بسم الله
بسم الله
توبه حر
زمانی که کاروان کربلا، از مدینه حرکت کرد و در مکه فرود آمد، عبدالله جعفر و فرزندانش همراه این کاروان نبودند.
چون حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام) با نامه حضرت حسین (علیه السلام) ماموریت کوفه یافت، ابتدا به مدینه آمد و در این موقع بود که عبدالله ابن جعفر فهمید که حضرت حسین (علیه السلام) برای سفر به عراق مصمم است. بر این اساس، با توجه به شناختی که از بنی امیّه داشت، نامه ای خطاب به آن حضرت نوشت و آن نامه را به همراه فرزندانش – عون و محمد – به مکه فرستاد. او در نامه نوشته بود:
بسم الله
بسم الله
عبدالرضا هلالی ذاکر اهل بیت علیهم السلام در یادداشتی این چنین میگوید: دیشب عزاداران در هیأت الرضا اثبات کردند که درگیر ظواهر و شکل عزاداری نیستند و خواست قلبی رهبری برایشان اهمیت دارد، ما قدر انقلاب و رهبر عزیز را بیش از پیش میدانیم.
بسم الله
«عبدالله» کودک چند ساله امام مجتبی(علیه السلام) است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن عبدالله بجلّی» بوده است. (1)
شیخ مفید چنین نقل میکند: پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سر مبارک امام حسین(علیه السلام) زد، امام پارچهای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامهای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند. زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آنها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره کردند.
بسم الله
بسم الله
در آن شب،بعد از آن اتمام حجتها وقتى که همه یکجا و صریحا اعلام وفادارى کردند و گفتند:ما هرگز از تو جدا نخواهیم شد،یکدفعه صحنه عوض شد.امام علیه السلام فرمود:حالا که این طور است،بدانید که ما کشته خواهیم شد.همه گفتند:الحمد لله،خدا را شکر مى کنیم براى چنین توفیقى که به ما عنایت کرد،این براى ما مژده است، شادمانى است.
بسم الله