خدا در کنار قابلمهی قورمه سبزی
بنام خالق عشق
...خدا نه این همه دور بلکه بسیار نزدیک است و خداییشدن نه عملی خارج از زندگی معمولی بلکه فرایندی است که در متن زندگی انسانی رخ میدهد و با همین رفتارهای عادی انسانی هم میتوان خدایی شد و خدایی زیست...

در تصور خیلی از ما، خداییشدن کار بسیار سختی است. خدا در دوردستها نشسته است و انگار امکان رسیدن به نقطهی مطلوب که همان خداییشدن است، همچون آرزویی بلند و دستنیافتنی به نظر میرسد. خیلی وقتها هم که میخواهیم خدایی زندگی کنیم یک گوشهای مینشینیم و مدام ذکر میگوییم به این امید که خداوند از دل این ذکرها در بیاید و دست ما را بگیرد و اخلاق ما را به خود پیوند بزند. در ذهن بسیاری از ما، آدمهای خدایی و الهی، آدمهایی هستند که از دنیا فاصله گرفتهاند و یک سو نشستهاند و معمولاً سری به پایین دارند و چشمهایشان نیمهباز است و مدام «هوهو» میکنند. انگار قرارست برای الهیشدن و رسیدن به هدفی که خداوند برایمان مقرر داشته، زندگیای خارج از زندگی ما میطلبد.
یعنی هر انسانی باید دو زندگی داشته باشد؛ یکی زندگی معمولی و انسانی و دیگر زندگی خدایی و ملکوتی. این یعنی هر وقت خواستی خدایی و ملکوتی زندگی کنی باید دست از زندگی معمولیات بکشی و هروقت میخواهی معمولی زندگی کنی دیگر نمیشود به خدا اندیشید و با خدا زیست.
این تصور، دقیقاً همان تصوری است که فرشتهها هم داشتند و تا خداوند خواست انسان را به عنوان خلیفه معرفی کند صدایشان به اعتراض بلند شد که: « چرا انسان ؟ ما که هستیم . مدام تسبیح میگوییم و ذکر میخوانیم، ما را به عنوان خلیفهی خودت قراربده». خداوند هم فرمود: « من چیزی میدانم که شما نمیدانید». این چیزی که خدا میدانست و فرشتهها نمیدانستند دقیقاً همان چیزی است که ما هم نمیدانیم و فکرمیکنیم خداییشدن یعنی ذکر و تسبیح!
این در حالی است که خدا نه این همه دور بلکه بسیار نزدیک است و خداییشدن نه عملی خارج از زندگی معمولی بلکه فرایندی است که در متن زندگی انسانی رخ میدهد و با همین رفتارهای عادی انسانی هم میتوان خدایی شد و خدایی زیست. البته شرط اصلی این اتفاق آن است که شاخصههای خداییشدن را خوب بشناسیم و سعی کنیم به آن شاخصهها نزدیک بشویم.
یکی از این رفتارهای خدایی، سیرکردن گرسنههاست. خداوند خود رزاق همهی جنبندگان است که فرمود: « ما من دابه الا علی الله رزقها و یعلم مستقرها و مستودعها » ( هود/6) . و به بسیاری از جنبندگان رزق و روزی میدهد و سیرشان میکند که خودشان حتی توان حمل رزق خود را ندارند آنجایی که فرمود:« و کاین من دابه لاتحمل رزقها الله یزرقها و ایاکم »( عنکبوت / 53) . این خداست که رزقها را گسترده میکند که : « الله یبسط الرزق لمن یشاء و یقدر» ( شورا )، این عبارت دعا که میخوانیم: « اللهم اشبع کل جائع» هم نشان میدهد که یکی از کارهای خدایی هم دقیقاً همین سیرکردن گرسنههاست و این یعنی اگر کسی بخواهد خدایی شود میتواند با سیرکردن گرسنهها خود را به شاخصههای رفتار خداوندی نزدیک کند.
پس میتوان به کسی که رستورانی دارد و منصفانه حقش را میگیرد و غذای خوب و سالم به مردم میرساند و سیرشان میکند هم دارد خدایی رفتار میکند و میتواند شکرگذار این لطف خداوندی باشد که به صفتی از صفات خداوند متصف شده است.
آن کسی که در فضای ادارات، غذای کارمندها را تأمین میکند و در گرمای آشپزخانهی شرکت و اداره و کارخانه، برای سیرشدن آدمها عرق میریزد دارد کار خدایی میکند.
آن کارمند خدماتیای که برای کارمندها ناهار میآورد و گرسنگیشان را برطرف میکند اگرچه از یکسو وظیفهاش را انجام داده اما از سوی دیگر رفتار خود را به رفتار خداوند نزدیک کرده چون برای سیری آدمها قدمی برداشته است.
اما شاید در این میان هیچ کسی به اندازهی مادرها خدایی نیست. مادرهایی که صبح و ظهر و شب یکی از دغدغههایشان سیرکردن گرسنههایی است که بیمحابا و فقط به فکر سیرشدناند؛ یعنی شوهر و بچههایی که سیرشدن را حق خودشان میدانند. مادرها به هزار و یک دلیل خداییاند اما یکی از مهمترین دلیلهایش این است که تجسم و واسطهی اصلی ارادهی خداوند در « اللهم اشبع کل جایع» هستند. یعنی مادرها در طول زندگیشان خدایی زندگی میکنند و به همین خاطر هم بهشت زیر پای آنهاست. اصلاً مادرها همان حقیقتی هستند که فرشتهها آنها را نفهمیدهاند و چون از لذت مادربودن و مادرداشتن بیخبرند فکرکردند که فقط با تسبیح و تقدیس میشد خدایی بود و خدایی زیست. بیایید باور کنیم که وقتی زنی، مادری دارد در آشپزخانهی خانهاش قورمهسبزی درست میکند تا یک لشکر گرسنه را سیر کند دارد گام به گام به خدا نزدیک میشود؛ دارد پاکتر و خالصتر میشود؛ دارد به فرشتهها میفهماند که چه چیز مهمی را درنیافتهاند؛ این حقیقت بزرگ را که خداوند همه جا هست و خداییشدن در همهی لحظهها حتی پای قابلمهی قورمه سبزی شدنی است.
از این به بعد هر وقت خواندیم : اللهم اشبع کل جایع، یاد مادرهای مهربانی بیفتیم که لحظه لحظه خداییتر میشوند...