روح الله مهرجو استاد دانشگاه و کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی

روح الله مهرجو استاد دانشگاه و  کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی

این وبلاگ کاملا شخصی می باشد
mehrjoor.ir

بایگانی
آخرین نظرات

۱۷۲ مطلب با موضوع «مسائل ازدواج» ثبت شده است

بنام خالق عشق
 ما دخترها زیاد قانون‌شکنی می‌کردیم!

ما دخترها زیاد قانون‌شکنی می‌کردیم!


حالا که معمار زمان خشت روی خشت سن و سال‌اش گذاشته، اما همچنان چابک و پردغدغه، کار می‌کند و می‌آموزد و می‌آموزاند. او جزء نخستین بانوان اسیر ایرانی است که در سن 26سالگی و با آغاز جنگ تحمیلی با مدرک مامایی به خرمشهر رفت و 21 مهرماه همراه با چند امدادگر و رزمنده دیگر در آنجا اسیر شد. بعد از چند سال اسارت به ایران بازگشت و امیدوارانه به آموختن پرداخت و حالا با مدرک دکترا، سال‌هاست که خودش دانشجو دارد؛ عضو هیات علمی دانشکده علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی است و حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. گفتنی‌هایی که حاصل آن روزها و شب​های آتش و خون است؛ دورانی که ایثار تمام دارایی ایرانی​ها بود؛ در آغازین روزهای هفته دفاع مقدس با فاطمه ناهیدی همراه شدیم تا کمی از آن روزهایش بگوید. تحریریه نسل سوم
چه کسی خبر اسارتتان را به خانواده‌ داد؟ خبر دارید :که خانواده چه حالی شدند؟
من وقتی که اسیر شدم هیچ کس نمی‌دانست. یکی از بچه‌هایی که در خرمشهر بود چون آمبولانس ما را دیده بود که از بین رفته فکر می‌کرد ما هم در آن آمبولانس بوده‌ایم و از بین رفته‌ایم. به خانواده‌ام گفته بودند که شهید شده‌ام. آخرین فردی که من را دیده بود عمویم بود. در پایگاه وحدت دزفول با هم ملاقات کردیم و شب را در منزل ایشان گذراندیم. بعد من رفتم سمت خرمشهر و آنجا اسیر شدم.
مقرر شده بود از تنومه ما را تحویل سازمان امنیتشان دهند. به سازمان امنیت تحویل داده شدیم و اگر حرف‌هایمان شبیه هم نبود حکم اعداممان صادر می‌شد. یکی از سربازان عراقی به اسم محمد به ما نزدیک شد. به قول خودش از نیروهای مردمی بود. خیلی مسلمان بود. همیشه با حالتی دلسوزانه از ما مراقبت می‌کرد. گاهی می‌گفت با این سرباز صحبت نکنید، چشم چران است. یا با فلانی حرف نزنید آدم درستی نیست. هرچیزی هم خواستید به من بگویید. خودش هم دنبال کارهایمان می‌رفت. انگار خواهر و مادر خودش اسیر شده باشند.
از آنجا به عنوان زندانی سیاسی ما را تحویل سازمان امنیت بغداد دادند. روزی که من را تنها برده بودند سازمان امنیت تنومه برای بازجویی خانم آباد و خانم آزموده از محمد پرسیده بودند که کجا بردنش؟ او هم جواب داده بود جایی که اگر درست جواب دهد بر می‌گردد و اگر درست جواب ندهد دیگر بر نمی‌گردد. حالا من نمی‌دانم درست جواب دادم یا ندادم. در هر حال به بغداد برگردانده شدم. با بچه ها بردنمان توی همان سازمان امنیت و از آنجا تحویل وزارت اطلاعات دادند. از آن لحظه ما دیگر اسیر عراق نبودیم. زندانی سیاسی شده بودیم و ما را بردند جایی که زندانی‌های سیاسی را نگهداری می‌کنند. گفتند شما آمدید مستقیم با صدام بجنگید، پس زندانی سیاسی هستید. در نتیجه هیچگونه ارتباطی با خانواده هم نمی‌توانستیم داشته باشیم. نه نامه‌ای نه تلفنی و نه هیچ پیامی. وقتی یک اسیر در اردوگاه است، صلیب سرخ به اوسر می‌زند، می‌تواند نامه بنویسد و حقوقی دارد. ولی حضور ما در آنجا به این معنا بود که صلیب سرخ هم نمی توانست ما را ببیند. ما در واقع مفقود الآثر بودیم. تا دو سال ما چهار نفر مفقود الأثر بودیم. خانواده هیچ اطلاعی از ما نداشت اما ما به روشهای مختلف توانستیم ارتباطی با بچه‌هایی که آنجا بودند برقرار کنیم.
یک نمونه‌اش را برایمان بگویید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۲ ، ۱۰:۲۲
مجتبی مهرجو

بسم الله

همیشه کوهپیمایی با چادر برایم سخت ترین کار دنیا بود، شاید بارها با چادرم زمین می خوردم ولی حاضر نبودم مثل خیلی از دوستانم آن را در کیفم گذاشته و به راهم ادامه دهم. بارها با خودم تصمیم گرفتم که دیگر به این کوهپیمایی های ماهانه در کنار دوستان خاتمه دهم ولی نمی شد و نمی توانستم...

این کشمکش ها بین من و چادرم ادامه داشت تا اینکه یکروز جمعه در میانه راه چادرم به زیر پایم رفت و من محکم به زمین خوردم و کمی آنسوتر دختری با حجاب نامتعارف شروع به تمسخر من کرد و همین موضوع باعث شد تا مدتی کوهپیمایی را کنار بگذارم نه چادرم را! ولی تحریم کوهپیمایی در آن روزها باعث آشنایی من با «جلابیب» شد؛ چادری که حالا با آن به راحتی کوهپیمایی می کنم، پشت فرمان می نشینم، پسرم را در آغوش می گیرم و حتی صبح ها به راحتی به پیاده روی می روم و در پارک می دوم.

مینا سرمدی امروز در پارک آنچنان از خاطره آشنایی اش با جلابیب برایم می گوید که دلم می خواهد یکی مثل این چادر داشته باشم!  هم ظاهرش زیباست، هم حجابش کامل است، هم زییپی برای قرار دادن کیف پول و تلفن همراه دارد و ده ها ویژگی دیگر که در ادامه در گفتگو با معصومه کریمی زاده طراح جلابیب بدان اشاره می کنیم.

معصومه کریمی زاده طراح جلابیب، کارشناس الهیات با گرایش ادیان و عرفان و مربی حفظ قرآن است. وی اصلا طراح لباس نبوده و قبل از طراحی جلابیب، چادر دیگری طراحی نکرده بوده ولی تا به امروز توانسته است 40 طرح در طراحی چادر جلابیب ارائه دهد.

چادری که خودش حجاب مرا حفظ می کند

وی به خبرنگار رجانیوز می گوید: چند سال پیش در زمان دانشجوییم هر دو فرزندم کوچک بودند، فعالیت اجتماعی زیادی نیز داشتم،‌ همیشه آرزو می کردم ای کاش چادری داشتم که با پوشیدن آن نیازی به مقعنه و مانتو نداشته باشم،‌ چادری که خودش بتواند حجاب من را حفظ کند و در عین حال بسیار راحت باشم. به دنبال این احساس نیاز تصمیم گرفتم چنین چادری را برای خودم طراحی کنم و دقت زیادی داشتم که ظاهر آن بسیار شبیه چادر های عادی باشد. با استناد از آیه "ای در قرآن که فرموده است:" یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یو ذین و کان الله غفورا رحیما"،"ای پیامبر به همسرانت، دخترانت و زنان مؤمن بگو جلباب‌های خود را فرو افکنند تا به خوبی شناخته شوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند و خداوند بخشنده و مهربان است."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۲ ، ۱۰:۱۵
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق


سخت ترین چیز در زندگی ، از دست دادن چیزی است که فکر می‌کردید واقعی است . فقدان سخت و دردناک است . اما امید همیشه خواهد بود.


امید در پایان شب سیاه

رنج و عذاب ما به دلیل نگهداری همه چیز ، به صورتی است که از پیش بوده باید باشد و یا خواهد بود . اندوه ، بخشی از وجود ما به حساب می‌آید ، ولی ما به ندرت متوجه دردی در قلب خود می‌شویم که روان شناسان آن را این گونه می‌نامند :

گریه ای شدید ، سوگواری برای همه چیز هایی که وا نهادهایم ...

زمانی که با رویداد های غیر منتظره در زندگی مواجه می‌شویم ، به نقطه ای می‌رسیم که برای حرکت به جلو ، باید غمگین باشیم ،حتی زمانی در می‌یابیم که فقدان ، بخشی از زندگی ما به حساب می‌آید که کسی را گریزی از آن نیست .

حتی زمانی که می‌دانیم ، زندگی تازه ، وعده بهتر شدن می‌دهد ، حتی زمانی که معتقدیم چیزهایی را که وا نهاده ایم ، فایده ای برایمان ندارد ، با این حال ، باید غمگین باشیم .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۹
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق


افراد متاهل یا کسانی که در آستانه سن ازدواج هستند، بهتر است این پرسش را در ذهن داشته باشند که چه تصویری از شریک زندگی خود دارند. اینکه به واقع همسرشان چه جایگاه و منزلتی نزد آنها دارد؟

همسر

اگر به انتخاب همسر به عنوان ثمره ای از گزینش خویش بنگریم، زمینه ی روابطی تفاهیم آمیز و مثبت را ایجاد کرده ایم. اما پیش از این مرحله می بایست تصویر درستی از شریک زندگی را در ذهن داشته باشیم . بعد از ازدواج هم مهم است تا به کیفیت ذهنیت و احساس خود نسبت به همسر توجه داشته باشیم.

باید ببینیم که یادآوری همسر در ذهن موجب ایجاد حسی خوشایند می شود یا احساسی نامطلوب ایجاد می کند.

خداوند متعال در آیه ی 21 سوره روم، نگرش ارزشمندی را نسبت به همسر بیان می دارد و از او به عنوان تسکین دهنده قلب یاد می کند:

" انسان باید به رفتار خویش بنگرد که آیا مجموعه شخصیت او،موجب آرامش همسرش می باشد یا مخل آرامش وی؟ به میزانی که وجود انسان، آرامش روحی همسرش را فراهم کند از دیدگاه قرآن موفق تر خواهد بود.

در آیه ی 187 سوره بقره، همسر به عنوان لباس برای انسان و انسان نیز به عنوان لباس برای همسرش توصیف شده است.

این تعبیر بدان معناست که لباس به عنوان زینتی است که به انسان وقار و آراستگی می بخشد و همسر خوب و شایسته نیز به انسان وقار می بخشد. داشتن یک همسر شایسته موجب عزت و افتخار است.

بنابراین لازم است که هر فردی در خلوت خویش به این موضوع فکر کند که آیا موجب افزایش کمالات همسرخویش است یا اینکه او را دچار تنزل شخصیتی کرده است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۹
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق

توصیه های کاربردی در انتخاب همسر شایسته

1. جستجو آری؛ وسواس نه

اهتمام به معیارهای همسر شایسته و بررسی گزینه های مناسب برای آن، به خاطر حساسیت فرهنگی و دینی این پدیده اهمیت زیادی دارد، بنابراین جوانان باید درباره معیارهای همسر شایسته و انطباق معیارها بر فرد مورد نظر دقت لازم را به خرج دهند. با این حال نباید دچار وسواس شوند.
وسواس به معنای بی ثباتی فکری است و یکی از آفت های اندیشه یا رفتار می باشد و در صورت شدت یافتن، شخص بیمار روانی تلقی می گردد و باید مداوا شود. این امر در عرصه های مختلف زندگی، زیان های زیادی به شخص می زند و در روایات اسلامی به شدت از آن نهی شده و احکام شرعی در جهت مقابله و تضعیف رفتارهای وسواس گونه پیش بینی شده است. (1)
گاه به شخصی بر می خوریم که سراسر بازار را برای خریدن یک کالا زیر پا می گذارد و با اینکه جنس های مختلف از آن کالا را می بیند، قیمت ها را بررسی می کند و...، اما دست خالی به خانه باز می گردد، حتی ممکن است این کار چند بار تکرار شود. چنین اشخاصی به خاطر آشفتگی ذهنی، اضطراب و شکاکیت فراوان و نداشتن اعتماد به نفس لازم، هیچ گاه موفق به خرید کالا نمی شوند. آنان افزون بر محرومیت از تهیه کالای مورد نظر که گاه ممکن است برای معیشت و امور جاری زندگی شان ضروری باشد، به خاطر اینکه می بینند مثل دیگران نمی توانند به راحتی تصمیم بگیرند، خود را سرزنش می کنند.
این حالت درباره ازدواج نیز صادق است. گاه به دخترانی برمی خوریم که شایستگی های شخصیتی، موقعیت اجتماعی و زیبایی ظاهری دارند اما با اینکه از سن ازدواج آنها سال ها گذشته است، همچنان مجرد مانده اند و زمانی که علت را از آنان جویا می شویم، می گویند تا کنون خواستگاران فراوانی با شایستگی های مختلف برای ما آمده اند؛ اما خود یا خانواده مان به امید آمدن موردی بهتر، به این خواستگاران قانع نشده و به آنان پاسخ منفی داده ایم و اینک کار به جایی رسیده است که از ازدواج تقریباً مأیوس شده ایم!
پسران نیز گاهی دچار وسواس زیاد می شوند و پرونده ازدواجشان با گذشت زمان و کاهش شور همسرخواهی بسته می شود و آنان ناچار می شوند درد جانکاه عزب ماندن را به جان بخرند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۸
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق

قایقی را تصور نمایید که دو نفر پاروزن داشته باشد. اگر پارو را متفقاً حرکت بدهند قایق به سهولت در روی امواج به راه می افتد. اگر با هم متفق نباشند تلاطم آب قایق را لرزان و حتی غرق می کند. فرزند عزیزم این قایق، ازدواج و پارو زنان آن زن و شوهرند که در سطح دریای زندگی سیاحت می نمایند. اگر با یکدیگر موافق نشوند موازنه را گم کرده و به انواع بدبختی تصادف کنند.
له وی

ازدواج
 

زناشویی، بهترین شیوه بخشیدن، و باز بخشیدن است. با این وجود، هرگز نمی توانیم فراموش کنیم که انسانها همواره از هم جدا هستند.
دوره پیش از زناشویی، دوره معجزه آسایی است که در آن به محبوب خود نزدیک می شویم، صحبت می کنیم، و آنچه را که به ما اجازه شادی و خوشبختی می دهد، می آموزیم، و در می یابیم چه باید کرد تا این خوشبختی هرگز غروب نکند.
نمی توانیم اجازه دهیم که گذر ستمگرانه بامداد، نیمروز، عصر و شب، به این افسون پایان دهد. برای این که شور و عشق اولیه زنده بماند بخشی از اوقات هر کسی باید فقط به خود او تعلق داشته باشد. هیچ کدام از ما، آن قدر خردمند نیست که بتواند تصمیمی متداخل در زندگی دیگری بگیرد. کافی است فقط به یک قانون توجه شود - صداقت - و همه چیز دقیقاًَ همچون یک رویا خواهد بود.
«
نامه های خلیل جبران به ماری هسکل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۷
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق

رموز یک ازدواج خوب و موفق

خانواده اساسی‏ ترین و اصلی‏ ترین نهادی است که امیال غریزی افراد را به گونه ‏ای مشروع و مقبول برآورده می‏سازد. خانواده را می‏توان گروهی از افراد دانست که در اثر ارتباطات خویشاوندی به صورت مستقیم با همدیگر پیوند می‏یابند و اعضای آن در تعامل با هم نقش‏ها و وظایف مختلفی می‏یابند. به لحاظ همین تعاملات و گرایشات مختلف و متنوع میان اعضای خانواده‏ ها و بخصوص زن و شوهر، می‏توان پیش ‏بینی نمود که تمام ازدواج‏ ها لحظات تلخ و شیرین فراوان دارند.

یک ازدواج خوب و موفق، لاجرم باید شامل منابع غنی از موج‏های مثبت و شادی ‏آفرین باشد و به طور کلی وزن نکات مثبت زندگی از نکات منفی آن بیشتر باشد. به همین لحاظ در یک ازدواج موفق و یک زندگی پایدار، زوجین معمولاً زیاد از جملات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۷
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق


یکی از دلایل شکست در زندگی زناشویی این است که افراد پیش از ازدواج مکالمه طولانی و جدی با یکدیگر ندارند. در اینجا سوالاتی را مطرح کرده‌ایم که به شما در شناخت بهتر همسر آینده‌تان کمک می‌کند. حقیقتا این سوالات کلید طلایی هستند و اگر شما و همسرتان این نکات را از یکدیگر بدانید امکان شکست در ازدواج‌تان کمتر خواهد بود.

چه عادت‌هایی دارد؟

آیا شما سحرخیز هستید؟ همسر آینده‌تان چطور؟ چند ساعت در شبانه‌روز تلویزیون تماشا می‌کنید؟ آیا طرف مقابلتان آدم ولخرج، مقتصد یا خسیسی است؟ چقدر کار می‌کند؟ بهتر است بدانید همسر آینده‌تان چقدر زمان صرف حمام رفتن، خوابیدن یا کارهای شخصی‌اش می‌کند؟ آیا این زمان‌ها با ساعت طبیعی زندگی شما در تداخل است یا نه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۶
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق


علم روانشناسی در کشور ما بومی نشده است، روان شناسی ره آورد غرب است و با فرهنگ دینی ما سازگار نیست. دستورات دین اسلام و قرآن بهترین و کاملترین سرمایه معنوی برای الگو پذیری است.

به گزارش ایسنا، شاهین فرهنگ در همایش خانواده موفق به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که در سمنان برگزار شد با اشاره به روایتی از نحوه تشکیل زندگی و ازدواج امام علی(سلام الله علیه)و فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، برگزاری مراسم ساده و تهیه اندک جهیزیه را از نمودهای بارز زندگی این دو بزرگوار عنوان کرد و افزود: ازدواج آن دو بر این تفکر استوار بود که زندگی و دنیا، وسیله و فرصتی برای تقرب به پرودگار است و از این رو فاطمه زهرا(سلام الله علیها) با بخشیدن لباس شب عروسی خود به یک فقیر و آزاد کردن غلام و کنیز با پول‌های جمع شده در مراسم عروسی، برکت را به خانه خود آورد و تا آخر عمر چیزی که خارج از توان حضرت علی (سلام الله علیه) باشد از او نخواست.
 
وی با اشاره به آمار روز افزون طلاق در ایران، گفت: علت عمده طلاق‌ها در کشور ما این است که روش‌های زندگی و انتخاب کردن را نیاموخته و از زبان هم سر در نمی‌آوریم، بنابراین سودی که از ازدواج می‌بریم کم و در برخی مواقع لطمه‌ای که از ناحیه آن می‌خوریم زیاد است که نهایتأ منجر به قهر و فاصله و طلاق همسران می‌شود.
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۵
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق
ازدواج

تبیان: من 20 سالگی ازدواج کردم؛ یعنی در سنی که خیلی از پسرها به فکر درس و دانشگاه و احیانا سربازی  وچیزهای دیگر هستند. من هم دانشجو بودم و سربازی نرفته بودم و تنها درآمد دانشجویی داشتم.

با این وجود ازدواج کردم چون شنیده و خوانده بودم که بزرگان ما گفته بودند اگر ازدواج کنی خدا روزی تان را چند برابر می کند. همین طور هم شد. من این جملات را قبل از اینکه تجربه کنم، باور کرده بودم و این باور موجب شد که روزی ام چندین برابر شود و به راحت ترین شکل ممکن دوران خدمت سربازی را بگذرانم و صاحبخانه شوم و یک فرزند سالم نصیبم شود. اینکه ملاکهای ازدواجم چه بوده و آیا خوشبخت شدم یا یک زندگی معمولی را می گذرانم یا بدبخت شدم و یا اگر کسی در سنین پایین ازدواج کند خوشبخت می شود یا نه، مساله ای دیگر است که می توان در نوشته های آینده به آن پرداخت. موضوع زمان ازدواج است که به بحران تبدیل شده است. با ازدواج من خیلی از دوستانم هم به فکر ازدواج افتادند اما حداقل نصف آنها ازدواج نکرده اند و در 20 سالگی از این مساله خیلی می ترسیدم. می ترسیدم از اینکه دلسرد شوم و بسیاری از دوستانم همین طور شده اند. می ترسیدم از اینکه با مرور زمان شرایط ازدواج سخت تر از اینی که هست شود و شد و می شود! می ترسیدم که با مرور زمان آن شور و نشاط جوانی لازم برای آغاز زندگی از بین برود و برای خیلی از اطرافیانم همین طور شده است

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۴
مجتبی مهرجو