روح الله مهرجو استاد دانشگاه و کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی

روح الله مهرجو استاد دانشگاه و  کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی

این وبلاگ کاملا شخصی می باشد
mehrjoor.ir

بایگانی
آخرین نظرات

روش تاجری خوش نام در کوفه

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۵۸ ب.ظ

بسم الله
در کوفه تاجر سرشناسى به نام  ابوجعفر تجارت مى کرد و خوش ‍ معامله بود، از خصوصیات او این بود که هر گاه شخصى از سادات علوى نزد او مى آمد و درخواست وام مى کرد، به او وام مى داد و به منشى خود مى گفت :این مبلغ وام را در فلان دفتر، به حساب امیرمۆمنان على (علیه السلام ) بنویس، که از ما قرض گرفته است .

امام علی

سالها این روش را ادامه مى داد، تا این که تجارت و زندگى او دگرگون شد و سرمایه اش از دست رفت ، و تهى دست گردید، و براى تامین زندگى خود به هر کسى که وام داده بود، مطابق نوشته دفتر محاسبات مى رفت ، اگر زنده بود وام خود را از او مى گرفت و اگر مرده بود، نام او را در دفتر، قلم مى کشید، ولى آن دفترى که وام ها را به حساب امیرمۆمنان على (علیه السلام ) نوشته بود، همان گونه باقى بود، زیرا نام وام گیرندگان (سادات علوى ) را ننوشته بود.

در این میان ، همسرش به او زخم زبان مى زد، و او را سرزنش مى نمود که چرا به هر کسى وام دادى و خود را بیچاره نمودى ؟!

از طرفى بعضى از منافقان تیره دل بجاى این که از او دلجویى کنند، به او طعنه مى زدند، یکى از روزها کنار خانه خود نشسته بود، یکى از تیره بختان کور دل از آن جا رد شد و از روى طعنه و سرزنش به او گفت : آنوقت که على که قرض دار تو بود و به سادات علوى به حساب او قرض دادى ، و اکنون که درمانده شده اى ، آیا به تو توجهى کرد؟ آیا سراغى از تو گرفت ؟

تاجر ورشکسته وقتى که این سرزنش ناجوانمردانه را از آن منافق سیه دل شنید، فوق العاده رنجیده خاطر گردید، چرا که مى دید او از این فرصت سوء استفاده کرده و به ساحت مقدس امام على (علیه السلام ) دهن کجى مى کند.

تاجر در حالى که غمگین بود، خوابید، در عالم خواب دید پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) همراه امام حسن و امام حسین (علیه السلام ) در راهى عبور مى کنند، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) از امام حسن و حسین (علیه السلام ) پرسید: (( پدر شما کجاست ؟ ))

امام علی کیسه اى پر از طلاى ناب به او داد و فرمود: این کیسه را بگیر، و هر گاه از اولاد من کسى براى درخواست وام نزد تو آمد، آنها را محروم نکن ، و از این پس ، دیگر فقیر نمى شوى

همان دم امیرمۆمنان على(علیه السلام ) حاضر شد و گفت: اى رسول الله همین جا هستم .

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) به امام فرمود: چرا حق این تاجر را نمى دهى ؟  

امام گفت : هم اکنون حق او را آورده ام که به او بپردازم .

پیامبر  فرمود: بنابراین حقش را بده .

امام علی کیسه اى پر از طلاى ناب به او داد و فرمود:  این کیسه را بگیر، و هر گاه از اولاد من کسى براى درخواست وام نزد تو آمد، آنها را محروم نکن ، و از این پس ، دیگر فقیر نمى شوى.

تاجر کوفى ، بیدار شد، ناگاه دید کیسه پر از دینارهاى طلا و در دستش ‍ مى باشد، همسرش را بیدار کرد و گفت :

 اى سست عقیده و ضعیف الایمان ، این کیسه را بگیر که در آن هزار دینار (هزار اشرفى ) وجود دارد .

زن که باور قبلى نداشت ،به شوهرش گفت : از خدا بترس ، فقر و تهیدستى تو باعث نگردد که مال کسى را بردارى ، و اگر با حیله و تزویر، مال کسى از تاجران را برداشته اى آن را به صاحبش رد کن ، و با فقر بساز و صبر کن که خداوند بهترین رازق است و به صبر کنندگان کمک مى کند .

تاجر داستان خواب خود را براى همسرش نقل کرد: زن که هنوز باور نمى کرد، به شوهر گفت : اگر راست مى گوئى وام هایى که به حساب امام به سادات دادى و آنها را نوشته اى ، به من نشان بده تا مقدار آن وام ها را بدانم .

تاجر، آن دفتر مخصوص را حاضر کرد، ولى وام هایى که قبلا به حساب امام در آن نوشته شده بود، به طور کلى پاک شده بود، زیرا همه آن وام ها به قدرت الهى ، وصول شده بود (336) که به اندازه هزار دینار بود و تاجر از آن پس هیچ گونه طلب از امام على (علیه السلام ) نداشت .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۵
مجتبی مهرجو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">