آرمان شهر امام مهدی عجلالله تعالی فرجه الشریف
بسم الله
آرمان شهر حضرت ولیعصر(علیه السلام) در بیان رهبر انقلاب
ماجرای تشرف سید بحرالعلوم در مسجد سهله
رحیم پور: جامعۀ مهدوى، "ناکجاآباد" نیست، "همهجاآباد" است
مقام معظم رهبری دربارهی آرمان شهر امام مهدی(علیه السلام) میفرماید: اصلِ امید به یک آیندهى روشن براى بشریت و ظهور یک موعود، یک منجى، یک دست عدالتگستر در سرتاسر جهان، تقریباً مورد اتفاق همهى ادیانى است که در عالم سراغ داریم. غیر از حالا دین اسلام و مسیحیت و یهودیت، حتّى ادیان هند، بودائى و ادیانى که نامى از آنها هم در ذهن اکثر مردم دنیا نیست، در تعلیمات خود یک چنین آیندهاى را بشارت دادهاند. این در واقع امید بخشیدن به همهى انسانها در طول تاریخ است و پاسخگوئى به نیاز انسانها به این امید، که حقیقتى هم با آن بیان شده است.
ادیان الهى و آسمانى -که اغلب این ادیان ریشههاى الهى و آسمانى دارند، نخواستهاند امید واهى به مردم بدهند؛ آنها واقعیتى را بیان کردند. در خلقت بشر و تاریخ طولانى بشریت حقیقتى وجود دارد- و آن حقیقت این است که این ستیزهى میان حق و باطل، یک روز به سود حق و به زیان باطل پایان خواهد گرفت و از آن روز به بعد دنیاى حقیقى بشر، زندگى مطلوب انسان، آغاز خواهد شد که در آنجا ستیزهگرى مفهوم مبارزه نیست، مبارزه براى تسابقِ در خیرات است. این یک حقیقتى است که بین همهى ادیان مشترک است.
خصوصیت اعتقاد ما شیعیان این است که این حقیقت را در مذهب تشیع از شکل یک آرزو، از شکل یک امر ذهنى محض، به صورت یک واقعیت موجود تبدیل کرده است.
حقیقت این است که شیعیان وقتى منتظر مهدى موعودند، منتظر آن دست نجاتبخش هستند و در عالم ذهنیات غوطه نمیخورند؛ یک واقعیتى را جستجو میکنند که این واقعیت وجود دارد. حجت خدا در بین مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگى میکند؛ مردم را مىبیند؛ با آنهاست؛ دردهاى آنها، آلام آنها را حس میکند.
انسانها هم، آنهائى که سعادتمند باشند، ظرفیت داشته باشند، در مواقعى به طور ناشناس او را زیارت میکنند. او وجود دارد؛ یک انسان واقعى، مشخص، با نام معین، با پدر و مادر مشخص و در میان مردم است و با آنها زندگى میکند. این، خصوصیتِ عقیدهى ما شیعیان است.
آنهائى هم که از مذاهب دیگر این عقیده را قبول ندارند، هیچوقت نتوانستند دلیلى که عقلپسند باشد بر رد این فکر و این واقعیت، اقامه کنند. همهى ادلهى روشن و راسخ که بسیارى از اهل سنت هم آن را تصدیق کردهاند، به طور قطع و یقین از وجود این انسان والا، این حجت خدا، این حقیقت روشن و تابناک با همین خصوصیاتى که من و شما میشناسیم -حکایت میکند و شما در بسیارى از منابع غیر شیعه هم این را مشاهده میکنید.
فرزند مبارک پاکنهاد امام حسن عسکرى علیه الصّلاة و السّلام، تاریخ ولادتش معلوم است، مرتبطینش معلومند، معجزاتش مشخص است و خدا به او عمر طولانى داده است و میدهد. و این است تجسد آن آرزوى بزرگ همهى امم عالم، همهى قبائل، همهى ادیان، همهى نژادها، در همهى دورهها.(2)
استاد حسن رحیم پور ازغدی در صفحات 25-24 کتاب "مهدی(علیه السلام) ده انقلاب در یک انقلاب" آورده: وعدههایى که راجع به مهدى(علیه السلام) داده شده، چک بىمحل نیست! ایدئولوژىهاى بشرى اگر از "اتوپیا" حرف زدند، از افلاطون تا توماسمور، کامپانلا و فرانسیسبیکن، هرکس از مدینۀ فاضله در غرب و در دنیا حرفى زده، همه از نوع نمونۀ انتزاعى "وبرى" و تیپ ایدهآل او بودهاند، زیرا همۀ آنها با مصالح و امکانات عادى بشرى سنجیده مىشوند، اما مهدویّت، ارتباط با خزاین غیب جهان و با عقلانیّت پنهان عالم است. مهدى(علیه السلام) فقط جان جهان نیست، بلکه عقل جهان نیز هست. یداللّه با دست بشر فرق مىکند و اینها به یک اندازه نیروى پرتاب ندارند، لذا جامعۀ مهدوى، "ناکجاآباد" نیست، "همهجاآباد" است.
یک جزیرهی دورافتادهی محصور در خود، شهرکى پشت ابرها و در ذهن شاعران نیست. با مصالح واقعى و در همین دنیاى واقعى ساخته خواهد شد. این حقیقت، در روایات ما تکرار شده و نباید در این قضیه وارد تأویل شویم. قبل از ظهور مهدى(علیه السلام) اگر هرکس از اتوپیا حرفى زد -که ترکیبى از "تخیّل" و "واقعیّت" است- ولى هنر مهدى(علیه السلام)، واقعى کردن آرمانهاى قابل تحقّق بشرى است که تا حال تحقّق پیدا نکرده است. مزیّت مهمّى که مدینۀ آرمانى اسلام، آن "زیست جهان" عدالت که با نام مبارک مهدى(علیه السلام) گره خورده و بر خرابههاى اقتدار کنونى عالم بنا خواهد شد، این است که گرچه شکل اعلاى آن به دست مهدى(علیه السلام) تحقّق خواهد یافت، ولى این امید، ما را در عصر غیبت، از وظیفهی بنا کردن اشکال طبیعىتر و مدلهاى ناقصتر آن جامعه، معاف نمىکند و در برابر اتهاماتى که به "آرمانشهر دینى" وارد شده، باید گفت که آرمان شهر اسلام، یک شهر اسکولاستیک نیست، یک ماکت و شهر مردهها و مجسمهها نیست.
بعضى فکر مىکنند وقتى از شهر اخلاق، قانون و عدالت، سخن مىگوییم همه مثل روبات در این شهر راه مىروند، احساس ندارند، یکشکل و یکاندازه و یکنوعند، تفاوت و تنوّعى نیست و گویا همه در آن دوران، ماشین مىشوند.
بعضى فکر کردند در جامعهاى که حضرت مهدى(علیه السلام) خواهد ساخت، مردم دیگر شهوت ندارند؛ عصبانى نمىشوند؛ احتیاجى به نان، خانه، کار، مطالعه و تفریح ندارند. نه، آن مدینه، جامعهاى واقعى با آدمهاى واقعى است و این استعدادها و غرایزى که در ما و شماست در آنان و در آن دوران نیز خواهد بود. هنر مهدى(علیه السلام) این است که آنان را سازماندهى مىکند و در مسیر کمال انسان، سعادت بشر و عدالت بهکار خواهد گرفت و غرایز بشر، ریشهکن نمىشود و در دنیاى بعد از ظهور هم، آدمها شهوت دارند؛ خشم دارند؛ احتیاج به خور و خواب دارند؛ احتیاج به کار، تفریح، ازدواج، استراحت، مطالعه و همهچیز دارند. منتها همهی این روابط در سایهی عدالت، برادرى، آزادى و عقلانیّت، صورت مىگیرد.
جامعهی مهدى(علیه السلام)، جامعهی بسته هم نیست که پلیسهاى آن از شهروندهایش بیشتر باشند. در آن جامعه، اگر قرار است عدالت تا این حد جدّى برقرار شود نباید گمان کرد که حتما در هرخانه، یک پلیس ایستاده است! چنین نیست و جامعهی مهدوى، طبق روایات ما، جامعه بسته نیست و لازم نیست که از هرکسى دو پلیس مراقبت کنند. یک شهر قرون وسطایى هم نیست. گرچه یک شهر دینى است اما مبتنى بر ایدئولوژىهاى بشرى هم نیست. شهرى است که براساس آگاهى، آزادى و اخلاق، بنا مىشود و تمدّنى است که براى نخستینبار در مقیاس جهانى، علم و عبودیت، قدرت و معنویت و دنیا و آخرت را با یکدیگر جمع مىکند و لذا نمىتواند شهر بستهاى باشد.(3)
***
ویژگیهای امام مهدی عجلالله تعالی فرجه الشریف
برپایی مدینهی فاضله
در جلد یکم کتاب ارزشمند کمالالدین و تمام النعمه ابن بابویه، ص524 به نقل از رسول اکرم(صلّىاللّه علیه و اله) آمده است: ...و الّذى بعثنى بالحقّ نبیّا لو لم یبق من الدنیا إلاّ یوم واحد لطوّل اللّه ذلک الیوم حتى یخرج فیه ولدى... و تشرق الأرض بنوره و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب.
...سوگند به آنکه مرا به حق به پیامبرى برانگیخت اگر از دنیا جز یک روز نماند، آنروز را خداوند مىگستراند تا فرزندم مهدى قیام کند پهنهی زمین به نور او روشن گردد و حکومت او شرق و غرب گیتى را فراگیرد.
"مردم جهان در عین حال که شاهد نابسامانى، جنگها، فساد، بىعدالتى، ناامنى و الحادگرایى در جهان بودهاند؛ دولتها، احزاب و سازمانهاى بسیارى را نیز دیدهاند که مدعى خدمت به جهانیان و ایجاد آرامش، صلح و امنیت و بهبود وضع اقتصادى و فرهنگى و اجتماعى در دنیا بودهاند! اما در عمل چیزى جز تباهى و ستم و جنگ مشاهده نکردهاند. سرانجام روزگارى فرا مىرسد که معنویت و عدالت، به دست تواناى مرد الهى و در دولت کریمۀ اهل بیت علیهم السّلام پیاده مىشود و رفاه، امنیت، عدل و یکتاپرستى در همهجاى عالم گسترش مىیابد. روشن است که این تنها با تشکیل دولت و انسجام در امور، به دست مىآید.
امام باقر علیهالسلام در تفسیر آیۀ اَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی اَلْأَرْضِ... مىفرماید: "این آیه در حق آل محمد صلّىاللّه علیه و اله، حضرت مهدى(علیه السلام) و یاران او است که خداوند آنها را مالک شرق و غرب جهان نموده، آیین اسلام را پیروز مىکند و بدعتها و باطلها را به دست او و یارانش نابود مىسازد -چنانکه [قبلا] سفیهان حقّ را لگدمال کرده باشند- تا اینکه از ستم نشانهاى نمىماند"(4)
این دولت بهترین، کاملترین، و مردمىترین دولتها-پس از نابودى و پایان وقت دولتهاى دیگر-خواهد بود. در این زمینه روایتى آمده است: «همانا دولت ما آخرین دولتها است و براى هیچ خاندانى دولتى نیست مگر اینکه قبل از ما حکومت کند؛ تا هنگامىکه ما به قدرت رسیدیم کسى نگوید-وقتى روش حکومتى ما را دیدند-اگر ما نیز به قدرت مىرسیدیم، اینچنین رفتار مىکردیم. و این گفتار خداوند است که: عاقبت براى تقواپیشگان است"(5 و 6)
محمد حکیمی، در جلد 1، صفحات 164-161 کتاب عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام (پژوهشی در انقلاب جهانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه)) دربارهی این ویژگی امام مهدی نوشته "از برنامههاى امام مهدى علیهالسلام، تشکیل حکومت فراگیر جهانى است، و ادارهی همهی اجتماعات از یک نقطه و با یک سیاست و برنامه. در آن دوران و به دست امام بزرگ انسان، آرمان والاى تشکیل جامعهی بزرگ بشرى و خانوادهی انسانى تحقق مىپذیرد، و آرزوى دیرینهی همهی پیامبران و امامان و مصلحان و انسان دوستان برآورده مىگردد...
در دوران رهبرى امام مهدى علیهالسلام، با ایجاد مرکزیت واحد و مدیریت و حاکمیت یگانه، براى همهی اجتماعات و نژادها و منطقهها، یکى از عوامل اصلى تضاد و جنگ و ظلم نابود مىشود، و انسانها بىبیم از فشار سیاستها به آغوش انسانها بازمىگردند، و مهربان و برادر در کنار یکدیگر زندگى مىکنند، و مناطق مرفّه به مناطق محروم مىرسند، به استثمار حق محرومان و استعمار کشورهاى ضعیف نمىپردازند، بلکه کمبودها و عقبماندگیهاى طبیعى و بشرى و دیگر مشکلات و نابسامانیها به دست بخشهاى مرفّه و توانمند جامعه بشرى جبران مىگردد، و به معناى واقعى کلمه یک امت و یک خانواده از کل اجتماعات بشرى تشکیل مىشود.
آخر ایشان قائم است که به دست او خاور و باختر زمین گشوده مىگردد.
دو مانع بزرگ بر سر راه چنین آرمانى عظیم وجود دارد:
1- عوامل سلطه و استکبار جهانى که از سرمایهداران و سیاستمداران تشکیل مىشود.
2- عقبماندگى فرهنگى و نبود تربیت درست انسانى، که به همین دلیل تودههاى انسانى در مسیر غرضها و خودکامگیهاى مستکبران قرار مىگیرند.
این هردو عامل در آن دوران و به دست باکفایت امام مهدی علیهالسلام ریشهکن مىشود، و با تصفیهی اجتماعات بشرى از عوامل سلطه و استکبار مالى و سیاسى، عامل قدرتمند مرکزى ایجاد مىشود، و با هدایت و تربیت درست انسانها روابط صمیمى و نزدیک میان همهی افراد نوع انسانى، از هر نژاد و زبان و ملیت، برقرار مىگردد. در پرتو این دو جریان، راه بشریت به سوى زندگى سعادتمندانه هموار میشود.
***
کلام زیبایی از امام خمینی(ره) دربارهی امام مهدی علیهالسلام
"من نمیتوانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم، بزرگتر از این است. نمیتوانم بگویم که شخص اول است، برای این که دومی در کار نیست.
ایشان را نمیتوانیم ما با هیچ تعبیری تعبیر کنیم الاّ همین که مهدی موعود است. آنی است که خدا ذخیره کرده است برای بشر و ما باید خودمان را مهیّا کنیم از برای این که اگر چنانچه موفق شدیم انشاءاللَّه به زیارت ایشان، طوری باشد که روسفید باشیم پیش ایشان."(7)
***
وظایف منتظران
- "انتظار فرج و گشایش، در نهایت دورانى که ما در آن قرار داریم و بشریت دچار ستمها و آزارهاست، یک مصداق از انتظار فرج است، لیکن انتظار فرج مصداقهاى دیگر هم دارد. وقتى به ما مىگویند منتظر فرج باشید، فقط این نیست که منتظر فرج نهایى باشید، بلکه معنایش این است که هر بنبستى قابل گشوده شدن است.
فرج، یعنى این؛ فرج، یعنى گشایش. مسلمان با درسِ انتظار، فرج مىآموزد و تعلیم مىگیرد که هیچ بنبستى در زندگى بشر وجود ندارد که نشود آن را باز کرد و لازم باشد که انسان ناامید دست روى دست بگذارد و بنشیند و بگوید دیگر کارى نمىشود کرد؛ نه، وقتى در نهایتِ زندگىِ انسان، در مقابلهى با اینهمه حرکت ظالمانه و ستمگرانه، خورشیدِ فرج ظهور خواهد کرد، پس در بنبستهاى جارى زندگى هم همین فرج متوقَّع و مورد انتظار است.
این، درس امید به همهى انسانهاست؛ این، درس انتظار واقعى به همهى انسانهاست؛ لذا انتظار فرج را افضل اعمال دانستهاند؛ معلوم مىشود انتظار، یک عمل است، بىعملى نیست. نباید اشتباه کرد، خیال کرد که انتظار یعنى اینکه دست روى دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کارى بشود. انتظار یک عمل است، یک آمادهسازى است، یک تقویت انگیزه در دل و درون است، یک نشاط و تحرک و پویایى است در همهى زمینهها.
این، در واقع تفسیر این آیات کریمهى قرآنى است که: "و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فىالارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین" یا "ان الارض للَّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین". یعنى هیچوقت ملتها و امتها نباید از گشایش مأیوس شوند."(8)
- "ما تکلیف داریم آقا! اینطور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان(عج) هستیم، پس دیگر بنشینیم تو[ی] خانههایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم: عجّل علی فرجه، عجّل، با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او، و فراهم کردن این که مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید. انشاءالله ظهور میکند."(9)
***
تشرفات
تشرف سید بحرالعلوم در مسجد سهله
عالم جلیل آخوند ملا زینالعابدین سلماسی رحمة الله علیه فرمود: روزی در مجلس درس فخر الشیعه، آیتاللّه علامه بحرالعلوم رحمة الله علیه در نجف اشرف نشسته بودیم، که عالم محقق جناب میرزا ابوالقاسم قمی -صاحب کتاب قوانین- برای زیارت علامه وارد شدند.
آن سال، سالی بود که میرزا از ایران برای زیارت ائمه عراق (علیهم السلام) وحج بیت اللّه الحرام آمده بودند. کسانی که در مجلس درس حضور داشتند که بیشتر از صد نفر بودند متفرق شدند.
فقط من با سه نفر از خواص اصحاب علامه، که در درجات عالی صلاح و ورع واجتهاد بودند، ماندیم.
محقق قمی رو به سید کرد و گفت: شما به مقامات جسمانی (به خاطر سیادت) و روحانی و قرب ظاهری (مجاورت حرم مطهر امیر المؤمنین علیهالسلام) وباطنی رسیدهاید. پس از آن نعمتهای نامتناهی، چیزی به ما تصدق فرمایید.
سید بدون تامل فرمود: شب گذشته یا دو شب قبل (تردید از ناقل قضیه است) برای خواندن نماز شب به مسجد کوفه رفته بودم. با این قصد، که صبح اول وقت به نجف اشرف برگردم، تا درسها تعطیل نشود.
وقتی از مسجد بیرون آمدم، در دلم برای رفتن به مسجد سهله شوقی افتاد، اما خود را از آن منصرف کردم، از ترس این که به نجف اشرف نرسم، ولی لحظه به لحظه شوقم زیادتر میشد و قلبم به آنجا تمایل پیدا میکرد. در همان حالت تردید بودم که ناگاه بادی وزید و غباری برخاست و مرا به طرف مسجد سهله حرکت داد. خیلی نگذشت که خود را کنار در مسجد سهله دیدم. داخل مسجد شدم، دیدم خالی از زوار و مترددین است جز آن که شخصی جلیلالقدر مشغول مناجات با خدای قاضیالحاجات است آن هم با جملاتی که قلب را منقلب و چشم را گریان میکرد.
حالم دگرگون و دلم از جا کنده شد و زانوهایم مرتعش و اشکم از شنیدن آن جملات جاری شد. جملاتی بود، که هرگز به گوشم نخورده و چشمم ندیده بود، لذا فهمیدم که مناجات کننده، آن کلمات را نه آن که از محفوظات خود بخواند، بلکه آنها را انشاء میکند.
در مکان خود ایستادم و گوش میدادم و از آنها لذت میبردم، تا از مناجات فارغ شد. آنگاه رو به من کرد و به زبان فارسی فرمود: مهدی بیا.
پیش رفتم و ایستادم. دوباره فرمود که پیش روم. باز اندکی رفتم و توقف نمودم.
برای بار سوم دستور به جلو رفتن داد و فرمود: ادب در امتثال است. (یعنی تا هر جا که گفتم بیا نه آن که به خاطر رعایت ادب توقف کنی) من هم پیش رفتم تا جایی رسیدم که دست ایشان به من و دست من به آن جناب میرسید. ایشان مطلبی را فرمود.
آخوند ملا زینالعابدین سلماسی میگوید: وقتی صحبت علامه رحمة الله علیه به این جارسید، یک باره از سخن گفتن دست کشید و ادامه نداد وشروع به جواب دادن محقق قمی راجع به سؤالی که قبلا ایشان پرسیده بود کرد. آن سؤال این بود، که چرا علامه با آن همه علم واستعداد زیادی که دارند، تألیفاتشان کم است.
ایشان هم برای این مساله دلایلی را بیان کردند، اما میرزای قمی دوباره آن صحبت حضرت با علامه را سؤال نمود. سید بحر العلوم (رحمة الله علیه) با دست خود اشاره کرد که از اسرار مکتومه است.(10)
***
شعری از حافظ دربارهی امام مهدی علیهالسلام
غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند/ خرابِ بادهى لعلِ تو هوشیارانند
تو را صبا و مرا آبِ دیده شد غمّاز/ وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند
ز زیرِ زلفِ دوتا-چون گذر کنى-بنگر/ که از یمین و یسارت چه بىقرارانند
گذار کن چو صبا بر بنفشهزار و ببین/ که از تطاولِ زلفت چه سوگوارانند
نصیبِ ماست بهشت اى خداشناس برو/ که مستحقِّ کرامت گناهکارانند
نه من بر آن گلِ عارض غزل سرایم و بس/ که عندلیبِ تو از هر طرف هزارانند
تو دستگیر شو اى خضرِ پى خجسته که من/ پیاده مىروم و همرهان سوارانند
بیا به میکده و چهره ارغوانى کن/ مرو به صومعه کآن جا سیاهکارانند
خلاصِ حافظ ز آن زلفِ تابدار مباد/ که بستگانِ کمندِ تو رستگارانند(11)
***
امام مهدی عجلالله تعالی فرجه الشریف و شهدا
طلایهداران سپاه صبح سر رسیدهاند و ظلمت را تا پنهانترین زوایای دیار عدم پس میرانند. جهان در انتظار عدالت است.
هیبت آنکه خواهد آمد و انتظار انسان را پایان خواهد داد از هم اکنون همه قلبها را فراگرفته است. انقلاب اسلامی فجری است که بامدادی در پی خواهد داشت.
شب حیات انسان با انقلاب اسلامی در فجر صادق خویش داخل شده است و شایسته است که اکنون منتظر صبح باشیم ، صبح دولت یار. (شهید سید مرتضی آوینی)(12)
2- بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهى شعبان 27/5/1387
3- برگرفته از کتاب در انتظار ولی اعظم/صص31-30
4- هذه لآل محمد، المهدى و اصحابه یملکهم اللّه مشارق الارض و مغاربها و یظهر الدین و یمیت اللّه -عز و جل- به و باصحابه البدع و الباطل کما أمات السفهة الحق حتى لایرى أثر من الظلم": على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، (قم: دار الکتاب، ١۴٠۴)، ج ٢، ص ٨٧ ؛ سید شرفالدین حسینى، تأویل الآیات الظاهره، ص ٣٣9
5- انّ دولتنا آخر الدول و لم یبق اهل بیت لهم دولة الا ملکوا قبلنا لئلا یقولوا-اذا رأوا سیرتنا-اذا ملکنا سرنا بمثل سیرة هولاء و هو قول اللّه تعالى: وَ اَلْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ": محمد بن حسن طوسى، کتاب الغیبة، ص ۴٧٣
6- آینده جهان (دولت و سیاست در اندیشه مهدویت)، رحیم کارگر، مرکز تخصصی مهدویت ج 1/ صص160-159
7- در انتظار ولی اعظم ص82 به نقل از صحیفه امام ج 12/ص483
8- بیانات مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهى شعبان 29/06/1384
9- کتاب در انتظار ولی اعظم /ص 89 به نقل از صحیفه امام ج 18، ص 270
10- حکایات عبقری حسان صص24-23 به نقل از کتاب عبقری حسان ج 2/ص99/س21
11- دیوان حافظ/ غزل 195
شما وقت و تلاش را برای قرار دادن این مقاله کوتاه با هم انجام می دهید.
من یکبار دیگر خودم را صرف وقت زیادی می کنم که هر دو خواندن و ترک نظرات را می خواهند.
ولی که چه، هنوز هم ارزش این را داشت!