علم غیب امام
بسم الله

امام، اولو الامر و واجب الطاعه است و متابعت از تمام فرامین و دستوراتش ضروری واجب است. حال آیا الزام مردم به پیروی از امامی که فاقد علم است و نیز الزام عالم بر اطاعت از کسی که علم ندارد یا علمش پایینتر از عالم است، اغراء به جهل و فریب دادن دیگران در جهت پیروی از رفتار جاهلانه محسوب نمیشود ؟
دلایل لزوم و ضرورت علم امام
متکلمین و دانشمندان علوم اسلامی برای ضرورت علم امام ادله فراوانی آوردهاند که ما به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1. به طور کلی همان ادلهای که ضرورت وجود امام را واجب کرده همان ادله ضرورت علم امام را ثابت خواهد کرد؛ چرا که افراد جامعه برای نیل به سعادت و هدایت و رفع نیازهای مادی و معنوی خویش محتاج رهبر و پیشوا میباشند؛ حتماً لازم و ضروری است که این امام، نسبت به افراد دیگر جامعه خویش، اعلم و آگاهتر به همه امور و مسائل و نیازهای دینی و دنیوی مردم باشد؛ تا آنها را به صراط حق رهنمون و از خطا و انحراف برحذر دارد.
بنابر این به حکم عقل و وجدان آنکه متولی امری به این بزرگی است و سعادت دنیا و آخرت مردم به او منوط است، ضروری است که نسبت به این امور اعلم باشد.
2. اصولاً امامت به مفهوم صحیح و مسۆلیت های آن، چه از دیدگاه عقل و چه از نظر اسلام، بدون علم، نه امکان پذیر است و نه قابل قبول و شایسته جامعه اسلامی؛ در جایی که قرآن و احادیث، احراز مسۆلیتهای اجرائی و اجتماعی و هر نوع ارتقاع را مشروط به علم میداند،و جهل وجاهل را نکوهش کرده، چگونه میتواند در لزوم عالم و عالمتر بودن امام تردید به خود راه داد و امامت بدون علم را قابل قبول دانست؟ بی شک هم بر اساس حکم عقل که تقدیم غیر اعلم بر اعلم را قبیح میداند و هم بر اساس مفاد آیات قرآن امامت جاهل بر عالم و عالم بر عالمتر، امری مردود و غیر قابل قبول است. « افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لا یهدی الا ان یهدی » (سوره یونس ، آیه 35) آیا آن کسی که به حق هدایت میکند، شایسته پیروی (امامت) است یا آن کس که نمیتواند راه به جایی ببرد، مگر خود هدایت شود.
3. امام، اولی الامر و واجب الطاعه است و متابعت از تمام فرامین و دستوراتش ضروری واجب است. حال آیا الزام مردم به پیروی از امامی که فاقد علم است و نیز الزام عالم بر اطاعت از کسی که علم ندارد یا علمش پایینتر از عالم است، اغراء به جهل و فریب دادن دیگران در جهت پیروی از رفتار جاهلانه محسوب نمیشود؟
4. اگر آن امام و خلیفه که مدعی نیابت از خدا و رسول است، به کثیری از احکام، جاهل باشد، هر آینه در هدایت یافتن به دین خدا و فهمیدن غوامض مسائل شریعتِ سید انبیاء، محتاج به امام دیگری خواهد بود. سپس نقل کلام میکنیم به سوی آن امام دیگر، اگر اعلم باشد از ماسوی خود، فهم المطلوب و اگر محتاج به دیگری باشد که همان شخص اول باشد، دور لازم میآید و اگر غیر او باشد، نقل کلام از او میکنیم و هکذا فیتسلسل و هر دو باطل است فثبت المطلوب که شرط بودن اعلمیت امام است.
5. اگر امام نسبت به همه امور یا پارهای از آن بی اطلاع باشد، صلاحیت آن را نخواهد داشت که پیام رسان رسول و قائم او و حجت خدا بر همه عالم باشد، حجتی که در برابر مذاهب پیروان مذاهب و ادیان و صاحبانافکار و اندیشههای منحرف و باطل بتوان به او احتجاج کرد و چگونه خداوند به کسی که جاهل است و غیر فقیه و بی اطلاع، بر بندگان خویش احتجاج کند؟
بنابراین از آنجا که امامت برای امت، امری لازم و اجتناب ناپذیراست ، لذا ضروری است که آن امام، دارای علم سرشار و جوشیده ازچشمه علم الهی باشد و نسبت به تمام اموری که مربوط به سعادت ومصالح دین و دنیای مردم است، اعلم و آگاهتر از همه باشد.
علم غیب امام
شیعه و اهل سنت معتقدند که علم غیب «بالذات» مخصوص خداوند متعال است، بحکم قرآن: «و عنده مفاتیح الغیب لا یعلمها الاّ هو (انعام/59) کلیدهای غیب تنها نزد خداست و جز او کسی آنها را نمی داند». و نیز بحکم قرآن، شیعه معتقد است که خداوند برای بعضی از بندگان خاص خود، علم غیب را قرار داده است، یعنی غیر از خداوند بعضی از انسان ها بالعرض و بواسطه خدا و اذن او عالم به غیب هستند. قرآن مجید می فرماید: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداً الا من ارتضی من رسول فانه یسلک من بین یدیه ومن خلفه رصداً (جن/27) دانای غیب اوست و هیچ کس را برای اسرار غیبش آگاه نمی کند مگر رسولانی که برگزیده...». «و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم (آل عمران/7) تفسیر آنها را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند». نظیر این آیات در قرآن زیاد است. (و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله... آل عمران/179. و علمناه من لدنا علماً... کهف/64)
برای فهم دقیق قرآن باید به تمام آیات توجه کرد و آنها را در کنار هم معنی نمود و از احادیث و سنت پیامبر هم کمک گرفت. احادیث و روایات زیادی در منابع اهل سنت و شیعه وارد شده که انبیاء و امامان معصوم، علم به غیب داشته اند.