جنگ رسانهای مقدم بر جنگ اقتصادی
روحالله مهرجو - اگرچه دنیای امروز از وسائل ارتباط جمعی در راستای
تامین منافع خود بهویژه در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بهره
میبرد و اگر از جنگ فرهنگی سخن میگوییم، ابزار اصلی آن دنیای ارتباطات
است، میتوان به نکتهای جدید نیز اشاره کرد؛ به عبارت دیگر حوزه ارتباطات و
اطلاع رسانی اگر در یک نبرد وسیله است اما به خودی خود یک عرصه نبرد مستقل
و جداگانه نیز به حساب میآید. در اصل اگرچه ارتباطات جزئی از جنگهای بین
فرهنگ و تمدنها است اما به تنهایی خودش یک نبرد بزرگ محسوب میشود که
موفقیت در آن برای هر یک از طرفین حائز اهمیت است. متاسفانه باید یک اعتراف
بزرگ در این حوزه داشته باشیم که در نبرد رسانهای ابتکار عمل در دست
جریان مقابل ما است. از شبکههای اجتماعی گرفته تا چند رسانهایها. در عمل
و البته خوشبینانهترین حالت ما همواره یک گام عقبتر بودیم در حالی که
اصل و اساس ترویج فرهنگ دینی ما بر تبلیغات بنا شده است و دین اسلام همواره
از رسانههایی چون کتاب و البته فرآیند چهرهبهچهره برای پیشبرد اهداف
خود بهرهبرده است.
البته این فاصلهای که بین ما و جریان مقابل قرار دارد، باعث شده که جریان
نفوذ، منفذهای مورد نیاز خود را بیابند. این فاصله همواره از زمانی که
رسانه شکل جدیدی پیدا کرد و ارتباطات از قالبهای سنتی چهرهبهچهره و یا
نامهنگاری خارج شد؛ عمیقتر نیز شده است. از همان زمانی که رادیو شکل گرفت
و یا سینما و تلویزیون پا به عرصه وجودی نهادند، ما نیز عقب کشیدیم و عرصه
را خالی کردیم. در دنیای مدرن که پس از انقلاب صنعتی در غرب شکل گرفت، ما
نتوانستیم جایی در دنیای ارتباطات برای خود ایجاد کنیم و یا از داشتههایی
چون شعر و نثر بهرهببریم در حالی که جریان مقابل نه تنها به ابتکار و
نوآوری پرداخت بلکه از تجربیات ما نیز بهرهبرد.
در همین شرایط سوالی که مخالفان فضای مجازی مطرح میکنند در نوع خود جالب
توجه است، چرا امریکا که در همه حوزهها تحریمهایی اعمال کرده است اما
اینترنت و فضای مجازی را محدود نمیکند و حتی تلاش میکند که با تولید
فناوریهایی به دور زدن فیلترینگ شتاب ببخشد. همین مساله به خوبی نشان
میدهد که اهمیت فضای مجازی و ارتباطات برای قدرتی چون امریکا چه اندازه
است و این مبین این نکته است که منفعت فضای مجازی برای امریکا در نبردی که
با ایران اسلامی به راه انداخته بیش از تحریم کردن و مسدود کردن آن است.
در عرصه دیپلماسی، وسائل ارتباطات جمعی به ویژه فضای مجازی که میتوان آن
را شقی از این وسائل دانست، مهمترین ابزار است که مثال بارز آن توییتر است و
نمونه کاربران این شکبه اجتماعی رئیس جمهور امریکا است که به آن علاقه
وافری داشته و فعالانه در این عرصه حضور دارد.
در تمام این سالها که دنیای ارتباطات تحولی عظیم به خود دیده است، نخستین
اقدامی که از سوی ما انجام شده و همواره نیز با شکست مواجه میشود اما
دوباره و با ظهور هر فناوری جدیدی به کار گرفته میشود؛ اعمال محدودیت است.
از همان زمان که خرید و داشتن دستگاه ویدیو ممنوع بود تا امروز که
فیلترینگ نخستین اقدام مسئولان و متولیان است، همواره این روند را تکرار و
بدون تعارف شکست خوردیم. امروز نه تنها در همه منازل انواع دستگاههای پخش
وجود دارد و فیلمهای هالیوودی همه جا یافت میشوند، بلکه شبکههای
ماهوارهای نیز به اندازه کافی ضریب نفوذ پیدا کردند. بنابراین فیلترینگ و
اعمال محدودیت اقدامی است که نه در گذشته پاسخ داد و نه امروز فایدهای در
بر خواهد داشت.
اما اینکه چه اقدامی باید صورت گیرد، بحثی فنی و البته دامنهدار است که
سعی میکنیم در این مجال بخشی از آن را تشریح کنیم. نخستین مساله حائز
اهمیت تولید محتوا است، اقدامی که باید در دانشگاه و توسط متخصصان علوم
انسانی صورت گیرد. متاسفانه به دلیل فرهنگ نادرستی که در جامعه ما وجود
دارد، بیشتر نخبگان علاقه دارند تا در عرصه علوم پزشکی و علوم مهندسی ورود
کنند و اغلب علاقهای به جهان دوست داشتنی علوم انسانی ندارند، بنابراین
این عرصه به خوبی رشد نکرده و مشکلات عدیدهای برای کشور ما ایجاد کرده
است. مهندسان و پزشکان تخصص و توانایی لازم برای تولید محتوای مورد نیازدر
آوردگاه فضای مجازی را ندارند مگر آنکه به صورت خودجوش به سمت علوم انسانی
کشیده شوند. جالب آنکه وقتی متخصان فنی در عرصه علوم انسانی ورود میکنند
افراد موفقی هستند که گاهی عرصههای مدیریتی را در کشور نیز به دست دارند.
بنابراین ما نیاز داریم که توجه ویژهای به این بخش مبذول داریم تا در درجه
اول بتوانیم علوم انسانی را بومی سازی کرده و در نهایت محتوا لازم برای
حضور قدرتمند در عرصه جنگ رسانهای و ارتباطی را تولید و آمادگی کافی را به
دست آوریم.
نکته دیگر این است که در تصمیمگیران حوزه ارتباطات و رسانه درک درستی از
این بخش وجود ندارد و مدیران مربوطه جنس کار را نمیشناسند که چه
ظرافتهایی در این حوزه وجود دارد. همین مساله ما را از غافله جهانی عقب
انداخته است. اگرچه باید بدون تعارف این نکته را نیز گفت که باعث ایجاد
شکافهایی در بدنه جامعه به ویژه جوانان شده است؛ به طوری که بخشی به صورت
مداوم خواهان مسدود کردن و محدودیتهای بیشتر هستند و برخی دیگر یا استدلال
طرف مقابل را قبول نمیکنند یا درک نمیکنند که این فضای مجازی چه مضراتی
برای او میتواند داشته باشد. در اصل زمانی که همه دنیا در حال استفاده
بهینه از دنیای ارتباطات هستند، ما در حال قانع کردن بخشی از جامعه هستیم
که نباید از فضا مجازی استفاده کرد؛ اتفاقی که به نظر میرسد، غیر قابل
اجرا است و بازگشت همگان به پیام رسان تلگرام با وجود اعمال فیلترینگ موید
این نکته است.
امروز که شبکههای اجتماعی و پیامرسانها دنیا را مسحور خود کردند و به
نظر میرسد به خلاقیت و اختراع به پایان رسیده و بعد از این فناوریها دیگر
هیچ چیز جدیدی قابل عرضه نیست، اما موفقیت و پیروزی با گروه و یا جناحی
است که این باور را کنار بگذارد و به دنبال رسیدن به راههای جدید باشد و
ما باید به جای آن که به دنبال اقناع جامعه برای استفاده نکردن از
تکنولوژیهای غربی باشیم، به دنبال تولید محتوای لازم و به دست گرفتن
ابتکار عمل در دنیای مجازی برویم. ما هرگز در ایجاد محدودیت برای دستگاه
ویدیو، گیرندههای شبکههای ماهوارهای، فیلترینگ سایتهای اینترنتی، پیام
رسانها و شبکههای مجازی موفق نبودیم و اصرار بر اجرای مجدد آنها نیز
منطقی به نظر نمیرسد. بنابراین در نبردی که امروز در دنیای ارتباطات شکل
گرفته باید به دنبال راهکارهای جدید و پیروزی باشیم، اتفاقی که تا کنون به
طور کامل به دست نیامده است و حتی تقلید کنندگان خوبی نیز نبودیم.