة الله حائری، در این کتاب می فرمایند:
مسجد جمکران، یکی از آیات باهرات آن حضرت است. توضیح این مطلب، در ضمن چند جهت _ که شاید خیلی ها از آن غافل باشند _ مذکور می شود:
1 _ داستان مسجد جمکران که در بیداری واقع شده، در کتاب تاریخ قم که کتاب معتبری است، از صدوق، علیه الرّحمه، نقل شده است.
مرحوم آقای بروجردی که مرد دقیق وملاّیی بود، می فرمود: (این داستان، در زمان صدوق، علیه الرّحمه، واقع شده واین که او نقل کرده است، دلالت بر کمال صحّت آن دارد).
2 _ داستان، مشتمل بر جریانی است که مربوط به یک نفر نیست، برای این که صبح که مردم بیدار می شوند، می بینند با زنجیر، علامت گذاشته شده است که مردم باور کنند. واین زنجیر، مدّتی در منزل سیّد محترمی، ظاهراً به نام سیّد ابو الحسن الرّضا، بوده است ومردم به آن استشفاء می کرده اند وبعداً، بدون هیچ جهت طبیعی، مفقود می شود.
3 _ جای دور از شهر ودر وسط بیابان، جایی نیست که مورد جعل یک فرد جمکرانی بشود، آن هم دست تنها، در یک شب ماه رمضان.
4 _ نوعاً، مردم عادی، به واسطه ی خواب، یک امامزاده را معیّن می کنند ومسجد، از تصوّر مردم عادی، دور است.
5 _ اگر پیدایش این مسجد روی احساسات مذهبی وعلاقه ی مفرط به حضرت صاحب الامر علیه السلام بود، می بایست سراسر، توسّل به آن بزرگوار باشد، چنان که در این عصر، مردم، بیش تر، زیارت حضرت اش را در آن مسجد می خوانند ومتوسّل به آن حضرت می شوند، در صورتی که در این دستور معنوی، اصلاً، اسمی از آن حضرت نیست، حتى تا به حال هم بیش تر معروف به مسجد جمکران است، نه مسجد صاحب الزّمان.
6 _ متن دستور، موافق با ادّله ی دیگر است؛ برای این که هم نماز تحیّت مسجد وارد شده است وهم نماز امام زمان علیه السلام با صد بار (اِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ) وهم تهلیل وتسبیح فاطمه ی زهرا، سلام الله علیها.
7 _ این دو داستان که نقل شد، مشهود ویا مثل مشهود خودم بود
(11) وداستان های دیگری هست که فعلاً تمام خصوصیّات آن را در نظر ندارم. بعداً، ان شاء الله، تحقیق کرده، در این دفتر، بإذنه تعالى، ذکر می کنم.
8 _ در آن موقع که زمین، این قدر بی ارزش بوده است، فقط یک مساحت کوچکی را مورد این دستور قرار داده اند، که ظاهراً حدود سه چشمه از مسجد فعلی است که در زمان ما خیلی بزرگ شده است: ظاهراً، آن چشمه ای که در آن، محراب هست، ودو چشمه ی طرفین باشد.
نگارنده که خالی از وسوسه نیستم وخیلی به نقلیّات مردم خوش بین نیستم، از این امارات، به صحّت این مسجد مبارک قطع دارم. والحمد لله على ذلک وعلى غیره من النّعم الّتی لا تحصى.
(12)

پیشگویی امیر مؤمنان از مسجد جمکران:

مطابق نقل خلاصة البلدان از کتاب مونس الحزین شیخ صدوق، امیر مؤمنان علیه السلام از مسجد مقدّس جمکران سخن گفته است.
محمّد بن محمّد بن هاشم حسینی رضوی قمی، به تقاضای مولی محمّد صالح قمّی، به سال 1179 هجری، در باره ی فضیلت شهر قم وتاریخچه ی تأسیس مسجد مقدّس جمکران، کتاب ارزشمندی تألیف وآن را خلاصة البلدان نام نهاده است.
شیخ آقا بزرگ تهرانی، این کتاب را مشاهده کرده وگزارش آن را در الذریعه آورده است.
(13)
مرحوم کاتوزیان، این کتاب را در اختیار داشته، فرازهایی از این کتاب را در کتاب أنوار المشعشعین آورده است.
وی، در این رابطه، حدیثی از امیر مؤمنان علیه السلام آورده، که فرازهایی از آن را در این جا می آوریم وعلاقه مندان به تفصیل بیش تر را به کتاب انوار المشعشعین رهنمون می شویم. او می گوید:
در کتاب خلاصة البلدان از کتاب مونس الحزین _ از تصنیفات شیخ صدوق _ با سند صحیح ومعتبر، از امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده که خطاب به حذیفه فرمود: (ای پسر یمانی! در اوّل ظهور، خروج نماید قائم آل محمّد علیه السلام از شهری که آن را قم گویند
(14) ومردم را دعوت به حق می کند، همه ی خلائق از شرق وغرب، به آن شهر روی آورند واسلام، تازه شود...
ای پسر یمانی! این زمین، مقدّس است، از همه ی لوث ها، پاک است...
عمارت آن، هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد. رایت وی بر این کوه سفید بزنند، به نزد دهی کهن، که در جنب مسجد است، وقصری کهن _ که قصر مجوس است _ وآن را (جمکران) خوانند. از زیر یک مناره ی آن مسجد بیرون آید، نزدیک آن جا که آتش خانه ی گبران بوده...).
(15)
از این حدیث شریف، استفاده می شود به طوری که مسجد سهله در دوران ظهور حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، پایگاه آن حضرت خواهد بود، مسجد مقدّس جمکران نیز در عصر ظهور، جایگاه خاصّی دارد وپایگاه دیگری برای آن حضرت است.
مرحوم کاتوزیان، پس از نقل متن کامل حدیث، به شرح وتفسیر آن پرداخته، در باره ی کوه سفید وقصر مجوس ودیگر تعبیرهایی که در حدیث شریف آمده وما به جهت اختصار نیاوردیم، به تفصیل، سخن گفته است.
(16)
خوانندگان گرامی، توجّه دارند که احادیث ملاحم، چندان نیازی به تحقیق در سند ندارند؛ زیرا، جز معصومان علیهم السلام که با سرچشمه ی وحی مربوط بودند، شخص دیگری نمی توانست خبری بگوید که صدها سال بعد تحقّق پیدا کند.
روزی که امیرمؤمنان علیه السلام به حذیفه از مسجد جمکران خبر می داد، در سرزمین حجاز وعراق، کم تر کسی نام قم را شنیده بود، لذا می بینیم که در احادیث فراوانی، به هنگام بحث از قم، به (در نزدیکی ری) تعبیر شده تا به این وسیله، موقعیّت جغرافیایی شهر قم، برای اصحاب ائمّه علیهم السلام روشن گردد.
از این رهگذر، احتمال نمی رود که احدی از مردم حجاز، نام جمکران را به عنوان یکی از دهات قم شنیده باشد.
نکات ریزی که در مورد قصر مجوس وآتش خانه ی گبران آمده، مطلبی نبود که در حجاز وعراق، کسی از آن آگاه باشد.
به هنگام صدور این حدیث از مولای متّقیان علیه السلام، کسی نمی توانست پیش بینی کند که در کنار دهِ جمکران، در آینده، مسجدی ساخته خواهد شد وبا حضرت بقیّة الله (عجل الله تعالى فرجه الشریف) _ که آن روز متولّد نشده بود _ ارتباط خواهد داشت.
هنگامی که شیخ صدوق، این حدیث را در کتاب مونس الحزین درج می کرد، بدون تردید، این مسجد، مناره نداشت.
هنگامی که صاحب خلاصة البلدان، در قرن دوازدهم، این حدیث را از مونس الحزین نقل می کرد، باز هم مسجد مقدّس جمکران، مناره ای نداشت؛ زیرا، برای نخستین بار، در سال 1318 هجری، یک مناره در زاویه ی جنوب شرقی مسجد ساخته شد.
(17)
هنگامی که مرحوم کاتوزیان، این حدیث را در کتاب أنوار المشعشعین می نوشت، مسجد جمکران، فقط یک مناره داشت وتا چند سال پیش نیز به همین منوال بود، ولی در این حدیث آمده است که (از زیر یک مناره ی آن، مسجد، بیرون آید).
(18)
این تعبیر، صریح است در این که به هنگام ظهور حضرت بقیّة الله، ارواحنا فداه، مسجد مقدّس جمکران، بیش از یک مناره خواهد داشت، در حالی که به هنگام چاپ کتاب (1327 هجری) مسجد، فقط یک مناره داشت.

معجزات حضرت بقیة الله در مسجد مقدس جمکران:

کرامات ومعجزات وعنایاتی که از ائمّه ی اطهار علیهم السلام صادر گشته واز سوی راویان مورد اعتماد روایت شده، ودر کتاب های مورد استناد ثبت گردیده، منحصر به صدر اسلام وقرون اوّلیه ی اسلام نیست، بلکه هر روز در گوشه وکنار جهان، بویژه در حرم ائمّه ی هدی علیهم السلام معجزات وکرامات تازه ای تحقّق می یابد که دلیل حقّانیّت پیشوایان شیعه، ومایه ی دل گرمی شیعیان است.
هر یک از شما، یک یا چند معجزه در حرم مطهّر ثامن الحجج امام علیّ بن موسى الرّضا علیه السلام دیده ویا شنیده اید.
اکنون که دوران فرمانروایی حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، است، همه روزه، ده ها نفر در اقطار واکناف جهان، با توسّل به ذیل عنایت آن حضرت علیه السلام، از امراض صعب العلاج ودیگر گرفتاری های خانمان سوز، به طور معجزآسا، رهایی می یابند وبرای همیشه، خود را رهین عنایت آن حضرت می دانند.
در این جا، یکی از این کرامت ها را که در شب دوازدهم جمادی الاولى 1414 هجری، در مسجد مقدّس جمکران، برای یک کودک سیزده ساله ی زاهدانی روی داد، برای نورانیّت قلب خوانندگان گرامی می آوریم.
این کودک، سعید چندانی، دانش آموز کلاس پنجم ابتدایی است که در دبستان محمّد علی فائق، در زاهدان، مشغول تحصیل است.
سعید، در یک خانواده ی مذهبی، در زاهدان متولّد شده وبر شیوه ی عقاید اهل تسنّن تربیت یافته است.
مادر سعید، اگر چه از لحاظ نسب، به خاندان عصمت وطهارت منسوب است، ولی او نیز سنّی حنفی است.
سعید، یک سال وهشت ماه پیش از تاریخ یاد شده، در یک تعمیرگاه ماشین، پایش می لغزد وبه چاهی که روغن وفاضلاب تعمیرگاه در آن می ریخته می افتد، وجراحت های مختلفی بر بدن اش وارد می شود. این جراحت ها، بهبود می یابد، ولی غدّه ای در ناحیه ی شکم پدید می آید. نخست، خیال می کنند که فتق است، ولی با گذشت چند ماه، پزشکان معالج، اظهار می کنند که غدّه ی سرطانی است وباید او را برای معالجه به تهران ببرند.
او را به تهران می آورند ودر (بیمارستان هزار تختخوابی) بستری می کنند. پس از نمونه برداری واحراز غدّه ی بدخیم سرطانی، او را به (بیمارستان الوند) منتقل می کنند وغدّه ای به وزن یک کیلو ونیم از شکم او بیرون می آورند، ولی در مدّت کوتاهی، جای غدّه، پر می شود. پزشکان، اظهار می کنند که با این رشد سریع غدّه، دیگر کاری از ما ساخته نیست.
مادر سعید، شبی در خواب می بیند که به او می گویند: (سعید را به مسجد جمکران ببرید).
طبعاً، یک زن سنّی، نمی داند که مسجد جمکران کجا است، ولی هنگامی که خواب اش را برای دیگران نقل می کند، او را به مسجد جمکران قم راهنمایی می کنند.
وی، سعید را با دیگر فرزندش، محمّد نعیم، به قم می آورد وبلا فاصله به مسجد مقدّس جمکران مشرّف می شوند.
سعید، روز سه شنبه یازدهم جمادی الاولى 1414 هجری ساعت یک ونیم بعدازظهر، وارد مسجد جمکران می شود. خدّام مسجد، وضع او را که به این منوال می بینند، او را در اتاق شماره ی هشت زایرسرای مسجد، اسکان می دهند.
مادر سعید، اَعمال مسجد را فرا می گیرد، با پسرش، محمّد نعیم، اَعمال مسجد را انجام می دهد، آن گاه عریضه ای تهیّه می کند وآن را در چاه می اندازد، وبا دلی سرشار از امید، به ذیل عنایت حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، متوسّل می شود.
شب، فرا می رسد وعاشقان حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، طبق رسم سنواتی که شب های چهارشنبه، از راه های دور ونزدیک، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف می شوند، دسته دسته می آیند، در مسجد، به عبادت ونیایش می پردازند.
مشاهده ی این شور وهیجان مردم، در دل مادر سعید، طوفانی ایجاد می کند. او نیز همراه ده ها هزار زایر به عبادت ودعا وتضرّع می پردازد وشفای فرزندش را از حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، با اصرار والحاح مسئلت می کند.
هنگامی که به اتاق مسکونی اش در زایر سرای مسجد می آید، دو نفر از خادمان، با اخلاص، به اطاق او می آیند ودر آن جا عزاداری می کنند وبرای شفای سعید، به طور دسته جمعی، دست به دعا برمی دارند.

 



پاورقی


(1) مکیال المکارم، ج 2، ص 314.

(2) صاحب مکیال، کیفیّت تعظیم وتکریم آن اماکن را در کتاب مکیال المکارم، ج 2 ص 327 _ 330 شرح داده است.

(3) این تقریظ، در آغاز نجم ثاقب چاپ شده است. دست خطّ میرزای بزرگ، در کتابخانه ی آستان قدس، در یکی از نسخ خطّی کتاب، به شماره ی 9361 موجود است.

(4) میرزای نوری، استظهار کرده اند که رقم (393 هجری) تصحیف شده وصحیح آن (373 هجری) است. (جنّة المأوى، ص 47؛ نجم ثاقب، ص 215؛ مستدرک: ج 3، ص 447).

(5) هرچند راوی این خبر شیخ صدوق، معتقد است که در زمان غیبت، نباید نام اصلی حضرت بقیّة الله تلفّظ شود، ولی در این جا، برای رعایت امانت در نقل، به طور صریح آورده است.

(6) به جای (حسن بن مسلم)، در نجم ثاقب وجنّة المأوى، (حسن مسلم) آمده، ولی در مستدرک ج 3، ص 432، (حسن بن مسلم) تعبیر شده است. البته، نتیجه، مساوی است، وحذف واژه ی (بن) در نام ها، شایع است.

(7) رهق، نام روستایی است در دَه فرسخی قم در مسیر کاشان، که تا زمان ما، آباد است. (مستدرک ج 3، ص 432).

(8) مرحوم نوری، معتقد است که باید: (لا إله إلاَّ الله وحده وحده) گفته شود. (بحار، ج 53، ص 231).

(9) کلمه ی (چهارشنبه) در نجم ثاقب افتاده، ولی در جنة المأوى وانوار المشعشعین آمده است. واگر در متن هم نیامده بود، از بررسی متن استفاده می شد؛ زیرا، به طوری که در متن داستان تصریح شده، دیدار، در شب سه شنبه، شب هفدهم رمضان بوده است، پس شب هجدهم، شب چهارشنبه، وروز هجدهم روز چهارشنبه خواهد بود.

(10) ما، این تعبیر را از جنّة المأوى نقل کردیم، ولی در نجم ثاقب چنین آمده است: (هفتاد روز یا هفت روز، ما این جاییم) (نجم ثاقب، ص 214) .
با توجّه به این که این ملاقات در شب هفدهم رمضان بود، اگر آن را بر هفت حمل کنی، بر شب بیست وسوّم رمضان منطبق می شود که شب قدر است، واگر بر هفتاد روز حمل کنی بر بیست وپنجم ذو القعده منطبق می شود که آن نیز روز مبارکی است.

(11) اشاره به دو داستان از عنایات حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، در مسجد مقدّس جمکران است، که مرحوم آیة الله حائری آن ها را در کتاب خود آورده است.

(12) کریمه ی اهل بیت، ص 484؛ سرّ دلبران، ص 248 - 250.

(13) الذّریعة، ج 7، ص 216.

(14) تردیدی نیست که قیام نخستین حضرت بقیة الله، أرواحنا فداه، از مکّه ی معظّمه وکنار خانه ی خدا است. این حدیث واحادیث مشابه، به حرکت های بعدی آن کعبه ی مقصود، نظر دارد.

(15) انوار المشعشعین، ج 1، ص 453.

(16) انوار المشعشعین، ج 1، ص 454 _ 458.

(17) گنجینه ی آثار قم، ج 2، ص 672.

(18) أنوار المشعشعین، ج 1، ص 454.


سعید می گوید:
درست، ساعت سه ی بعد از نیمه شب بود که در عالم رؤیا دیدم نوری از پشت دیوار ساطع شد وبه طرف من به راه افتاد.
او، یک انسان بود، ولی من، از او، فقط نور خیره کننده ای می دیدم که آهسته آهسته به من نزدیک می شد.
من، ابتدا، مضطرب شدم، ولی سعی کردم که بر خودم مسلّط شوم. هنگامی که نور به من رسید، به ناحیه ی سینه وشکم من اصابت کرد وبرگشت.
من، از خواب بیدار شدم وچیزی متوجّه نشدم وباز هم خوابیدم. صبح که از خواب برخاستم، سعی کردم که خودم را به عصایم نزدیک کنم وعصا را بردارم، ناگاه متوجّه شدم که بدن ام سبک شده وآن حالت درد شدید، به کلّی، از من رفع شده است.
در آن وقت، متوجّه شدم که شفا یافته ام وآن نور، وجود مقدّس حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بوده است).
این معجزه ی باهر وکرامت ظاهر، در شب چهارشنبه دوازدهم جمادی الأولى 1414 هجری برابر با پنجم آبان 1372 خورشیدی رخ داد.
سعید، با مادر وبرادر خود، سه شب، در زائرسرای مسجد اقامت کردند. شب سوم که شب جمعه بود، عنایت دیگری شد که این بار، در بیداری انجام پذیرفت. اینک، متن آن واقعه را از زبان سعید بشنوید:
شب جمعه، در اتاق شماره ی هشت نشسته بودم ومادرم مشغول تلاوت قرآن بود. احساس کردم که شخصی در کنار من نشست وبرای من، رهنمودها ودستور العمل هایی را بیان فرمود.
چون سخنان اش تمام شد، برگشتم وکسی را ندیدم. از مادرم پرسیدم که: (مادر! با من بودی؟). گفت: (من، قرآن می خواندم، با تو نیستم). پرسیدم: (پس این کی بود که با من سخن می گفت؟). مادرم گفت: (کسی در این جا نیست).
در آن موقع، پتو را بر سرم کشیدم وهر چه به مغزم فشار آوردم که مطالب آن شخص را به خاطر بیاورم، چیزی به یادم نیامد).
روز جمعه، سعید ومادرش، به تهران باز می گردند وبه بیمارستان الوند مراجعه می کنند. پس از عکس برداری، معلوم می شود که سعید، صحیح وسالم است واز غدّه ی بدخیم سرطانی، هیچ خبری نیست.
بدین گونه، این کودک سعادت مند _ که به حق، (سعید) نامگذاری شده _ از معجزات باهر حضرت ولیّ عصر، أرواحنا فداه، بهبودی کامل خود را در می یابد.
دو هفته بعد (شب چهارشنبه بیست وپنجم جُمادی الأولى برابر با 19 / 8 / 72) سعید، با مادرش وبرادرش محمّد نعیم، به جمکران آمده بود تا پیشانی ادب بر آستان مسجد حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بساید واز محضر مولا ومقتدایش تشکّر کند. خوش بختانه، حقیر هم در مسجد بودم واز داستان شفا یافتن او آگاه بودم. با او به دفتر مسجد رفتم ودر حضور ده ها نفر از دوستان، مطالب بالا را از زبان سعید بدون واسطه شنیدم.
مادرش، از خوش حالی، در پوست خود نمی گنجید وبر حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، پیوسته درود می فرستاد وسخنانی می گفت که از یک فرد سنّی مذهب بسیار جالب بود. مثلاً می گفت: (من نمی دانم الآن امام زمان علیه السلام کجا است: آیا در دریاها، کشتی ها را نجات می دهد ویا در آسمان ها، هواپیماها را نجات می دهد؟).
سعید، در این سفر، با کوله باری از پرونده های پزشکی وعکس ها وآزمایش ها آمده بود، که آنان را به مشتاقان ارائه دهد. از اسناد پزشکی او، مسئولان مسجد، فیلم برداری کردند. از خود سعید ومادرش نیز فیلم برداری شد، وسخنان شان ضبط گردید. بی گمان، خانواده ی (چندانی) در میان خانواده های معتقد اهل سنّت، مبلّغ صمیمی وبی قرار حضرت بقیّة الله، عجّل الله تعالى فرجه الشّریف، خواهند بود.

جمکران، میعادگاه عاشقان:

در طول سال، شب های چهارشنبه، مسجد مقّدس جمکران، پذیرای قریب یکصد هزار عاشق دل باخته است که از شهرهای دور ونزدیک، به شهر مقدّس قم روی می آورند ودر حرم مطهّر حضرت معصومه علیها السلام پیشانی ادب بر آستان می سایند وآن گاه راهی مسجد مقدّس جمکران می شوند وبا امام رؤوف، به راز ونیاز می پردازند.
از چهره های برجسته ای که ارادت خاصّی به مسجد مقدّس جمکران داشتند وخوانندگان گرامی با شخصیّت علمی وتقوایی آنان آشنایی دارند، آیات عظام حاج شیخ عبد الکریم حائری، حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، حاج سیّد محمّد تقی خوانساری، حاج سیّد محمّد حجّت کوهکمری، حاج آقا حسین بروجردی، حاج سیّد حسین قاضی، حاج شیخ محمّد تقی بافقی، حاج آقا مرتضی حائری را می توان نام برد.
برای مرحوم آیةالله حائری، هر وقت مشکلی پیش می آمد، مرحوم آیة الله بافقی را به مسجد جمکران می فرستاد ورفع مشکل می شد.
هر وقت شهریّه ی حوزه تأمین نمی شد، مرحوم آیة الله حجّت، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف می شد وهمان روز، شهریّه تأمین می گردید.
برای مرحوم آیة الله بروجردی، هر وقت مشکلی پیش می آمد، گوسفندی می فرستاد تا در کنار مسجد جمکران قربانی کنند.
برای مرحوم آیة الله گلپایگانی، هر وقت مشکلی پیش می آمد، عریضه ای می نوشت وبا گروهی از اصحاب وفرزندان خود، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف می شد وتوسّل می کرد ورفع مشکل می شد.
مرحوم آیة الله مرعشی، چهل شب چهارشنبه، در مسجد جمکران بیتوته کرد.
آیة الله صافی، در مورد پدر بزرگوارشان، مرحوم آیة الله حاج ملاّ جواد صافی گلپایگانی، نقل فرمودند که ملتزم بود حتى الامکان، پیاده به مسجد جمکران مشرّف شود.
آیة الله حاج سیّد محمّد تقی خوانساری نیز غالباً، پیاده مشرّف می شدند.

ختم زیارت عاشورا در مسجد جمکران:

در عصر زعامت مرحوم آیة الله حاج سیّد محمّد حجّت، قحطی وگرانی سختی پدید آمد، به طوری که نان سنگک دانه ای یک تومان رسید، در حالی که شهریّه ی طلاّب در ماه، فقط ده تومان بود.
مرحوم آیة الله حجّت، چهل تن از طلاّب مهذّب ومتدیّن را دستور داد که به مسجد مقدّس جمکران مشرّف شوند ودر پشت بام مسجد، به صورت دسته جمعی، زیارت عاشورا را با صد سلام ولعن ودعای صفوان بخوانند وبه حضرت موسى بن جعفر علیه السلام وحضرت ابو الفضل علیه السلام وحضرت علی اصغر علیه السلام متوسّل شوند ورفع گرانی ونزول باران را از خداوند متعال بخواهند.
چهل تَن طلبه ی مهذّب ومتدیّن، طبق فرمان مرجعیّت اعلای تشیّع، به میعادگاه عاشقان شرف یاب شدند. بعد از ادای نماز تحیّت ونماز حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، وتوسّل به ذیل عنایت فرمانروای جهان هستی، به پشت بام مسجد رفتند، ختم زیارت عاشورا را، طبق دستور آن مرجع وارسته، انجام دادند وحوائج خود را با شفیع قرار دادن سه تَنْ باب الحوائج، به درگاه حضرت احدیّت، عرضه داشتند ومسجد را به قصد قم ترک کردند.
راه قدیمی مسجد جمکران، از طرف روستای جمکران بود. گروه چهل نفری طلاّب، هنوز به دهِ جمکران نرسیده بودند که درهای رحمت گشوده شد وباران رحمت، سیل آسا فرو ریخت وطلاّب، ناچار شدند که لباس های خود را درآورند، حتى کفش های خود را به دست گرفتند، از میان سیلاب ها عبور کردند.
این حادثه ی تاریخی را نخستین بار، از دانشمند معظّم حجّة الاسلام والمسلمین استاد محمّد امین رضوی صاحب کتاب ارزشمند تجسّم اعمال _ که خود جزء چهل تن بود _ شنیدم.
بسیاری از آن چهل تَن، به رحمت ایزدی پیوسته اند، ولی الحمد لله، برخی از آنان در قید حیات هستند که خوانندگان گرامی، می توانند از آنان تحقیق کنند.
اخیراً، این داستان از زبان حضرت آیة الله حاج سیّد مهدی اخوان مرعشی وحجّة الاسلام والمسلمین آقای گل محمّدی ابهری، منتشر شده است.
(1)
بسیار مناسب است که مراجع بزرگوار عصر ما نیز در مشکلات مادّی ومعنوی، مردم را به مسجد مقدّس جمکران وختم زیارت عاشورا به صورت دسته جمعی در آن میعادگاه عاشقان، فرا خوانند.

خصوصیت شب چهارشنبه:

مکرّراً، با این سؤال مواجه شده ایم که (آیا شب چهارشنبه، خصوصیّتی دارد؟).
در پاسخ، باید عرض کنیم که شب چهارشنبه، خصوصیّت دارد. لذا می بینیم که حضرت بقیّة الله، ارواحنا فداه، در همان فرمانی که برای تأسیس مسجد جمکران صادر کردند، فرمودند: (فردا شب که شب چهارشنبه است، آن بز را به همین جایگاه بیاور وذبح کن وروز چهارشنبه که هجدهم ماه رمضان است، گوشت آن را به بیماران صعب العلاج انفاق کن که خداوند، همه شان را شفا عنایت می کند).
(2)

دعای عظم البلاء:

در این جا یاد آوری این نکته لازم است که در مسجد مقدّس جمکران، از دعاهای مربوط به حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، مانند (دعای ندبه)، (دعای سلام الله الکامل)، (زیارت آل یاسین)، (دعای عهد)، ... بویژه از دعای (اللهم عظم البلاء...) که بعد از نماز حضرت صاحب الزّمان علیه السلام به آن امر شده است، غفلت نشود.(3)

مسجد سهله

مسجد سهله، در اطراف کوفه، در دو کیلومتری شمال غربی مسجد اعظم کوفه، کهن ترین مکان منتسب به حضرت بقیة الله (عجل الله تعالى فرجه الشریف) است.
در احادیث مأثور از امامان نور، مسجد سهله، به عنوان اقامت گاه شخصی حضرت ولی عصر (علیه السّلام) در عصر ظهور معرّفی شده است.
در این نوشتار، به استناد بیست حدیث از پیشوایان معصوم (علیهم السّلام) جایگاه مسجد سهله از دید روایات بررسی شده وویژگی های آن مکان مقدّس شمارش گردیده، وبه چهل مورد از نیک بختان تاریخ که در این پایگاه ملک پاسبان به حضرت دوست راه یافته اند، اشاره شده است.

جایگاه آن امام نور به هنگام ظهور:

در احادیث فراوانی، به صراحت، اعلام شده که اقامت گاه شخصی حضرت بقیة الله، أرواحنافداه، در دوران ظهور مسجد مقدّس سهله است. اینک شماری از این روایات آورده می شود.
1_ محدّثان عالی مقام شیعه، با اسناد معتبر، در مجامع حدیثی خود، از راویان اخبار وناقلان آثار، روایت کرده اند که روزی در محضر مقدّس رییس مذهب، حضرت امام صادق (علیه السّلام) از مسجد سهله گفت وشنود شد. فرمودند:
أمَا إنَّه منزل صاحبنا إذا قام بأهله؛
(4) آن جا اقامت گاه صاحب ما است، هنگامی که با خانواده اش قیام کند.
در برخی از منابع، به جای (قامَ)، (قَدِمَ) تعبیر شده است؛
(5) یعنی، هنگامی که تشریف بیاورد.
ودر نقل برخی از محدّثان، به جای (أما إنّه)، (مسجد السّهله) آمده است؛
(6) یعنی، به جای ضمیر، اسم صریح آمده است.
2_ بیش از دو قرن، پیش از میلاد مسعود کعبه ی موعود، وجود مقدّس امیر مؤمنان (علیه السّلام) ، به هنگام ترسیم خطّ سیر حضرت ولی عصر (علیه السّلام) در آستانه ی ظهور، می فرماید:
(کأنّی به قد عبر من وادی السلام إلى مسجد السّهلة، على فرس مُحَجَّل
(7) له شِمراخ(8)، یزهو، ویدعو، ویقول فی دعائه: لا إله إلاَّ الله حقّاً حقّاً...؛(9) گویی او را با چشم خود می بینم که از وادی السلام عبور کرده، بر فراز اسبی که سپیدی پاها وپیشانی اش همی درخشد، به سوی مسجد سهله در حرکت است، وزیر لب زمزمه دارد وخدا را این گونه می خواند: (لا إله الاّ الله حقّاً حقّاً...).
3_ بیش از یک قرن پیش از ولادت خجسته ی حضرت حجّت (علیه السّلام) ، امام صادق (علیه السّلام) خطاب به یار با وفایش ابو بصیر فرمود:
یا أبا محمّد! کأنّی أرى نزول القائم (علیه السّلام) فی مسجد السّهلة بأهله وعیاله؛
ای ابا محمّد! گویی فرود آمدن قائم (علیه السّلام) را با اهل وعیال اش در مسجد سهله، با چشم خود می بینم.
ابو بصیر عرضه داشت: (آیا محلّ اقامت دائمی آن حضرت، در مسجد سهله خواهد بود؟). حضرت فرمود: (آری). سپس فرمود:
مسجد سهله، اقامت گاه حضرت ادریس (علیه السّلام) بود.
مسجد سهله، اقامت گاه حضرت ابراهیم خلیل الرحمن (علیه السّلام) بود.
خداوند، پیامبری را مبعوث نکرده، جز این که در مسجد سهله نماز گزارده است.
مسجد سهله، پایگاه حضرت خضر (علیه السّلام) است.
کسی که در مسجد سهله اقامت کند، همانند کسی است که در خیمه ی رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) اقامت کند.
مرد وزن با ایمانی یافت نمی شود، جز این که دل اش به سوی مسجد سهله پر می زند.
در مسجد سهله، تخته سنگی است که تمثال همه ی پیامبران بر آن نقش بسته است.
احدی در مسجد سهله نماز نمی گزارد که با نیّت راستین خدا را بخواند، جز این که خداوند او را با حاجت بر آورده شده از آن جا بر می گرداند.
احدی نیست که در مسجد سهله به خدا پناهنده شود، جز این که خداوند او را از آن چه بیم دارد پناه دهد.
ابو بصیر عرض کرد: (فضیلت بسیار بزرگی است!).
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: (آیا برای ات بیفزایم؟). عرض کرد: (بلی). فرمود:
مسجد سهله، از آن بُقعه هایی است که خداوند دوست دارد او را در آن جا بخوانند.
شب وروزی نیست که فرشتگان به زیارت مسجد سهله نشتابند ودر آن جا به عبادت حق تعالى نپردازند.
اگر من در آن سامان سکونت داشتم، هیچ نمازی را جز در مسجد سهله نمی خواندم.
ای ابا محمد! اگر مسجد سهله هیچ فضیلتی جز فرود آمدن فرشته ها واقامت پیامبران را نداشت، همین فضیلت بس بود، در حالی که این همه فضیلت دارد.
آن چه از فضایل مسجد سهله برای تو بازگو نکردم، بیش از فضایلی است که برای ات گفتم.
ابو بصیر عرض کرد: (آیا مسجد سهله، اقامت گاه دائمی حضرت قائم (علیه السّلام) خواهد بود؟). فرمود: (آری).
(10)
4_ مفضّل در ضمن حدیث مفصّلی از محضر امام صادق (علیه السّلام) پرسید: (منزل حضرت مهدی (علیه السّلام) ومرکز اجتماع شیعیان کجا خواهد بود؟). امام صادق (علیه السّلام) در پاسخ او فرمود:
دار ملکه الکوفة، ومجلس حکمه جامعها، وبیت ماله ومقسم غنائم المسلمین مسجد السّهلة، وموضع خلواته الذّکوات البیض من الغریّین.
(11)
مرکز حکومت او، کوفه، ومرکز قضاوت اش، مسجد اعظم کوفه، ومرکز بیت المال ومحل تقسیم غنایم مسلمانان، مسجد سهله، ومحل خلوت ومناجات هایش تپّه های سپید ونورانی نجف اشرف است.
(12)
5_ ابو بکر حضرمی از محضر امام باقر (علیه السّلام) پرسید: (بعد از خانه ی خدا وحرم رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلّم) کدامین بقعه از همه ی بقعه ها با فضیلت تر است؟). امام باقر (علیه السّلام) فرمود:
ای ابابکر! کوفه است که پاک وپاکیزه است، وقبور پیامبران مرسل وغیرمرسل در آن است، وقبور صالحان وصدّیقان در آن است، ومسجد سهیل
(13) در آن است که:
خداوند، هیچ پیامبری مبعوث نکرده، جز این که در آن نماز گزارده است.
وفیها یظهر عدل الله؛ عدالت خداوند در آن جا ظاهر می شود.
وفیها یکون قائمه والقُوّام من بعده؛
(14) خلیفه ی قائم به حق خداوند، ودیگر قائمانِ بعد از اونیز در آن جا خواهند بود.
آن جا اقامت گاه پیامبران، واوصیای پیامبران وصالحان است.
(15)
6_ ابان بن تغلب، در سفری با امام صادق (علیه السّلام) هم سفر شد. در اطراف کوفه، در سه نقطه، امام صادق (علیه السّلام) از اسب پیاده شد، دو رکعت نماز گزارد.
ابان، در مورد این سه نقطه، از آن حضرت پرسید. امام (علیه السّلام) توضیح داد. سومین مورد را (محلّ نزول قائم (علیه السّلام) ) معرفی فرمود.
(16)
در این حدیث اگرچه به نام مسجد سهله تصریح نشده، ولی از بررسی مجموع روایات اطمینان حاصل می شود که آن نقطه، مسجد سهله بوده است.
7_ محمّد بن حسین بن عبد الله تمیمی، مشهور به (ابو سوره) از بزرگان زیدیّه بود. روز عرفه ای، به زیارت امام حسین (علیه السّلام) مشرّف شد. شب عید را نیز در حائر حسینی بیتوته کرد. در پگاه عید اضحی، به هنگام خروج از حرم امام حسین (علیه السّلام) به پیش گاه مقدّس حضرت بقیّة الله، أرواحنافداه، شرفیاب شد. در محضر آن قبله ی موعود، به سوی مسجد سهله حرکت کرد. معجزه ای از آن حضرت مشاهده کرد. مستبصر شد وبه آیین تشیع اثنا عشری گروید.
ابو سوره می گوید: (هنگامی که به مقابر مسجد سهله
(17) رسیدیم، آن امام همام فرمود:
(هُوَ ذا منزلی؛
(18) این جا خانه ی من است).
در این احادیث، از مسجد سهله به عنوان اقامت گاه حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، به هنگام ظهور سخن رفته است در احادیث فراوان دیگری، به ابعاد دیگری از ویژگی های مسجد سهله اشاره شده، که شماری از آن ها را در این جا می آوریم:
8 _ شیخ طوسی، با سلسله اسناد خود، در ضمن یک حدیث طولانی، از وجود مقدس امیر مؤمنان (علیه السّلام) روایت می کند که به هنگام شمارش مساجد مبارکه ی کوفه فرمود:
ومسجد بنی ظفر مسجد مبارک. والله! إنَّ فیه لصخرة خضراء، وما بعث الله من نبیّ إلاَّ فیها تمثال وجهه، وهو مسجد السّهلة.
(19)
مسجد بنی ظفر، که همان مسجد سهله است، مسجد مبارکی است. به خدا سوگند! در آن، تخته سنگ سبز رنگی است که خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده، جز این که تمثال صورت اش در آن هست.
9_ مرحوم کلینی، در همین رابطه، حدیثی با سلسله اسنادش از امام باقر (علیه السّلام) روایت کرده که آن حضرت، در شمار مساجد مبارکه ی کوفه فرمود:
ومسجد بنی ظفر وهو مسجد السّهلة؛
(20) ومسجد بنی ظفر که همان مسجد سهله است.
10_ امام صادق (علیه السّلام) خطاب به علاءبن رزین فرمود: (در نزدیکی شما، مسجدی هست که شما آن را (مسجد سهله) می نامید وما آن را (مسجد شری)
(21) می نامیم، آیا در آن مسجد نماز می خوانی؟). علاء گفت: (آری! جان ام به فدایت! من، در آن جا نماز می خوانم).
امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
ائته؛ فإنَّه لم یأته مکروب إلاَّ فرَّج الله کربته _ أوْ قال: قضى الله حاجته _ وفیه زبرجدة فیها صورة کلّ نبیّ وکلّ وصیّ؛
(22) آری، آن جا برو؛ زیرا، هرگز اندوه ناکی به آن جا نمی رود، جز این که خداوند، اندوه اش را می زداید. (ویا فرمود: حاجت اش را بر می آورد). ودر آن جا زبرجدی هست که تمثال همه ی پیامبران وهمه ی اوصیای پیامبران در آن است.
11_ امیر مؤمنان (علیه السّلام) به مالک بن ضُمره رواسنی _ که از خواص اصحاب اش بود _
(23) فرمود: (آیا به مسجدی که در پشت خانه ات هست، می روی؟ ودر آن نماز می گزاری؟). مالک گفت: (ای امیر مؤمنان! معمولاً، در این مسجد، خانم ها نماز می خوانند).
فرمود:
یا مالک! ذاک مسجد ما أتاه مکروب قطّ، إلاَّ فرَّج الله عنه وأعطاه حاجته؛
(24) ای مالک! این، مسجدی است که هرگز شخص اندوه ناکی به آن جا نمی رود، جز این که خداوند همّ وغم اش را برطرف می کند، حاجت اش را بر می آورد.
در این حدیث، اگرچه به نام (مسجد سهله) تصریح نشده، جز این که از بررسی احادیث، اطمینان حاصل می شود که در مورد مسجد سهله است ولذا ابن مشهدی، آن را در باب احادیث مربوط به فضائل مسجد سهله نقل کرده است.
(25)
12_ امام صادق (علیه السّلام) در این باره فرمود:
(إنَّه)
(26) ما من مکروب یأتی مسجد السّهلة، فیصلّی فیه رکعتین بین العشائین ویدعو الله تعالى، إلاَّ فرَّج الله کربه؛(27) هیچ غم زده ای نیست که به مسجد سهله برود ودر آن دو رکعت نماز میان مغرب وعشا بخواند وخدای را بخواند، جز این که خداوند غم هایش را زایل گرداند.
13_ از امام زین العابدین (علیه السّلام) روایت شده که فرمود:
مَنْ صلّى فی مسجد السهلة رکعتین، زاد الله فی عمره سنتین؛
(28) هر کس در مسجد سهله دو رکعت نماز بگذارد، خداوند، دو سال بر عمر او می افزاید.
14_ امام صادق (علیه السّلام) در این باره فرمود:
إذا دخلتَ الکوفة، فأتِ مسجد السهلة، فصلّ فیه واسأل الله حاجتک لدینک ودنیاک...؛
(29) هنگامی که وارد کوفه شدی، به مسجد سهله برو ودر آن جا نماز بگزار، آن گاه حاجت های مادّی ومعنوی خود را از خداوند بطلب که:
مسجد سهله خانه ی ادریس نبی بود.
حضرت ادریس در آن جا لباس می دوخت ونماز می خواند.
هر کس در مسجد سهله خدا را بخواند، برای هر حاجتی که مورد علاقه اش باشد، خداوند، حاجت اش را بر می آورد، ودر روز قیامت، او را تا رتبه ی حضرت ادریس بالا می برد، واو را از ناملایمات دنیا ونیرنگ های دشمنان پناه می دهد.
15_ مرحوم کلینی با سلسله اسنادش از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که فرمود:
بالکوفة مسجد یقال له: (مسجد السهلة). لو أنَّ عمّی زیداً أتاه، فصلّی فیه واستجار الله، لأجاره عشرین سنة. فیه مناخ الرّاکب وبیت إدریس النبیّ (علیه السّلام)، وما أتاه مکروب قطّ فصلّى فیه بین العشائین ودعا الله، إلاَّ فرَّج الله کربته؛
(30) در کوفه، مسجدی است که (مسجد سهله) نامیده می شود، اگر عمویم زید به آن جا می رفت وبه خدا پناهنده می شد، خداوند، بیست سال او را پناه می داد.
آن جا جایگاه سواره وخانه ی ادریس نبی (علیه السّلام) است.
هیچ غم زده ای نیست که به آن جا برود ومیان مغرب وعشا نمازی بگزارد وخدا را بخواند، جز این که خداوند غم هایش را بر طرف می سازد.
در نقل شیخ طوسی آمده است که پرسیدند: (منظور از (سواره) کیست؟). فرمود: (حضرت خضر (علیه السّلام)).
(31)
16_ جعفر بن محمّد بن قولویه (استاد شیخ مفید) با سلسله اسنادش از امام جعفرصادق (علیه السّلام) روایت کرده که خطاب به ابوحمزه ی ثمالی فرمود:
(ای ابا حمزه! آیا عمویم زید را در شبی که خروج کرد، دیدار کردی؟). عرض کرد: (بلی).
فرمود: (آیا در مسجد سهیل نماز گزارد؟).
عرض کرد: (مسجد سهیل کجا است؟ آیا منظور شما مسجد سهله است؟). فرمود: (آری).
عرضه داشت: (نه).
(32) فرمود: أمَا إنَّه لو صلّى فیه رکعتین، ثمّ استجار الله، لأجاره سنة؛ اگر در آن جا دو رکعت نماز می خواند، آن گاه به خدا پناهنده می شد، بی گمان، خداوند، تا یک سال او را پناه می داد.
ابو حمزه ی ثمالی گفت: (پدر ومادرم به فدای شما! آیا مسجد سهله این گونه است؟). فرمود: (آری).
مسجد سهله، خانه ی حضرت ابراهیم بود، هنگامی که به سوی عمالقه رفت.
خانه ی حضرت ادریس آن جا بود وآن جا لباس می دوخت.
پایگاه سواره (حضرت خضر) آن جا است.
آن جا، تخته سنگ سبز رنگی است که تمثال همه ی پیامبران در آن است.
در زیر آن سنگ، تربتی است که خداوند همه ی پیامبران را از آن آفریده است.
محل عروج آن جا است.
(33)
فاروق اعظم، آن جا است، که در نقطه ای از آن است.
(34)
آن جا، رهگذر مردمان است.
آن جا، از سرزمین کوفه است.
صور، در آن جا دمیده می شود.
حشر ونشر، به سوی آن جا است.
هفتاد هزار نفر از کنار آن محشور می شوند که بدون حساب وارد بهشت می گردند...
(35)

 



پاورقی


(1) مسجد مقدّس جمکران، ص 40؛ زیارت عاشورا وآثار شگفت، ص 55.

(2) جنّة المأوى، ص 45؛ بحار، ص 53، ص 232.

(3) جمال الاسبوع، ص 280.

(4) کافی، ج 3، ص 495؛ تهذیب الأحکام، ج 3، ص 252؛ إثبات الهداة، ج 3، ص 453؛ وسائل الشیعة، ج 5، ص 267؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 439؛ مرآت العقول، ج 15، ص 491؛ حلیة الأبرار، ج 5، ص 339؛ گزیده ی کفایة المهتدی، ص 279.

(5) ارشاد مفید، ج 2، ص 380؛ غیبت شیخ طوسی، ص 471؛ کشف الغمّة، ج 3، ص 253؛ المستجاد، ص 264؛ بحار الأنوار، ج 52، ص 331.

(6) مزار شیخ مفید، ص 25؛ المزار الکبیر، ص 134؛ نیز ر.ک: الصراط المستقیم، ج 2، ص 251.

(7) مُحَجَّل، به اسبی گفته می شود که قسمتی از پاهای آن، سفید ودرخشان باشد. (لسان العرب، ج 3، ص 65).

(8) شِمْراخ، عبارت از سپیدی باریک هلال گونه ای است که از پیشانی اسب به سوی لب هایش کشیده شود. (فقه اللّغه، ثعالبی، ص 67).

(9) دلائل الإمامة، ص 458؛ نیز ر.ک: العدد القویّة، ص 75؛ منتخب الأثر، ج 3، ص 250.

(10) المزارالکبیر، ص 134؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 436؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 417؛ نیز ر.ک: قصص الأنبیاء، راوندی، ص 80.

(11) بحار الأنوار، ج 53، ص 11.

(12) ذکوات، جمع ذکات، به معنای سنگ ریزه های مشتعل ودرخشان است. (مجمع البحرین، ج 1، ص 159). به تپّه های نجف اشرف، به جهت سنگریزه های شفّاف ودرخشنان اش که (دُرّ نجف) نامیده می شود، (ذکوات بیض) می گویند. امام صادق (علیه السّلام) به هنگام بیان انگشتری هایی که دوست دارد همه ی شیعیان داشته باشند، از دُرّ نجف چنین یاد می کند: (وما یظهره الله بالذَّکَواتِ الْبیض بالغریّین)؛ وآن چه خداوند در تپّه های شفّاف ودرخشانِ نجف پدید می آورد. (تهذیب الأحکام، ج 6، ص 37).

(13) در حدیث شانزدهم بیان خواهد شد که منظور از مسجد سهیل، همان مسجد سهله است.

(14) منظور از قائمان بعد از حضرت بقیّة الله (علیه السّلام) جانشینان آن حضرت اند؛ زیرا، به طوری که سیّد مرتضى علم الهدی به تفصیل بیان فرموده، با ارتحال حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، تکلیف برداشته نمی شود وچون باید هرگز روی زمین خالی از حجّت نباشد، باید پیشوایانی به عنوان جانشینان آن حضرت در روی زمین باشند (رسائل الشّریف المرتضى، ج 3، ص 146).
شاید منظور از قائمان بعد از او، امامان معصوم (علیهم السّلام) باشند که بر اساس عقیده ی قطعی ما، رجعت خواهند کرد. (بحار الأنوار، ج 100، ص 440).
شیخ حرّ عاملی، در این باره، شش وجه فرموده است. (الایقاظ من الهجعة بالبرهان على الرّجعة، ص 366).
از امام صادق (علیه السّلام) روایت شده که بعد از قائم ما، یازده پیشوا خواهد بود (غیبت شیخ طوسی، ص 478).
از رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) روایت شده که در شب ارتحال اش، نامه ای به امیر مؤمنان (علیه السّلام) تحویل دادند ووصیّت فرمودند که آن را امامان (علیهم السّلام) دست به دست، به حضرت مهدی (علیه السّلام) برسانند، او نیز به هنگام وفات به فرزندش مرحمت کند (غیبت طوسی، ص 151؛ نیز ر. ک: جزیره ی خضراء، ص 39 - 44؛ کمال الدین، ج 1، ص 358؛ مصباح المتهجّد، ص 406).

(15) تهذیب الأحکام، ج 6، ص 31؛ کامل الزّیارات، ص 26؛ المزار الکبیر، ص 113؛ مختصر البصائر، ص 178؛ الرّجعة، استرابادی، ص 99؛ وسائل الشیعة، ج 5، ص 255؛ حلیة الأبرار، ج 5، ص 340، بحار الأنوار، ج 53، ص 148 وج 100، ص 440؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 416.

(16) کافی، ج 4، ص 572؛ حلیة الأبرار، ج 5، ص 341؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 401؛ روزگار رهایی، ج 2، ص 654.

(17) در مورد مقابر مسجد سهله، در کتاب اجساد جاویدان، ص 42، به تفضیل سخن گفته ایم. در تشرّف سی وهفتم نیز در این رابطه سخن خواهیم گفت. از بررسی منابع تاریخی معلوم می شود که پس از اسلام نیز افرادی در این مسجد دفن شده اند، که از آن جمله است:
الف) یحیى بن عبد الله بن محمّد بن عمر الأطرف بن امیر المؤمنین (علیه السّلام) که به دست هارون الرشید به شهادت رسید ودر مسجد سهله مدفون شد. (الفائق، ج 3، ص 436).
ب) علی بن ابراهیم خیاط، صاحب چندین اصل، که به سال 207 هـ وفات کرد. ابراهیم بن محمد علوی بر پیکرش نماز خواند. (رجال شیخ طوسی، ص 480؛ قاموس الرجال، ج 7، ص 259).
ج) احمد بن محمد طایی، که پنج روز مانده از جمادی الآخره 281 هـ در کوفه درگذشت. (تاریخ طبری، ج 8، ص 168).

(18) الخرائج والجرائح، ج 1، ص 471؛ الثاقب فی المناقب، ص 597؛ منتخب الأنوار المضیئة، ص 161؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 212؛ مدینة المعاجز، ج 8، ص 151؛ گزیده ی کفایة المهتدی، ص 230.

(19) امالی شیخ طوسی، ج 1، ص 168؛ نیز ر.ک: الغارات، ج 2، ص 484؛ المزار الکبیر، ص 118؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 396.

(20) کافی، ج 3، ص 489؛ تهذیب الأحکام، ج 3، ص 250؛ المزار الکبیر، ص 119؛ وسائل الشیعة، ج 5، ص 249؛ نیز ر.ک: خصال، ج 1، ص 301؛ روضة الواعظین، ج 2، ص 336؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 438.

(21) این واژه، در بحار الأنوار ومتن چاپی قرب الاسناد (شری) ثبت شده است. در نسخه ی خطّی آن (نسخه ی کتابخانه ی آیةالله مرعشی، به شماره ی 3918) (بری)، در وسائل وحاشیه ی آن نسخه ی خطّی (ثری) ثبت است.

(22) قرب الإسناد، ص 159؛ وسائل الشیعة، ج 5، ص 268؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 437.

(23) مستدرکات علم الرّجال، ج 6، ص 334.

(24) المزار الکبیرص 133؛ نیز ر.ک: کامل الزّیارات، ص 28؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 403؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 445.

(25) همان.

(26) لفظ (إنّه) فقط در مزار شیخ مفید هست.

(27) مزار شیخ مفید، ص 26؛ تهذیب الأحکام، ج 6، ص 38؛ المزار الکبیر، ص 134؛ وسائل الشّیعة، ج 5، ص 266؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 440.

(28) مزار شیخ مفید، ص 26؛ المزار الکبیر، ص 134؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 417؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 436. (در مزار کبیر به جای (سنتین)، (سنین) چاپ شده که غلط چاپی است).

(29) قصص الأنبیاء، قطب راوندی، ص 80؛ قصص الأنبیاء، جزائری، ص 65؛ بحار الانوار، ج 100، ص 434؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 413.

(30) کافی، ج 3، ص 495؛ مرآت العقول، ج 15، ص 491؛ وسائل الشّیعة، ج 5، ص 267؛ بحار الأنوار، ج 10، ص 439.

(31) تهذیب الأحکام، ج 3، ص 252.

(32) جمله ی (قال: لا) در اکثر منابع افتاده است، ولی درکامل ومستدرک موجود است.

(33) علاّمه ی مجلسی فرموده: (شاید منظور از جمله ی (معراج آن جا است)، این باشد که رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) هنگامی که در شب معراج نزول کرده، در مسجد کوفه نماز گزارده، به مسجد سهله تشریف فرما شده، از آن جا به آسمان ها عروج فرموده است، وشاید منظور این باشد که معراج معنوی برای مؤمنان، در آن جا حاصل می شود). (بحار الأنوار، ج 100، ص 437).

(34) ودر مورد (فاروق اعظم) احتمال داده اند که منظور، وجود مقدّس حضرت ولی عصر (علیه السّلام) باشد. معنای حدیث، چنین خواهد بود که در نقطه ای از مسجد سهله، توسّط حجّت خدا، بین حق وباطل، فرق گذاشته می شود. او، برای این سخن استشهاد فرموده به حدیث پنجم که در فرازی از آن، امام باقر (علیه السّلام) می فرماید: (عدالت خدا، در آن جا ظاهر می شود وقائم به عدل الهی در آن جا خواهد بود.) (همان).

(35) کامل الزّیارات، ص 25؛ مزار شیخ مفید، ص 24؛ تهذیب الأحکام، ج 6، ص 37؛ وسائل الشّیعه، ج 5، ص 265؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 436؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 415.


_ مرحوم کلینی، در همین باره از عبد الله بن ابان روایت می کند که گفت:
روزی، در خدمت امام صادق (علیه السّلام) بودیم. خطاب به حاضران فرمود: (آیا کسی از شما، از سرگذشت عمویم (زید بن علی) (علیه السّلام) اطّلاعی دارد؟).
یکی از حاضران گفت: (آری؛ من، تا حدّی از مطالب ایشان خبر دارم. شبی، در خانه ی معاویه بن اسحاق انصاری، در خدمت جناب زید بودیم که گفت: (مهیّا شوید به مسجد سهله برویم ودر آن جا نماز بگزاریم).
امام صادق (علیه السّلام) پرسید: (آیا انجام داد؟). پاسخ داد: (نه. کاری پیش آمد واو را از رفتن به مسجد سهله بازداشت).
امام (علیه السّلام) فرمود: (أمَا والله! لو أعاذ الله به حولاً لأعاذه؛
(1) به خدا سوگند، اگر در آن جا برای یک سال از خدا پناه می طلبید، خداوند به او پناه می داد).
سپس فرمود: (آیا نمی دانید که آن جا، خانه ی ادریس نبی (علیه السّلام) بود.
حضرت ادریس، آن جا خیاطی می کرد.
حضرت ابراهیم (علیه السّلام) از آن جا به سوی عمالقه رفت.
داوود از آن جا به جنگ جالوت رفت.
در آن جا تخته سنگ سبز رنگی است که تمثال همه ی پیامبران در آن است.
گِل همه ی پیامبران، از زیر آن سنگ اخذ شده است.
آن جا، پایگاه سواره است؟).
پرسیدند: (سواره کیست؟). فرمود: (خضر (علیه السّلام) است).
(2)
18_ علامه ی مجلسی از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که فرمود: مسجد السّهلة مناخ الرّاکب؛ مسجد سهله، پایگاه سواره است.
پرسیدند: (منظور از سواره کیست؟). فرمود: (حضرت خضر (علیه السّلام)).
(3)
19_ ابن مشهدی، با سلسله اسنادش از علی بن ابراهیم (صاحب تفسیر قمی) روایت کرده که در ضمن یک حدیث طولانی از پدرش ابراهیم بن هاشم نقل کرده، که در مسجد سهله، به خدمت حضرت خضر (علیه السّلام) شرف یاب شده. در زاویه ی شرقی مسجد، از آن حضرت پرسید: این جا چه نام دارد؟). حضرت خضر (علیه السّلام) فرمود:
إنَّه مقام الصّالحین والأنبیاء والمرسلین؛
(4) این جا، مقام صالحان وپیامبران ورسولان است.
20_ ابن مشهدی، با چند طریق از (بشّار مُکاری) روایت می کند که روزی به محضر امام صادق (علیه السّلام) شرف یاب شد، طبقی از خرمای طبرزد را در محضر امام (علیه السّلام) مشاهده کرد. امام (علیه السّلام) از آن خرما به بشّار تعارف کرد. ایشان عذر آورد که در مسیر خود با حادثه ی دل خراشی مواجه شده است، لذا نمی تواند چیزی بخورد.
امام (علیه السّلام) آن حادثه را جویا می شوند. بشّار می گوید: (خانمی را در کوچه دیدم که زمین خورده بود. به یاد حضرت زهرا (علیهاالسلام) افتاده، گفته بود: لعن الله ظالمیکِ یا فاطمة!.
گزارش، به شرطه رسیده بود. شرطه، او را دستگیر کرد. به سوی زندان برد. مرتّب، با تازیانه بر سرش کوبید. او نیز هر چه فریاد می زد ویاری می طلبید، کسی جرئت نمی کرد که به یاری اش بشتابد).
امام (علیه السّلام) دست از طعام کشید. اشک از دیدگان مبارک اش سرازیر شد. آن قدر گریست که محاسن وسینه ودستمال اش خیس شد. آن گاه به بشّار فرمود:
(بشّار! برخیز به مسجد سهله برویم وخدای را بخوانیم وآزادی آن زن را از خداوند بخواهیم).
امام (علیه السّلام) کسی را به شرطه خانه فرستاد وبه او فرمود: (آن جا بماند تا هنگامی که از آن زن خبری دریافت کند).
بشار می گوید: (در خدمت امام (علیه السّلام) به مسجد سهله رفتیم. هر کدام دو رکعت نماز گزاردیم. آن گاه امام (علیه السّلام) دست ها را به سوی آسمان برافراشت ودعای: (أنت الله لا إله إلاَّ أنت...) را تا آخر خواند. آن گاه به سجده رفت. من، جز صدای نفس هایش را نمی شنیدم.
پس از مدتی سر از سجده برداشت وفرمود:
(برخیز که زن آزاد شد).
بشار گوید: (در محضر امام (علیه السّلام) حرکت کردیم. در کوچه های کوفه بودیم که فرستاده ی امام (علیه السّلام) آمد وآزاد شدن آن خانم را به امام (علیه السّلام) نوید داد...).
(5)

ویژگی های مسجد سهله:

از بررسی مجموع روایاتی که درباره ی مسجد سهله رسیده، به این نتیجه می رسیم که برای مسجد سهله ویژگی های فراوان وامتیازات بی شمار است که به گوشه ای از آن ها در این جا اشاره می کنیم. برای رعایت اختصار، فقط به شماره ی حدیث ویا احادیثی که به آن ویژگی دلالت می کند، در داخل کروشه اشاره می کنیم.
1_ آن جا، از سرزمین کوفه است. (ح 16).
2_ آن جا، اقامت گاه پیامبران وصالحان است. (ح 5).
3_ آن جا، اقامت گاه جانشینان حضرت مهدی (علیه السّلام) است. (ح 5).
4_ آن جا، اقامت گاه حضرت ابراهیم (علیه السّلام) بود. (ح 3 و16).
5_ آن جا، اقامت گاه حضرت ادریس (علیه السّلام) بود. (ح 3، 14، 15، 16 و17).
6_ آن جا، اقامت گاه حضرت بقیة الله، أرواحنا فداه، است. (ح 1، 3، 5، 6 و7).
7_ آن جا، اقامت گاه دائمی آن حضرت است. (ح 3).
8_ آن جا، پایگاه حضرت خضر (علیه السّلام) است. (ح 3، 15، 16، 17 و18).
9_ آن جا، تربتی هست که همه ی پیامبران از آن آفریده شده اند. (16 و17).
10_ آن جا، رهگذر راهیان بهشت است. (ح 16).
11_ آن جا، عبادت گاه حضرت ادریس بود. (ح 14).
12_ آن جا، کارگاه خیاطی حضرت ادریس بود. (ح 14 و17).
13_ آن جا، مبارک است. (ح 8 و9).
14_ آن جا، محلّ تقسیم غنایم در عصر ظهور است. (ح 4).
15_ آن جا، محلّ عروج است. (ح 16).
16_ آن جا، محلّ نزول فرشته ها است. (ح 3).
17_ آن جا، محلّ نیایش حضرت صاحب (علیه السّلام) است. (ح 19).
18_ آن جا، مرکز بیت المال حضرت است. (ح 4).
19_ آن جا، مقام صالحان وپیامبران است. (ح 19).
20_ امام صادق (علیه السّلام) برای حوائج مهم به آن جا تشریف می برد. (ح 20).
21_ تمثال همه ی پیامبران در سنگ سبز رنگی در آن جا است. (ح 8، 10، 16 و17).
22_ تمثال همه ی پیامبران واوصیای آنان نیز در آن سنگ است. (ح 10).
23_ حشر ونشر همگان، به سوی مسجد سهله است. (ح 16).
24_ حضرت ابراهیم (علیه السّلام) از آن جا به سوی عمالقه رفت. (ح 16 و17).
25_ خانواده ی حضرت مهدی (علیه السّلام) در هنگام ظهور، در آن جا فرود می آیند. (ح 1 و3).
26_ خدا، دوست دارد که در آن جا نیایش شود. (ح 3).
27_ داوود، از آن جا به جنگ جالوت رفت. (ح 17).
28_ دل هر زن ومرد مؤمن به آن جا پر می کشد. (ح 3).
29_ دو رکعت نماز در آن جا، انسان را در پناه خدا قرار می دهد. (ح 16).
30_ دو رکعت نماز میان مغرب وعشا، در آن جا، موجب افزایش عمر است. (ح 13).
31_ دو رکعت نماز میان مغرب وعشا، در آن جا، موجب رفع غم می شود. (ح 12).
32_ صُور، در آن جا دمیده می شود. (ح 16).
33_ عبادت در آن جا، همانند عبادت در خیمه ی رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلّم) است. (ح 3).
34_ عدالت الهی، در آن جا ظاهر می شود. (ح 5).
35_ فاروق اعظم، آن جا است. (ح 16).
36_ فرشتگان، هر شب وروز، در آن جا فرود می آیند. (ح 3).
37_ فضایل ناگفته ی آن جا، بیش تر از آن چه بیان شد، است. (ح 3).
38_ گِل همه ی پیامبران، از آن جا برداشته شده است. (ح 17).
39_ مسجد بنی ظفر، همان مسجد سهله است.(ح 9).
40_ مسجد سهیل، همان مسجد سهله است. (ح 5 و16).
41_ مسجد شری، ثری، بری نیز همان مسجد سهله است. (ح 10).
42_ نیایش در مسجد سهله، موجب قضای حوائج وتقرّب به خدا است. (ح 14).
43_ نیایش در آن جا، موجب مصونیّت از ناملایمات است. (ح 14).
44_ نیایش در آن جا، موجب مصونیّت از نیرنگ دشمنان است. (ح 14).
45_ هفتاد هزار نفر از آن جا، بدون حساب، وارد بهشت می شوند. (ح 16).
46_ هیچ اندوهگینی وارد آن مسجد نشود، جز این که غم واندوه اش زدوده شود. (ح 10 و11).
47_ هیچ پیامبر مبعوث نشد، جز این که در آن جا نماز گزارد. (ح 3 و5).
48_ هیچ کس در آن جا به خدا پناهنده نشود، جز این که خدا او را پناه دهد. (ح 3، 15 و17).
49_ هیچ کس در آن جا نماز نگزارد، جز این که حاجت روا بر می گردد. (ح 3 و12).
50_ هیچ کس در آن جا وارد نشود، جز این که حاجت اش برآورده شود. (ح 10 و11).

باریافتگان مسجد سهله:

در طول یک هزار ونود وچهار سالی که از آغاز غیبت کبرای حضرت بقیة الله، أرواحنا فداه، می گذرد، هزاران نفر از شیعیان شیفته ومنتظران دل سوخته، به قصد دیدار یار، از اقطار واکناف جهان، به سوی مسجد مقدّس سهله می شتابند، شب هایی را در آن جا بیتوته می کنند، با کعبه ی مقصود وقبله ی موعود مناجات می کنند. به دیدار جان جانان موفّق می شوند، ولی به دلایلی دم فرو بسته، راز دل را به احدی اظهار نمی کنند.
در این میان، شمار اندکی از این نیک بختان یافت می شوند که علی رغم تحفّظ وخویشتن داری که در کتمان توفیقات خود معمول داشته اند، راز شان بر ملا شده، به گوش دیگر دل سوخته ها نیز رسیده است.
تعداد بسیار نادری از این عزیزان، داستان تشرّف شان، به آثار مکتوب راه یافته، در لابه لای کتب درج شده، به دست ما رسیده است.
با توجّه به مشکلات فراوانی که در نقل این رویدادها هست، فقط اسامی شماری از این افراد سعادت مند که در مسجد سهله به حضور یار بار یافته ویا مورد توجّه محبوب قرار گرفته اند، ثبت می شود، تا مورد بررسی ومراجعه ی علاقه مندان قرار گیرد.
آن عدّه از شیفتگان پژوهنده وخوانندگان ارج مند که تمایل به مطالعه ی متن کامل این رخدادها باشند، می توانند به منابع یاد شده در پایان نوشتار مراجعه فرمایند.
1_ محمّد بن ابی روّاد رواسی، با محمّد بن جعفر دهّان، در یکی از ایّام رجب، به قصد دیدار حضرت صاحب الأمر (علیه السّلام) به مسجد سهله مشرّف شدند. به هنگام بازگشت، در مسجد صعصعه، به محضر آن قطب دایره ی امکان شرف یاب شدند، دعای معروف: (اللّهمّ یا ذا المنن السّابغة) را از آن حضرت استماع کردند.
(6)
2_ افتخار قرون واعصار، آیة الله سیّد مهدی بحر العلوم (متوفای 1212هـ) بنا به تقاضای میرزای قمی (صاحب قوانین (متوفای 1231هـ) تشرّف خود را در مسجد سهله به پیشگاه جان جانان واستماع مناجات گوش نواز آن امام دل نواز را بیان کرد، امّا از اظهار گفت وشنود خود با آن حضرت امتناع کرد.
(7)
3_ سیّد بحر العلوم، یک بار دیگر در مسجد سهله، به محضر آن حضرت شرف یاب شد ودر نماز جماعتی که به امامت آن بزرگوار برگزار شده بود، شرکت کرد.
(8)
4_ سیّد جعفر قزوینی، در خدمت پدر بزرگوارش سیّد باقر قزوینی _ که صاحب کرامات فراوان بود _
(9) در مسجد سهله، به محضر خورشید فروزان امامت شرف یاب شده است.(10)
5_ سیّد مهدی عباباف نجفی که هر شب چهارشنبه به مسجد سهله مشرف می شد، در نیمه شبی، به خدمت خورشید عالَم تاب شرف یاب شد ومشاهده کرد که در آن شب تار، در ودیوار مسجد، چون روز، روشن بود.
(11)
6_ حاج سیّد احمد اصفهانی (مشهور به خوشنویس) که در زمان میرزای شیرازی به سامرا مهاجرت کرده بود، روز جمعه ای، در مسجد سهله، به پیشگاه پیشوای انس وجان شرف یاب شد وفرمان یافت که همه روزه، صبح گاهان، به نیابت از سوی حضرت صاحب الزّمان (علیه السّلام) زیارت عاشورا بخواند.
(12)
7_ شیخ محمود عراقی (متوفای 1306 هـ) از تبار جناب میثم تمّار واز شاگردان شیخ انصاری، از مولى عبد الحمید قزوینی، بدون واسطه نقل می کند که چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرف شد. در چهلمین شب، جمال باهر النّور آن حضرت را مشاهده کرد، وصحن مسجد را بدون شمع وچراغ، از نور آن خورشید جهان افروز، روشن ومنور دید.
(13)
8_ وی، از سیّد باقر اصفهانی _ که او را به عنوان سیّدِ ثقه ی جلیل وفاضل عادل نبیل ستوده است _ بدون واسطه نقل کرده که در شب چهارشنبه ای، در مسجد سهله، به محضر مولا شرف یاب شد واز خوان کَرَم اش برخوردار گشت.
(14)
9_ سیّد عبد الله قزوینی در سال 1327 هـ در مسجد سهله، به دیدار آن حضرت توفیق یافت ومقام حضرت مهدی (علیه السّلام) را روشن تر از روز دید.
(15)
10_ حاج علی نجفی با یک گروه یازده نفری، هر شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شد. در یک شب چهارشنبه که مسئول شام فراموش کرده بود غذا بیاورد، بعد از اَعمال مسجد، به مسجد کوفه رفتند ودر حجره ای بیتوته کردند واز شدّت گرسنگی، خواب شان نبرد که ناگهان، خورشید جهان افروز، به داخل حجره تشریف آورده، چای وبرنج داغ به آنان مرحمت فرموده است.
(16)
11_ شیخ محمود عراقی، داستان تشرّف شخص فلاح یزدی سهلاوی را در مسجد سهله، از حاج ملا باقر بهبهانی، وادای قرض هایش را به فرمان حضرت، به دست سیّد اسد الله رشتی، نقل کرده است.
(17)
12_ میرزا هادی بجستانی، از دوست اش سیّد حسن _ که او را به تقوا ودیانت ستوده است _ نقل می کند که چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شد ودر شب چهلم، مورد عنایت قرار گرفت.
(18)
13_ شیخ محمّد تقی حائری مازندرانی، شب چهارشنبه ای، در مسجد سهله، به محضر آن حضرت شرف یاب شد ودعای حضرت اش را در مورد شیعیان، به لفظ (شیعتی) استماع کرد.
(19)
14_ محدّث نوری، از شیخ باقر کاظمی _ که او را به داشتن ملکه ی اجتهاد مطلق ستوده است _ نقل می کند که در شب چهارشنبه ای، در وسط مقام آن حضرت در مسجد سهله، نور بسیار قوی همانند شعله های آتش مشاهده کرده است.
(20)
15_ وی، داستان یک سبزی فروش نجفی را نقل کرده که در شب های چهارشنبه، به مسجد سهله می رفته ودر یک شب ظلمانی، در مقام حضرت، به محضر آن خورشید جهان افروز شرف یاب شده است. وجود حضرت، مقام را بدون شمع وچراغ، چون روز، روشن کرده بود.
(21)
16_ سیّد جلیل القدری از علمای زاهدان، پس از چهل شب مداومت بر تشرّف به مسجد سهله، شب چهارشنبه ای، در مسجد سهله، خدمت مولا رسیده ومورد عنایت قرار گرفته است.
(22)
17_ محدّث نوری، از یک مرد صالح سلمانی نقل می کند که چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شده، در شب چهلم، به دیدار محبوب شرف یاب شده، حضرت اش او را به ملازمت پدر پیرش، توصیه فرموده است.
(23)
18_ حضرت آیة الله حاج میرزا مهدی اصفهانی (متوفای 1365 هـ) مکرّر در مکرّر، در مسجد سهله، برای ملاقات حضرت بقیة الله، أرواحنا فداه، ورهایی از منجلاب افکار یونانی والتقاطی، استغاثه کرد. سرانجام، روزی به هنگام بازگشت از مسجد سهله، در مقام هود وصالح، به محضر آن حضرت شرف یاب شد واین جمله ی نورانی را بر سینه ی آن حضرت مشاهده کرد:
طلب المعارف من غیر طریقنا أهل البیت مساوق لإنکارنا؛
(24) طلب کردن معارف دینی، به جز از طریق ما اهل بیت، با انکار ما مساوی است.(25)
19_ محدّث نوری، از طرق متعدّد، از حاج عبد الله واعظ نقل کرده که مکرّر، در مسجد سهله، در مقام حضرت، نور درخشانی چون آتش مشتعل مشاهده کرده است.
(26)
20_ مرحوم آیة الله مرعشی نجفی (متوفّای 7 صفر 1411 هـ) داستان تشرّف سیّد جلیل القدری را در مسجد سهله به پیش گاه مقدّس مولا، با دست خط خود نوشته، به مرحوم عماد زاده مرحمت کرده، ایشان نیز آن را عیناً در کتاب خود آورده است.
(27)
پس از درگذشت آن مرجع عالی قدر، این داستان، به نام خود آن مرحوم ثبت شده است.
(28)
21_ علاّمه ی طباطبایی صاحب تفسیر المیزان. (متوفای 18 محرم 1402هـ) از استادش مرحوم آقا سیّد علی قاضی نقل می کرده که برخی از افراد زمان ما، مسلّماً، به محضر مبارک آن حضرت رسیده اند. یکی از آنان، حاج شیخ محمّد تقی آملی بود که در مسجد سهله، در مقام آن حضرت _ که به مقام صاحب الزمان معروف است _ مشغول دعا وذکر بود که ناگهان آن حضرت را در میان نوری بسیار قوی می بیند که می خواهد به او نزدیک شود، ابهّت وعظمت آن نور، طوری او را می گیرد که نزدیک بوده قبض روح شود، نفس هایش به شماره می افتد، حضرت را به اسمای جلالیه ی خدا قسم می دهد که نزدیک تر نشود.
(29)
22_ سیّد جلیل القدری به عشق دیدار مولا، از مشهد مقدّس به عتبات عالیات می رود. حدود یک سال، در کربلا اقامت می کند. چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله می رود. در شب چهلم، در حجره ی حاج شیخ محمّد جواد سهلاوی به آرزوی خود می رسد وجان جانان را دیدار می کند.
مرحوم حاج شیخ محمود عتیق (مشهور به حاج ملاّ آقا جان) نیز در آن محفل نورانی، حضور داشته است، ولی به جهت عصبانی شدن وتندی کردن به یک طلبه، که خیال می کرده، حضور او، مانع فیض است، از این سعادت محروم می شود.
(30)
23_ حاج شیخ محمود کُمْلَه ای
(31) در ایّام اقامت اش در نجف اشرف، چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شد. در این مدّت، تلاش زیاد کرده که معصیّت نکند وضمناً از غذاهای حیوانی نیز اجتناب کرد. در شب چهارشنبه 34 یا 35 به محضر مقدس مولا می رسد. مولا، سفره ای پهن، واز او نیز برای صرف غذا دعوت می کند. او، عذر می خواهد ومی گوید: (من، در شرایطی هستم که غذای حیوانی نمی خورم.). مولا می فرماید: (آن چه شنیدی، معنایش این است که مثل حیوان نخور، نه آن که غذای حیوانی نخور).(32)
24_ حاج صادق کربلایی، چند شب چهارشنبه، برای حاجتی، با پای پیاده، از کربلا به مسجد سهله مشرّف می شود. در یکی از شب ها، در مسیر مسجد سهله، به محضر مولا شرف یاب می شود. در بامداد همان روز، حاجت اش نیز روا گشته است.
(33)
25_ عالم دل سوخته ای، چهل شب چهارشنبه، به قصد دیدار یار، به مسجد سهله مشرّف می شود، ولی به مقصود نمی رسد. سرانجام، او را به مغازه ی پیرمرد قفل سازی در بازار آهنگران رهنمون می شوند. رخت سفر بسته به آن شهر سفر می کند. مغازه ی پیرمرد را پیدا می کند. رفتار صادقانه ومنصفانه ای از او مشاهده می کند. از دو لب جان جانان، این جمله را استماع می کند که فرمود: (این گونه باشید، ما به سراغ شما می آییم).
(34)
26_ از مرحوم آیة الله حاج شیخ محمّد علی اردوبادی (متوفای 15 صفر 1380هـ) نقل شده که یک تاجر تبریزی به نام حاج محمّد جعفر اصفهانی، دچار تنگ دستی می شود. به عتبات می رود ودر نجف اشرف رحل اقامت می افکند. چهل شب چهارشنبه، به عشق دیدار مولا به مسجد سهله می رود، پس از چهارشنبه ی چهلم، به سوی سامرا حرکت می کند. دچار گرسنگی می شود. در مسیر سامرا، به محضر مقدّس مولا شرف یاب می شود. در وسط بیابان، نان گرم وتازه از دست مولا تناول می کند، آن گاه پیامی دریافت می کند که در سامرا به خدمت میرزای شیرازی برساند ومأمور می شود که به این تعبیر بگوید: (کسی که در شب نیمه ی شعبان، به تو انگشتری داد، این پیام را به شما ابلاغ فرمود).
پس از ابلاغ پیام، به شدّت مورد عنایت مرحوم میرزا قرار می گیرد.
(35)
27_ مرحوم آیة الله حاج سیّد محمّد علی موحّد ابطحی (متوفای 13 رجب 1423 هـ) بدون واسطه، از مرحوم آیة الله حاج سید ابو القاسم خویی، قدس سره، نقل کردند که به مدّت چهل شب چهارشنبه، از نجف اشرف به مسجد سهله مشرّف شده است. در شب چهلم، مورد عنایت قرار گرفته است.
28_ آیة الله حاج شیخ محمّد غروی، در ایام اقامت اش در نجف اشرف، در مسجد سهله، در مقام حضرت الیاس، به مدّت دوازده روز، مشغول تهجّد وتضرّع واستغاثه می شود. شبی، مورد عنایت قرار می گیرد. در اطاق در بسته، احساس می کند که آفتاب بالای سرش قرار گرفته است! به شدّت عرق می کند. قطرات اشک اش با عرق سر وصورت، آمیخته، به سوی سینه اش سرازیر می شود. مدّتی در این حال بوده تا به تدریج به حال طبیعی بر می گردد.
29_ در همان ایّام، مکاشفه ای در مسجد سهله برای ایشان رخ می دهد. شخصی، در کسوت قندهاری برای او مجسّم می شود. به سویش می آید. با ایشان معانقه می کند. در آن حال می بیند که روی سینه ی آن شخص با خط بسیار زیبایی از نور نوشته شده: (مأمور صاحب الزمان).
(36)
30_ حجة الاسلام شریفی، مقیم کویته ی پاکستان را در محفلی دیدم. از مسجد سهله سخن رفت. فرمودند، در ایام اقامت ام در نجف اشراف، به مسجد سهله مشرّف می شدم. در آن جا، سیّدی را از اهل بحرین دیدم که به محضر مولا شرف یاب شده بود. از داستان اش جویا شدم. فرمود:
یک سال تمام، در بحرین، به قصد دیدار مولا، هر شب، دعای توسّل خواندم. سپس به زیارت عتبات عالیات مشرّف شدم. به هنگام ورود به مسجد سهله، در قسمت شمالی آن، به آرزوی خود رسیدم.
31_ یکی از مراجع بزرگواری که در تاریخ دوم شوال 1422 هـ وفات کرد، چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرف شد. در شب چهلم، به دیدار حجّت خدا نایل شد واز زبان دُرَر بارش این فرمان را استماع کرد که فرمود: (اکتُبْ؛ بنویس).
متوجّه می شود که الآن، وظیفه اش، نوشتن است. درس وبحث را تعطیل می کند، به تألیف وتحقیق روی می آورد وآثار ارزشمند فراوانی را از خود به یادگار می نهد.
(37)
32_ آیة الله حاج سیّد محمّد مفتی الشیعه فرمود، در ایّام اقامت ما در نجف اشرف، یکی از وعّاظ تهران به نام حاج سیّد عبد الله کرّوبی، با پسرش سیّد احمد، به عتبات مشرّف شدند. چون با پسر عموی ما، آقای مرتضوی همسفر بود، در نجف، به منزل ما وارد شدند. تصادفاً، در آن جا به شدّت مریض شدند. شب چهارشنبه ای، در معیّت ایشان، به مسجد سهله رفتیم. اظهار کردند که محل خلوتی می خواهند. به مقام امام زین العابدین (علیه السّلام) رهنمون شدند. مدّتی در آن جا به تضرع واستغاثه پرداختند. مورد عنایت قرار گرفتند وکاملاً خوب شدند.
پس از مراجعت به ایران، به من نامه نوشتند که ما، در آن شب، الحمد لله، به حاجت خود رسیدیم.
33_ ایشان، اضافه کردند که ما، در ایّام اقامت خود در نجف اشرف، هر وقت با مشکلی مواجه می شدیم، به مسجد سهله پناه می بردیم وهرگز دست خالی بر نمی گشتیم.
34_ آیة الله حاج شیخ رضا توحیدی، از فقهای برجسته وعلمای شایسته ی مقیم تبریز
(38) فرمودند، در مدرسه ی ما، شخص فاضلی به نام شیخ محمّد یا شیخ محمدرضا بود. او، اهل خوراسکان بود. همواره، مشغول بود وتا از مطالعه فارغ می شد، به نماز می پرداخت. او، هر شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف می شد. هنگامی که بر می گشت، حال بسیار خوشی داشت. روزی از او پرسیدم: (چه شده؟). گفت: (یدرک ولا یوصف).
35_ ایشان، از یکی از سادات معروف تبریز نام بردند که به هنگام تشرّف به عتبات، به من گفت: (مرا همراه خود به مسجد سهله ببر ومقداری از فضائل واعمال آن را برای ام بازگو کن).
در معیّت ایشان، به مسجد سهله رفتیم. من، به جهت درس وبحث، ناگزیر بودم به نجف برگردم. او، شب را در مسجد بیتوته کرد. وقتی به نجف آمد. مشخّص بود که مورد عنایت واقع شده است. استقرار نداشت. می خواست پرواز کند. به پشت بام می رفت وبا مولایش راز دل می گفت.
36_ آیة الله غروی، از مرحوم حاج شیخ محمّدجواد سهلاوی که در مجاورت مسجد سهله اقامت داشت، نقل کردند که گفت:
روزی، چیزی برای خوردن نداشتیم. به حضرت عرض کردم که (من، هیچ ولی برای بچه ها چه کنم؟).
به دل ام گذشت که به مقام ابراهیم (علیه السّلام) بروم. چون به آن جا رسیدم، دیدم ظرف بزرگی پر از غذا آن جا است وهنوز بخار از آن متصاعد است. متوجّه شدم که از عنایت مولا است.

 



پاورقی


(1) در نقل قطب راوندی، به این تعبیر آمده: (اگر عمویم به هنگام خروج به مسجد سهله می رفت ودر آن نماز می گزارد وبه خدا پناه می برد، خداوند، بیست سال به او پناه می داد). (قصص الأنبیاء، ص 79؛ بحار الأنوار، ج 46، ص 182؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 414). در نقل ابن مشهدی چنین آمده: (به خدا سوگند! اگر یک سال از خدا پناه می خواست، خداوند، سال ها به او پناه می داد.). (المزار الکبیر، ص 135؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 417).

(2) کافی، ج 3، ص 494؛ مرآت العقول، ج 15، ص 491؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 435؛ وسائل الشّیعة، ج 5، ص 266؛ نیز ر.ک: کتاب مَنْ لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 151.

(3) بحار الأنوار، ج 13، ص 303؛ قصص الأنبیاء، جزایری، ص 299.

(4) المزار الکبیر، ص 141؛ مزار شهید، ص 274؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 444؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 444.

(5) المزار الکبیر، ص 136؛ مزار شهید، ص 269؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 441؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 419.

(6) اقبال الأعمال، ص 645؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 447؛ کلمة الإمام المهدی، ص 301؛ صحیفة المهدی، ص 50.

(7) نجم ثاقب، ص 612؛ جنّة المأوى، ص 48؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 234؛ فوائد رضویّه، ص 678؛ المختار من کلمات الامام المهدی، ج 1، ص 357.

(8) دار السلام، ج 4، ص 426؛ نجم ثاقب، ص 618؛ جنة المأوى، ص 55؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 240.

(9) برخی از کرامات اش را محدّث نوری در دار السلام، ج 2، ص 196، آورده است.

(10) جنة المأوى، ص 61؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 245؛ دار السلام، ج 4، ص 421؛ المصطفى والعترة، ج 17، ص 218.

(11) العبقری الحسان، ج 1، ص 103.

(12) همان، ج 1، ص 113.

(13) دار السلام، عراقی، ص 304.

(14) همان، ص 331.

(15) العقبری الحسان، ج 1، ص 104.

(16) همان، ج 1، ص 107.

(17) دار السلام، عراقی، ص 313.

(18) العبقری الحسان، ج 1، ص 98.

(19) همان، ج 1، ص 122.

(20) دار السلام، ج 4، ص 421.

(21) نجم ثاقب، ص 499؛ جنة المأوى، ص 135؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 309.

(22) العبقری الحسان، ج 2، ص 200.

(23) جنة المأوى، ص 61؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 245؛ دار السلام، ج 4، ص 421؛ المصطفى والعترة، ج 17، ص 222؛ المختار من کلمات الإمام المهدی، ج 1، ص 414.

(24) أبواب الهدی، مقدمه، ص 46.

(25) آثار شگفت این تشرّف ودریافت این پیام وانقلاب روحی وتغییر خط مشی آن عالم فرزانه را در کتاب ارزشمند مکتب تفکیک از استاد محمد رضا حکیمی ملاحظه فرمایید.

(26) نجم ثاقب، ص 624؛ دار السلام، ج 4، ص 421؛ جنة المأوى، ص 59؛ بحار الأنوار، ج 53، ص 243.

(27) منتقم حقیقی، ص 428.

(28) شهاب شریعت، ص 292؛ قبسات، ص 110.

(29) مهر تابان، ص 147؛ دیدار یار، ج 3، ص 342؛ شیفتگان حضرت مهدی، ج 1، ص 220.

(30) پرواز روح، ص 62؛ ملاقات با امام زمان، ج 1، ص 150.

(31) کُمله، نام محلّی در نواحی لنگرود، در استان گیلان است.

(32) سیمای آفتاب، ص 327؛ ره توشه ی مهدی یاوران، ص 160.

(33) شیفتگان حضرت مهدی، ج 1، ص 269.

(34) سرمایه ی سخن، ج 1، ص 611؛ ره توشه ی مهدی یاوران، ص 164.

(35) شیفتگان حضرت مهدی، ج 2، ص 177، توجّهات ولی عصر به علما ومراجع، ص 51.

(36) آیة الله غروی، از حسنات دهر وشخصیّت های برجسته ی عصر است. او، در نقل مطالب، بسیار احتیاط می کند. نظر به این که این دو مورد، متضمّن رؤیت نبود، در اثر تقاضای نگارنده نقل فرمودند.

(37) در امتداد فقاهت، ص 116.

(38) شرح حال ایشان، به طور فشرده، در کتاب نامداران تاریخ، ج 2، ص 307، آمده است.

آیة الله غروی فرمود، در ایّام اقامت دوازده روزه ام در مسجد سهله، روزی، مرحوم سهلاوی، در مقام امام زین العابدین (علیه السّلام) به من گفت:
یک وقت، این جا را حفر کردند، به تخته سنگ سبز رنگ بسیار بزرگی رسیدند. روی آن سنگ، تصویرهایی نقش بسته بود. جنازه هایی مشاهده شد که قامتی بسیار رسا داشتند ومشخّص بود که به تاریخ قبل از اسلام مربوط بودند.
(1)
37_ شیخ محمّد کوفی شوشتری، مقیم شریعه ی کوفه، از خوش بخت ترین انسان های عصر در رابطه با حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، بود. او، مکرّر، به محضر جان جانان شرف یاب شد. تشرّفات اش مورد قبول بزرگان نجف اشرف بود.
یکی از تشرفات اش به این صورت بود که روزی، بعد از نماز، مشغول تسبیح بوده. صدایی می شنود که:
(ای شیخ محمّد! اگر می خواهی حضرت حجّت را ببینی، به سوی مسجد سهله بشتاب).
(2)
به سرعت، به سوی مسجد سهله حرکت می کند. درِ مسجد را بسته می بیند ومولا را مشاهده می کند که از طرف مسجد زید، به سوی سهله در حرکت است.
در گوشه ای می ایستد وتماشا می کند که آیا مولا در می زند یا در مسجد خود به خود باز می شود.
هنگامی که مولا به در مسجد می رسد، در، به روی او باز می شود.
(3)
38_ آیة الله توحیدی _ که از نزدیک ترین خواصّ شیخ محمّد کوفی بود _ فرمود، روزی دیدم که مرحوم کوفی، خیلی متأثّر است. از سبب اش جویا شدم. گفت: (یک فرد افغانی، آقا را دید، ولی من ندیدم).
39_ شیخ محمّد کوفی، داستان لطیفی دارد که در مسجد کوفه برای اش اتّفاق افتاده است. در آن داستان، یکی از خادمان حضرت، برای آن حضرت، آب می آورد. حضرت مقداری میل می فرماید وبقیّه را به ایشان تعارف می کند. ایشان می گوید: (من تشنه نیستم). بعد از لحظاتی، از دیدگان اش غایب می شود.
(4)
هنگامی که آن خادم، آب را می برد، آقای کوفی مشاهده می کند که از انگشتان اش شهد جاری است.
آیة الله توحیدی فرمود، روزی، در خدمت مرحوم کوفی، در مسجد سهله بودیم. کوزه وکاسه ای از آب پر کردیم، در کنار خود گذاشتیم.
مرحوم کوفی، داستان تشرّف اش را برای من شرح می داد. چون قسمت اخیر را می گفت، کاسه را برداشت وبه من نشان داد وگفت: (همین طور که کاسه را آن خادم می برد، از دست اش شهد جاری بود).
آیة الله توحیدی فرمود، هنگامی که مرحوم کوفی، آن صحنه را ترسیم می کرد، من دیدم که از انگشتان مرحوم کوفی نیز شهد سرازیر است!
40 _ مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی، روزی، از مسجد کوفه به سوی مسجد سهله در حرکت بود. یک مرتبه متوجّه می شود که خورشید جهان تاب نیز در کنار او در حرکت است.
(5)
حضرت بقیة الله، أرواحنا فداه، به او امر می فرماید که به خدمت مرحوم آیة الله اصفهانی برود واز سوی حضرت به او، این پیغام را دهد:
ارخص نفسک، واجعل مجلسک فی الدّهلیز، واقض حوائج النّاس! نحن ننصرک؛
(6) خودت را برای مردم ارزان کن، محلّ نشستن خود را در دهلیز خانه قرار بده، نیازهای مردم را برآور! ما، یاری ات می کنیم.
بی گمان، این پیغام، به صورت شفاهی بوده، ولی آیة الله اصفهانی، از مرحوم کوفی خواسته بودند که آن را بنویسد وبه صورت کتبی به او تقدیم کند. پس آن چه در برخی از منابع، به عنوان (توقیع) نقل شده، سهو القلم است.
مرحوم آیة الله حاج شیخ مرتضی حائری (متوفای 24 جمادی الثانیه 1406 هـ) از یکی از مراجع بزرگ تقلید نقل می کند که از مرحوم آیة الله اصفهانی پرسیده بود: (آیا شما مطمئن هستید که وجود مقدّس حضرت بقیّة الله، أرواحنا فداه، در مورد این دست ودل بازی شما در صرف سهم مقدّس امام (علیه السّلام) رضایت دارند؟). مرحوم آیة الله اصفهانی، به این پیغام استناد کرده بود.
(7)
روی این بیان، همه ی مراجع تقلید، صدور این پیام را به افتخار مرحوم آیةالله اصفهانی، تلقّی به قبول کرده بودند.
(8)
آیة الله توحیدی فرمودند، برای یکی دیگر از مراجع بزرگوار پیغام آورده بود که:
(به منبرت بپرداز! عنایات ما به تو می رسد).
وبه یکی از فقهای برجسته، چنین پیغام آورده بود: (نماز حضرت ولی عصر (علیه السّلام) را ادامه بده!).
(9)
در مورد یکی از علما که نامش را فاش نکرده بود، از محضر حضرت شنیده بود که: (فلانی، بسیار خوب است، جز این که گاهی به ذهن اش می رسد که من نیز کسی هستم. (یعنی حالت عُجب بر او عارض می شود)).
آیة الله توحیدی فرمود، مرحوم کوفی، به هنگام تشرّف به مسجد سهله، به اذن دخول ودیگر دعاهای رائج خیلی پا بند نبود، بلکه در هر مقامی هر دعایی بر زبان اش جاری می شد، همان را می خواند ومی گفت: (همه ی این ها درست است، ولی خلوص چیز دیگری است).
نگارنده گوید، روزی از محضر مرحوم آیة الله آقای میرزا کاظم تبریزی (متوفای 18 رجب 1416 هـ) در مورد مرحوم کوفی پرسیدم، فرمود: (ما، روزی، از نجف اشرف عازم مسجد سهله بودیم. ماشین ایستاده بود. منتظر بودیم که پر شود. مرحوم کوفی را با یکی دیگر از علما دیدم که با پای پیاده عازم مسجد سهله بود. یکی از رفقا، به ایشان پیشنهاد کرد که سوار ماشین شود. فرمود: (ما قدم زنان می رویم). وقتی به مسجد سهله رسیدیم، دیدیم آنان پیش از ما رسیده اند وقسمت اعظم اَعمال مسجد را نیز انجام داده اند!
مرحوم آیة الله تبریزی، با آن سخت باوری، مطمئن بود که ایشان با طیّ الأرض رفته بودند.
(10)

چند نکته درباره مسجد سهله:

1_ امام صادق (علیه السّلام) می فرماید: (هنگامی که حضرت قائم (علیه السّلام) وارد کوفه شود، فرمان می دهد که چهار مسجد آن را خراب کنند تا به پایه های نخستین برسد).(11)
منظور از مساجد چهارگانه، مسجد کوفه، مسجد سهله، مسجد زید ومسجد صعصعه است.
(12)
2_ امام صادق (علیه السّلام) در مورد پایه های اوّلیّه ی مسجد سهله می فرماید: حدّ مسجد السّهلة الرّوحا؛
(13) حدّ مسجد سهله، (روحا) است.
مرحوم کلینی، این حدیث را به این تعبیر نقل کرده: (روی أنَّ مسجد السهلة حدّه إلى الروحا؛
(14) روایت شده که حدّ مسجد سهله تا روحا است).
علاّمه ی مجلسی فرموده: (اکنون (رَوْحا) جای شناخته شده ای نیست، ولی مفهوم حدیث آن است که حدود مسجد سهله بیش از محدوده ی فعلی است).
(15)
یاقوت می نویسد: (رَوْحا، یکی از روستاهای رحبه است).
(16)
ودر جای دیگر می نویسد: (رَحْبَه، یکی از محلاّت کوفه است).
(17)
روی این بیان، مسجد سهله، در عصر ظهور، بسیار وسیع تر از وضع فعلی آن خواهد بود.
3_ اعمال مسجد سهله، بسیار فراوان است. مقداری از آن ها از امام صادق (علیه السّلام) ومقداری دیگر از حضرت خضر (علیه السّلام) روایت شده است.
(18)
4_ مهم ترین عمل مسجد سهله، دو رکعت نماز تحیّت مسجد است که امر شده میان نماز مغرب وعشاء خوانده شود.
(19) شیخ طوسی، به استحباب آن فتوا داده است.(20)
5_ در مورد شب چهارشنبه، سندی از معصوم (علیه السّلام) به دست ما نرسیده است،
(21) جز این که سیّد ابن طاووس فرموده:
اگر خواستی به مسجد سهله بروی، آن را در میان مغرب وعشاء قرار بده، در شب چهارشنبه، وآن، افضل از دیگر وقت ها است.
(22)
سیّد ابن طاووس، برای فرمایش خود، سندی نقل نکرده، ولی هرگز احتمال این معنا نمی رود که بدون سند آن را گفته باشد. لذا احتمال این معنا هست که سندی در دست او بوده که به دست ما نرسیده است.
(23)
6_ محدّث نوری فرموده: (امّا مستند چهل شب، همان عمومات است).
(24)
منظور از عمومات، روایاتی هستند که حکایت از قداست عدد چهل می کنند.
(25)

مسجد کوفه

مسجد اعظم کوفه، یکی از کهن‌ترین اماکن زیارتی منتسب به حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه)، مرکز قضاوت، محل نصب منبر، محل تأسیس کلاس‌های‌آموزش قرآن ومحل اقامه‌ی نماز جمعه وجماعت آن حضرت در عهد ظهور است.
‌مسجد کوفه در اصل بسیار گسترده بود. مهدی موعود (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) به هنگام ظهور آن را منهدم می کند وبه پایه‌های نخستین برمی گرداند وسه مسجد دیگر در کنار آن بنیاد می‌نهد.
‌سیمای مسجد کوفه از منظر، آیات، روایات، حوادث تاریخی وتشرف نیک بختان به محضر آن کعبه مقصود، در این نوشتار در حد توان ترسیم گشته است.

مرکز دادرسی آن امام نور در هنگامه ظهور:

‌روزگاری مسجد اعظم کوفه مرکز داوری ودادرسی مولای متقیان امیر مؤمنان (علیه‌ السلام) بود به هنگام ظهور نیز مرکز داوری ودادرسی فرزند برومندش حضرت بقیه الله (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) خواهد بود.
1. ششمین امام نور در این رابطه می‌فرماید:
‌دارُ مُلِکِه الکُوفَهُ ومَجلِسُ حُکمِهِ جامِعُها.
(26)
‌مرکز حکومت او، کوفه، ومرکز قضاوت ودادرسی او مسجد اعظم کوفه است.

پایگاه تبلیغاتی امام زمان:

‌روزگاری شیفتگان خاندان عصمت وطهارت در مسجد اعظم کوفه، پیروآن منبر امیر بیان، مولای متقیان (علیه ‌السلام) گرد میآمدند واز بیانات درُر بارش کسب نور می‌کردند.(27) در هنگامه‌ی ظهور نیز در پیرامون منبر آخرین امام نور گرد می آمدند واز سخنان گهر بارش فیض می‌برند.
2. امام صادق (علیه‌السلام) در این رابطه می‌فرماید:
کأنّی أنظُرُ إلى القائِم عَلى مِنبَر الکُوفَه وحَولَهُ أصحابُهُ، ثَلاثُ مائَة وثَلاثَة عَشَرَ رَجُلاً عِدَّه أهل بَدر، وهُم أصحابُ الألویَة، وهُم حُکّامُ الله فی أرضِهِ عَلى خَلقِهِ.
(28)
‌گویی به سوی قائم (علیه‌السلام) می‌نگرم که بر فراز منبر مسجد کوفه قرار گرفته، تعداد 313 تن یارانش در اطراف او حلقه زده‌اند. که پرچم داران وفرمان روایان خداوند برفراز گیتی در میان بندگان خدایند.
3. امام باقر (علیه‌السلام) در همین رابطه می‌فرماید:
یَدُخُل المَهدَیُّ (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) الکوفَة وبها ثَلاثُ رایاتٍ قَد اضطَرَبَت، فَیَصطفّوُا لَهُ ویَدخُلُ حتَّى یَأتِیَ المِنبَرَ، فَیخطُبُ فَلا یَدری النّاسُ ما یَقوُلُ مِنَ البُکاء.
(29)
‌مهدی (علیه‌السلام) وارد کوفه می‌شود سه گروه درگیر در یک صف برای او گرد آیند، او بر فراز منبر می رود، خطبه می‌خواند ومردم آن قدر اشک شوق می‌ریزند که متوجه سخنان او نمی‌شوند.
4. ابان بن تغلب گوید: در محضر امام صادق (علیه ‌السلام) در ناحیه‌ی کوفه بودم. در سه نقطه پیاده شدند ودر هر نقطه دو رکعت نماز گزاردند، در توضیح آن سه نقطه فرمودند: یکی از آنها محل قبر امیر مؤ‌منان (علیه‌السلام) ودیگری محل نهادن سر مقدس امام حسین (علیه‌السلام) بود، اما سومی:
‌والثّالِثُ مَوضِعُ منبر القائِم (علیه‌السلام)؛
(30) ‌سومی محل منبر حضرت قائم (علیه ‌السلام) بود.

ستاد اقامه جمعه وجماعت حضرت بقیة الله:

‌روزگاری مسجد کوفه محل برگزاری جمعه وجماعت میر هدایت، شاه ولایت، حضرت علی (علیه ‌السلام) بود، روزگاری بس دراز نیز محل اقامه‌ی جمعه وجماعت آخرین سفیر الهی خواهد بود.
5. امیر مؤ‌منان (علیه‌السلام) در یک خطبه‌ی طولانی، ویژگیهای مسجد کوفه می‌فرماید:
(‌ای اهل کوفه، خداوند به شما نعمت‌هایی عطا فرموده که به هیچ کس عطا نکرده است. از برتری محل برگزاری نماز شما این است که اینجا خانه‌ی آدم، خانه‌ی نوح، خانه‌ی ادریس، عبادتگاه حضرت ابراهیم خلیل وعبادتگاه برادرم حضرت خضر (علیه‌السلام) بود وامروزه محل عبادت ومناجات من است.)
سپس در ادامه فرمود:
وَلَیأتِیَن عَلَیهِ زَمانٌ یَکوُنُ مُصَلَّى المَهدَیّ (علیه ‌السلام) مِن وُلدی ومُصَلّى کُلّ مؤ‌مِنٍ. ولا ‌یَبقى عَلى الأرض مُؤ‌مِنٌ إلاَّ کانَ بهِ، أو حَنَّ قَلبُهُ إلَیه؛
(31) برای مسجد کوفه زمانی فرا می‌رسد که محل برگزاری نماز حضرت مهدی (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) از تبار من ومحل عبادت هر مؤ‌من می‌شود. هیچ مؤ‌منی در روی زمین نمی‌ماند، جز این که به این مسجد بیاید، یا قلبش برای این مسجد پربزند.
6. امیر مؤ‌منان (علیه‌السلام) گشت وگزاری در سرزمین فعلی نجف کردند، از توسعه‌ی روز افزون کوفه صحبت کردند وفرمودند:
‌در سرزمین حیره
(32) مسجدی با پانصد در ساخته می‌شود که نماینده‌ی حضرت قائم (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) در آن نماز می‌گذارد، زیرا مسجد کوفه برای آنها گنجایش نخواهد داشت.
‌ودر آن دوازده امام عادل، امامت می‌کند.
‌راوی پرسید: آیا مسجد کوفه گنجایش آن همه جمعیت را خواهد داشت؟
‌فرمود: تُبنى لَهُ أربَعُ مَساجِدَ، مَسجِدُ الکوُفَة أصغَرُها وهذا ومَسجِدان فی طَرَفی الکُوفَة مِن هذَا الجانَبَ.
(33)
برای آن حضرت چهار مسجد ساخته می‌شود که مسجد کوفه کوچک‌ترین آنها خواهد بود، واین مسجد (مسجد حیره با پانصد در) ودو مسجد در دو طرف کوفه، از این سمت. (با دست مبارک اشاره فرمودند به سوی بصره ونجف).
7. امام صادق (علیه ‌السلام) در این رابطه می‌فرماید:
إذا قامَ قائَمُ آلِ مُحمّدٍ (علیه ‌السلام) بَنى فی ظَهرِ الکُوفَة مَسجِداً لَهُ ألفُ بابٍ، واتّصَلَت بُیُوتُ أهل الکوُفَة بِنَهری کربَلا؛
(34) هنگامی که قائم آل محمد (علیه‌السلام) قیام کند، در پشت کوفه مسجدی تأسیس می‌کند که هزار در دارد، وخانه‌های کوفه به دو رود کربلا متصل می‌شود.

توسعه مسجد اعظم کوفه:

‌نخستین بنیانگذار مسجد کوفه حضرت آدم (علیه ‌السلام) می‌باشد ودر گذشته خیلی وسیع‌تر از ساختمان فعلی آن بوده است.
8. امیر مؤ‌منان (علیه‌السلام) در مقابل درب مسجد می‌ایستاد، تیری در چلّه‌ی کمان نهاده، پرتاب می‌کرد، تیر در میان خرما فروش‌ها می‌افتاد، می‌فرمود: تا آنجا جزو مسجد بوده است ومی‌فرمود:
قَد نَقَصَ مِن أساسِ المِسجِدِ مِثلُ ما نَقَصَ فی تَربیعهِ؛
(35) از اساس مسجد به مقداری کم از مربّع شدن آن کاسته، کم شده است.(36)
9. حذیفه بن یمان گوید:
‌به مقدار دوازده هزار ذراع از مساحت آن کم شده است.
(37)
10. مفضل گوید: در محضر امام صادق (علیه‌ السلام) بودم، هنگامی که در آخر بازار سرّاج‌ها، به طاق زیّاتین رسیدیم، از اسب پیاده شد وبه من فرمود:
انِزِل، فَإنَّ هذا الموَضِعَ کانَ مَسجَدَ الکوُفَة الأوّل الذی خَطّهُ آدَمُ (علیه ‌السلام) وأناَ أکرَهُ أن أدخُلَهُ راکِباً؛
(38) پیاده شو، زیرا اینجا جزو نخستین مسجد کوفه است که حضرت آدم (علیه‌السلام) آن را طرح ریزی کرده بود، من دوست ندارم که سواره وارد شوم.
‌پرسیدم: چه کسی آن را تغییر داد؟
‌فرمود: نخستین دگرگونی آن در هنگامه‌ی طوفان رخ داد، سپس کسان کسرى،
(39) بعداً نعمان(40) وبعدها زیاد (ابن ابیه) آن را تغییر دادند.
11. سابق بربری گوید: دیدم که امیر مؤ‌منان (علیه‌السلام) مسجد کوفه را وجب به وجب تا طاق زیات‌ها بنیاد نهاد.
(41) واین دقیقا منطبق می‌شود با آخر بازار سراج‌ها که در حدیث پیشین از امام صادق (علیه ‌السلام) نقل کردیم.
12. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:
إنَّ القائِمَ (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) إذا اقامَ رَدَّ البَیتَ الحَرامَ إلى أساسَه، ورَدَّ مسجدَ رسُولِ اللهَ (صلى الله علیه ‌وآله ‌وسلّم) إلى أساسِهِ، ورَدَّ مسجِدَ الکوُفَة إلى أساسهِ.
(42)
13. امام باقر (علیه ‌السلام) در فرازی از یک حدیث طولانی می‌فرماید:
إذا قامَ القائِمُ (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) دَخَلَ الکوُفَة وأمَرَ بهدَم المَساجِدِ الأربَعَه حتَّى یَبلُغَ أساسَها؛
(43) هنگامی که قائم (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) قیام کند، وارد کوفه می‌شود وفرمان می‌دهد که چهار مسجد را ویران کنند تا به پایه‌های نخسین برگردد.
14. امیر مؤ‌منان (علیه‌السلام) در مسجد کوفه خطاب به مسجد کوفه فرمود:
‌وای بر کسی که تو را ویران کند، وای بر کسی که مقدمات ویرانی تو‌را فراهم سازد، وای بر کسی که تو را با آجر بسازد وقبله‌ی حضرت نوح را تغییر دهد.
‌ودر پایان فرمود:
طوُبى لِمَن شَهِدَ هِدمَکَ مَعَ قائِم أهلِ بَیتی، اُولئکَ خَیارُ الاُمّة مَعَ أبرارِ العَترة؛
(44) خوشا به حال کسی که ویران کردن تو را در حضور قائم اهل بیت من درک کند. آنان برگزیدگان امت در محضر نیکان عترت هستند.
‌در این حدیث شریف، از دگرگون شدن قبله‌ی حضرت نوح (علیه‌السلام) گفت وگو شده است، در این رابطه علامه مجلسی (طاب ثراه) تحقیق بسیار ارزشمندی دارند، علاقه‌مندان به دائره المعارف بزرگ بحار مراجعه فرمایند.
(45)
15. امیر مؤ‌منان (علیه‌السلام) در حدیث دیگری در این رابطه می‌فرماید:
أمَا إنَّ قائمَنا إذا قامَ کسَرَهُ وسَوّى قِبلَتَهُ؛
(46) چون قائم ما (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) قیام کند، مسجد کوفه را در هم می‌کوبد وقبله‌ی آن را صلاح می‌فرماید.

 


 

پاورقی


(1) ما، شرح این ماجرا را در اجساد جاویدان، ص 42، به نقل از یکی از فضلای نجف اشرف آورده ایم.

(2) آیة الله توحیدی فرمودند: (متن ندا به این تعبیر بود: (إذا ترید تشوف الحجّة، تعال بالسّهلة).

(3) العبقری الحسان، ج 1، ص 126.

(4) همان، ج 1، ص 120.

(5) شیفتگان حضرت مهدی، ج 2، ص 170.

(6) کلمة الإمام المهدی، ج 1، ص 564؛ آثار الحجّة، ج 1، ص 134؛ گنجینه ی دانشمندان، ج 1، ص 222؛ عنایات حضرت مهدی موعود به علما ومراجع تقلید، ص 110.

(7) سرّ دلبران، ص 273.

(8) با توجّه به این که این پیغام، چند روزی پس از شهادت سیّد محمّد حسن، فرزند دل بند آیة الله اصفهانی، صادر شده، تاریخ صدور آن 1349 هـ خواهد بود.

(9) کیفیّت نماز امام عصر (علیه السّلام) در مفاتیح آمده است؛ نیز ر.ک: فصلنامه ی انتظار، ش 5، ص 337.

(10) سینای معرفت، ص 129.

(11) غیبت شیخ طوسی، ص 475؛ بحار الأنوار، ج 52، ص 333.

(12) روزگار رهایی، ج 2، ص 656.

(13) کامل الزیارات، ص 25؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 440؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 416.

(14) کافی، ج 3، ص 495؛ وسائل الشّیعة، ج 5، ص 267.

(15) مرآت العقول، ج 15، ص 491.

(16) معجم البلدان، ج 3، ص 76.

(17) همان، ص 33.

(18) المزار الکبیر، ص 138 - 140.

(19) روایت دوازدهم.

(20) مصباح المتهجد، ص 747.

(21) بحار الأنوار، ج 53، ص 325.

(22) مصباح الزّائر، ص 105؛ بحار الأنوار، ج 100، ص 445.

(23) در این جا می توانیم از روایت مسجد مقدّس جمکران بهره بجوییم، طالبین به فصلنامه ی انتظار، ش 5، ص 353 مراجعه فرمایند.

(24) نجم ثاقب، ص 845.

(25) چهل نمونه از این احادیث را در مقدّمه ی کتاب (چهل حدیث پیرامون یوسف زهرا) آوردیم وچهل منبع برای حدیث (مَنْ حَفِظَ على أمّتی أربعین حدیثاً...) ذکر کردیم. (ص 5 - 16).

(26) بحار الانوار، ج 53، ص 11.

(27) سید رضی (متوفای 406 هـ . ق) گزیده‌ای از خطبه‌های امیر مومنان (علیه ‌السلام) بر فراز منبر مسجد کوفه را در کتاب بی نظیر (نهج البلاغه) گرد آورده است.

(28) بحار الانوار، ج 52، ص 326؛ تاریخ الکوفه، ص 100.

(29) روضه الواعظین، ج2، ص 263؛ کشف الغّمه، ج 2، ص 463.

(30) بحار الانوار، ج 100، ص 246؛ فرحه الغریّ، ص 21؛ کامل الزیارات، ص 34.

(31) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 150؛ امالی شیخ صدوق، ص 189؛ روضه الواعظین، ج 2، ص 337؛ وسائل الشیعه، ج 5، ص 257.

(32) شهری بود در سرزمین فعلی نجف، به فاصله‌ی سه میل از کوفه (معجم البلدان، ج 2، ص 328).

(33) تهذیب الاحکام، ج 3، ص 254؛ تاریخ الکوفه، ص 99.

(34) ارشاد شیخ مفید. ج 2، ص 380؛ غیبت شیخ طوسی، ص 468؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 515؛ کشف الغمه، ج 2. ص 464؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 253، بحار الانوار، ج 52، ص 330؛ اعلام الورى، ج 2، ص 287؛ الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1176.

(35) کافی، ج 3، ص 492؛ بحار الانوار، ج 100، ص 398.

(36) منظور این است که مسجد کوفه به صورت مربع بوده، به قدری از آن کم شده که اکنون به صورت مستطیل در آمده است.

(37) المزار الکبیر، ص 129؛ بحار الانوار، ج 100، ص 396.

(38) کافی، ج 8، ص 234؛ تهذیب الاحکام، ج 3، ص 255؛ الفقیه، ج 1، ص 148؛ تفسیر عیاشی. ج 2، ص 144؛ وسائل الشیعه، ج 5، ص 255؛ مستدرک وسائل، ج 3، ص 400؛ بحار الانوار، ج 11، ص 331؛ ج 100، ص 386؛ تفسیر برهان، ج 5، ص 130.

(39) کسرى به سلاطین ایران گفته می‌شد.

(40) منظور از نعمان، (نعمان بن منذر) است. (مرآه العقول، ج 26، ص 296).

(41) بحار الانوار، ج 34، ص 352.

(42) تهذیب الاحکام، ج 5، ص 452.

(43) غیبت شیخ طوسی، ص 475؛ منتخب الانوار المضیئه، ص 194؛ اثبات الهداه، ج 3، ص 517؛ بحار الانوار، ج 52، ص 333؛ ج 83، ص 353؛ ج 104، ص 332.

(44) غیبت شیخ طوسی، ص 473، اثبات الهداه، ج 3 ص 516؛ بحار الانوار، ج 52، ص 332.

(45) بحار الانوار، ج 100، ص 431 - 434.

(46) غیبت نعمانی، ص 318؛ بحار الانوار، ج 52، ص 364؛ ج 92، ص 59.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۲
مجتبی مهرجو

نظرات  (۱)

۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۹ حسین گل افشان
سلام واقعا وبلاگ جالبی دارید به ماهم سر بزنید

                                          www.khandeni.blog.ir

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">