روح الله مهرجو استاد دانشگاه و کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی

روح الله مهرجو استاد دانشگاه و  کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی

این وبلاگ کاملا شخصی می باشد
mehrjoor.ir

بایگانی
آخرین نظرات

نوجوان و حیات خانوادگی

دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۱۸ ب.ظ

بنام خالق عشق

نوجوان و حیات خانوادگی

پدرومادرم مرا بازیچه ی خود قرار داده اند، با این که من ثمره ی ازدواجشان هستم به من و حرفهایم اهمیت نمی دهند.(1)
خانواده ام با یکدیگر تفاهم اخلاقی ندارند و این مسئله در زندگی من اثرات بسیاری گذاشته است.آیا نمی دانند که این برخوردها در روحیه های ما اثر می گذارد؟ (2)
دختری 16 ساله هستم که اراده ام ضعیف است، مادرم دو ماه پیش فوت کرد، فکر می کنم پدرم مسئول مرگ اوست، عصبی و ناراحتم و از پدرم خوشم نمی آید.(3)
خانواده ی من با این که تحصیلکرده هستند، موقعیت سنی من را در نظر نمی گیرند و همچون کودک با من برخورد می کنند، چه باید بکنم؟ (4)

موقعیت نوجوان و اهمیت خانواده

این نامه ها،بخشی از سیل دردلهای نوجوانان و جوانانی است که مشکلات خویش را در رابطه با خانواده هایشان، مطرح نموده و راه حل خواسته اند.
اگر به برخی از خانواده ها بگوییم تصویر کوتاه و مفیدی از نوجوانان برایمان ارائه دهند، شاید این کلمات را ملاحظه کنیم:
«آنها (نوجوانان)را می گویید؟ آه چه بگوییم، هرگز آنها، اینقدر اهل بحث و گفتگو، دشوار، خودرأی و خسته کننده نبوده اند.واقعاً تحمل آنها مشکل است، ما که درمانده شدیم.»
و اگر این رابطه را از دید نوجوان به تصویر بکشیم، همان خواهد بود که در چند نامه ی ذکر شده، آمده است؛ یعنی:
«این پدر و مادر اصلاً ما را درک نمی کنند، به ما اطمینان ندارند و از بحث کردن خسته می شوند و هنوز شخصیت ما را به حساب نمی آورند.»
نوجوان به تدریج که از سرزمین آرام و بی خیال کودکی به دشتهای پر حادثه ی بلوغ می رسد، دگرگونیهایی را در خویش می یابد.احساس می کند که به سرعت دارد به وضعیت جدیدی دست می یابد و میل دارد که خانواده به عنوان نزدیکترین افراد،این دگرگونی را باورکنند و موقعیت جدید وی را به رسمیت بشناسند.کوچکترین حرکت ناشیانه ی والدین به این موقعیت جدید لطمه می زند و نوجوان را به شدت جریحه دار می کند و او را برمی انگیزد تا به عکس العملهای تند و سرشار دست زند.
از سوی دیگر،خانواده به لحاظ پایگاه عاطفی خاصی که دارد، باید نوجوان را در پناه گیرد و تجربیات و آمادگیهای لازم را برای او تأمین نماید.به ویژه آن که نوجوان هنوز در وضعیتی نیست که از خانواده جدا شود و مستقل زندگی کند و روی پای خود بایستد.فشارها و محدودیتهای اجتماعی، نوجوان را به پناه خانه می کشاند تا بتواند برای ایجاد تعادل بین آرمانهای خویش و تهدیدهای جامعه، اقدام نماید.
اهمیت و نفوذ در این دوران، نسبت به مرحله ی قبل که دوره ی کودکی بود قدری کاهش می یابد و بعضاً این گمان برای والدین پیش می آید که آیا هنوز ابتکار عمل در دست ماست یا خیر؟ و آیا هنوز می توانیم فرزندمان را کنترل کنیم؟ چگونه؟
لذا خانواده در ارزیابی از نفوذ خویش گاهی به تردید می رسد و احساس نوعی تزلزل می کند و متقابلاً نوجوان برای احراز موقعیت خویش در محیط خانواده، با نوعی ذره بین قوی،بی رحمانه، رفتار والدین و سایر اعضای خانواده را مورد نقد و بررسی موشکافانه قرار می دهد.خانواده نیز به دلیل عدم شناخت کافی دوره ی بلوغ و تظاهرات رفتاری آن، احساس می کند که نه تنها پیام او را نمی گیرد، بلکه قادر به بحث کردن با فرزندش هم نیست و محترمانه وادار به عقب نشینی می شود.
ادامه ی چنین وضعیتی،به اختلال روابط فیمابین منجر می گردد و نوعی از هم گسیختگی در پیکره ی خانواده مشاهده می شود.
خانواده به لحاظ اهمیت خاصی که در این دوره ی حساس و دشوار دارد، بهتر است موقعیت نوجوانش را واقع بینانه درک نماید و به آن ارج نهد و شخصیت لازمه ی بلوغ را که از نظر کمی و کیفی با دوران کودکی متفاوت است، به او ارائه دهد.از نوجوان نیز باید خواسته شود که با بررسی، تفکر،خویشتن داری و رعایت احترام به خانواده، روابط معقول و سالمی را با خانواده بنا نهد.
به تعبیری دیگر، گویی والدین و نوجوان در دو سوی دیوار بلندی که آنها را از هم جدا می کند، ایستاده اند.نه تنها همدیگر را نمی بینند و نمی شناسند، بلکه صدای یکدیگر را هم به سختی می شنوند.
در برخی از خانواده ها به دلیل سوءتدبیر پدر یا مادر، دره ی عمیق و هولناکی بین آنان و نوجوان به وجود می آید که همه را نگران می کند لکن باید بپذیریم که همیشه والدین مقصر نیستند و یا برعکس نوجوانان را در همه ی موارد تقصیر کار ندانیم.خانواده ها در سنین بلوغ از دیدگاه دیگری غیر ازچشم انداز دوره ی کودکی به فرزندشان بنگرند و او را متفاوت از کودکی نظاره کنند و در نهایت بپذیرند که «دنیای نوجوان» به طورکلی متفاوت از عالم کودکی است و همه چیز دستخوش تغییر و تحولات سریع می شود و لذا والدین نیز باید خود را برای مواجه شدن با این تحولات آماده نمایند و به عبارتی دیگر، آنان (خانواده ها)نیز باید قدری متحول شوند تا بتوانند راه نسبتاً دشوار و پیچیده ی نوجوانی را طی کنند.
شیوه ی معمول و متداول این است که مربیان و والدین، همواره از دیدگاه خود به قضایا و مسایل می نگرند و به قضاوت می پردازند.لکن روش معقول و مؤثردردوران بلوغ این است که باید خود را در موقعیت فرزند و دانش آموز نوجوان خود قرار دهند و از دیدگاه او به مسایل بنگرند و این کار نه آسان است و نه غیرممکن،بلکه نیازمند اهمیت دادن، ارزش قایل شدن و بذل توجه و دقت می باشد تا انسان بتواند براین مشکل قائق آید.
البته خانواده های جوان که والدین آنها در سنین نسبتاً پایین ازدواج کرده اند، بهتر و زودتر با نوجوانان خود به توافق می رسند تا والدینی که در سنین بالا ازدواج می کنند.اما در مورد خانواده هایی که در سنین نسبتاً بالا صاحب فرزند می شوند و زمانی که فرزند آنها به سنین بلوغ می رسد و آنها از فاصله سنی زیادی برخوردارند، چه باید کرد؟
یکی از این پدران مسن اظهار می داشت که:من این فاصله ی سنی زیاد و خلأ آن را همیشه با تفاهم پرمی کنم و تقریباً مشکلی ندارم.
باید متذکر شد که سازگاری والدین با فرزندان نوجوان تا حدود زیادی بستگی به سازش آنها با یکدیگر دارد.درنمودار شماره ی (1-8)الگوهایی از سازگاری مردان و زنان درسالهای متفاوت از آغاز زندگی به بعد، نشان داده شده است.

سازگاری در زندگی

مردان و زنان در طی سالهای زندگی مراحل مختلفی از سازگاری را پشت سر می گذارند در نمودار (1-8)این مطلب مشاهده می شود.
نمودار (1-8)الگوهایی از سازگاری مردان و زنان در سالهای متفاوت از آغاز تا بزرگسالی که درحوزه های مختلفی در نظر گرفته شده است. (5)
پدر و مادری دارم که عمرخود را وقف تربیت و تعلیم من نموده اند.به گونه ای که از هیچ کاری دراین زمینه برایم فروگذار نکرده اند.حال برای جبران این همه محبت و انسانیت به من بگویید که چه می توانم بکنم؟ (6)
دارای پدر و مادری معتاد هستم.چگونه آنها را هدایت کنم؟ چگونه به برادر و خواهرانم می توانم کمک کنم؟ امیدوارم وضع مرا درک کنید، آنها کاخ آرزوهایم را مدفون کرده اند.(7)
کسی که پدر و مادرش طلاق می گیرند، چگونه باید با ناپدری و یا نامادری کنار بیاید؟
تکلیف چیست؟ آنقدر از جور ناپدری و نامادری قبلاً شنیده ام که نمی توانم درست فکر کنم.(8)

معماران خوشبختی

پدر و مادر درکانون خانواده مانند خورشیدی هستند که اشعه ی گرم و حیاتبخش خود را به اطراف می تابانند و می توانند سرچشمه ی مسرت و شادکامی فرزندان باشند.درچنین محیط آکنده از مهر و عطوفت نوجوانان بسان سروهای بلند و استواری هستند که با غرور و افتخار سر برمی آورند و خود را به کانون اصلی خانواده، یعنی والدین نزدیک احساس می کنند.
اگر از نوجوانان بپرسیم، بزرگترین آرزوهایشان چیست؟ احتمالاً یکی از پاسخهای آنها که فراوانی بیشتری خواهد داشت،حفظ روابط گرم، ثمربخش و استوار میان والدین خواهد بود.در تحقیقی که در تعدادی از دبیرستانهای دخترانه ی یکی از مناطق جنوبی تهران به عمل آمد و از 50 نفر که فرم مخصوص پرسشنامه را پر کرده اند خواسته شده بود که مسایل و مشکلات مربوط به خانواده خود را بنویسند، نزدیک به 19 درصد آنان بزرگترین مشکل خویش را اختلاف والدین با یکدیگر ذکر کرده بودند و این رقم در بین درصدهای دیگر بالاترین میزان را به خود اختصاص داده بود.
لذا می توان دریافت که بزرگترین منبع آرامش برای یک نوجوان حفظ وحدت و روابط گرم و عاطفی بین والدین است و برعکس آن چیزی که آرامش روانی آنان را مورد تهدید جدی قرار می دهد، برهم خوردن تعادل موجود در این روابط و ایجاد شکاف در این ارتباط است.ازآنجا که سعادت و شادکامی فرزندان، درگرو بهبود این روابط است، از این رو باید راههای بهبود روابط پدر و مادر (زن و شوهر)را بررسی نمود که موارد زیر در این زمینه به عنوان برخی از ویژگیهای خانواده ی متعادل پیشنهاد می شود:

ویژگیهای خانواده ی متعادل

1-نگرش مطلوب و متعالی نسبت به همسر (یعنی او را به عنوان امانتی الهی تلقی نمودن و درحفظ و نگهداری این ودیعه ی خدایی تلاش کردن)
2-داشتن عواطف غنی و سرشار نسبت به همسر و او را شریک زندگی تلقی نمودن
3-احترام و بزرگداشت همسر
4-شناخت حقوق متقابل خود و همسر و ایفای وظیفه در این مسیر
5-برخورداری از ایمان و شخصیت معنوی.
چنانچه هریک از والدین نسبت به یکدیگر ویژگیهای یاد شده را مورد نظر قرار دهند و دراعمال و اجرای آنها تلاش کنند، یقیناً خانواده ای متعادل و مطلوب خواهند داشت.
از این رو،روابط موجود میان والدین، هسته ی مرکزی کلیه ی روابط در داخل شبکه ی خانوادگی است؛به میزانی که هر یک از زوجین پای بند ویژگیهای یاد شده باشند، درراه سعادت و شادکامی گام برمی دارند و به هر نسبت که خلأ مشخصی از ویژگیهای یاد شده به وجود آید، روابط زوجین تیره و ناگوار شده، به سردی و سستی می گراید.

منظومه ی خانوادگی

در اینجا بی مناسبت نیست که اشاره ای گذرا به نظریه ی منظومه ی خانوادگی داشته باشیم.«آلفرد آدلر»یکی از روان شناسان معروف که او را «پدر مبارزه با خود کم بینی»نیز می نامند،خانواده را به منظومه ای تشبیه و از خلال این تشبیه، نکاتی را استخراج می کند:(9)
1-اگرخانواده به مثابه ی منظومه ی شمسی تلقی شود، همان گونه که منظومه ی شمسی دارای مرکزیت و کانون تشعشع خورشیدی است و از آن به سایر عناصر منظومه نورساطع می شود، مرکزیت و کانون منظومه ی خانوادگی نیز پدر و مادر هستند که تشعشعات عاطفی و گرم خود را در محیط خانواده می پراکنند و حیاط عاطفی را رونق می بخشند.
بدیهی است،چنانچه این کانون و مرکزیت از گرما تهی گردد و روابط زوجین از هم گسیخته شود،وضعیت عناصر دیگر منظومه نیز، معلوم خواهد بود.
خانواده های از هم گسیخته، نمونه ی گویا و کاملی از چنین منظومه ی فاقد کانون و مرکزیت هستند و حیات عاطفی و روانی فرزندان آنان دستخوش مشکلات و مصیبتهای زیاد می گردد.
2-درمنظومه ی شمسی، وضع و متربت هریکی از اقمار روی سایر عناصر منظومه تأثیر و تأثر متقابل دارد،درخانواده نیز ترتیب تولد فرزندان دارای تأثیرات متقابلی برسایر فرزندان می باشد.مقام و موقعیت طفل نیز در خانواده، در رشد شخصیت او تأثیر و اهمیت دارد؛ به عنوان مثال فرزند ارشد، فرزند دوم، آخرین فرزند، یک برادر میان چند خواهر و یک خواهر میان چند برادر، هر یک دارای شخصیت بخصوص و متفاوتی با دیگر برادران و خواهران خواهد شد.
3-همانگونه که ورود یا خروج یک سیاره از منظومه، تعادل آن را بر هم می زند، ورود فرزند جدید به خانواده و یا مرگ یکی از آنان، می تواند تعادل خانواده را تا حدودی در هم بریزد.
نتیجه ای که از این بحث می توان گرفت این است که نقش والدین در خانواده، محوری و مرکزی است و چگونگی روابط فیمابین زوجین اثراتی تعیین کننده در روابط فرزندان با آنان و روابط فرزندان با یکدیگر خواهد داشت و به ویژه فرزندان نوجوان، سعادت یا شقاوت خود را از دریچه ی چگونگی رابطه ی پدر ومادر با یکدیگر می بینند؛هر قدر آنان سرسازگاری با هم داشته باشند، نوجوانان احساس آرامش، امنیت خاطر و سعادتمندی می کنند و هر اندازه والدین، سر ناسازگاری و خصومت با هم داشته باشند، فضای خانواده آکنده از بی اعتمادی، اضطراب و نگرانی نوجوانان نسبت به آینده می شود.لکن پدران به جهت مدیریت خانواده، نقش بیشتری در ایجاد تفاهم در محیط خانواده دارند.
امام صادق (ع)می فرمود:
با فلاح و رستگاری مردان با ایمان، خداوند فرزندان و فرزندزادگان آنها را خوشبخت و رستگار می کند.(10)
لذا جا دارد که پدر و مادر را به لحاظ تأثیر عمیقی که در کلیه ابعاد شخصیت فرزندان خود به ویژه در جنبه های اخلاقی، معنوی و عاطفی آنها دارند، «معماران خوشبختی»لقب دهیم.والدینی که با دستهای پرتوان خود، کاخ رفیع سعادت فرزندان خود را بنا می کنند.به عبارت دیگر، اجتماع خوشبخت و سعادتمند، مرهون وجود چنین خانواده هایی است که با سازندگی و تربیت شایسته ی خود، اجتماع فرد را به جاده ی نور و روشنایی زندگی سوق می دهند.
جا دارد که موفقیت والدین درارتباط با تربیت فرزندانشان را به رضایت آنها از زندگی در مراحل مختلف آن مربوط بدانیم.

رضایت والدین در سیکل زندگی

پدر و مادر پایه های خوشبختی و یا بدبختی فرزندان خود را نسبت به زندگی، آینده و سرنوشت، ایجاد می کنند و خوشبختی و یا بدبختی فرزندان متکی بر چگونگی روابط آنان با والدین است.لکن امری که مقدم بر آن مطرح می شود، میزان رضایت والدین از زندگی، از هم و فرزندان می باشد.والدینی که با روح خوش بینی نسبت به جهان خارج از خود می نگرند، از روابط مطلوبی با فرزندانشان نیز برخوردارند.میزان رضایت والدین در مراحل مختلف زندگی مشاهده می شود.همانطور که در نمودار مشخص است این رضایت در ابتدا و انتهای زندگی، زیاد و در مرحله ی جدایی فرزندان از خانواده به حداقل می رسد.

مراحل سیکل در زندگی

رضایت والدین در مراحل مختلف سیکل زندگی (11)

رضایت جنسی والدین در سیکل زندگی

یکی از پایه های مهم در روابط عاطفی و انسانی والدین، به چگونگی ارضای نیازهای آنان برمی گردد،در دوران مختلف زندگی این نیاز به شیوه های مختلفی ارضا و یا دچار عدم ارضا می شود.مشخص می شود که همان اندازه که این نیاز درسالهای اول زندگی حائز اهمیت است در سالهای میانی زندگی نیز مهم است.

مراحل سیکل در زندگی

رضایت جنسی برای سازگاری یک ازدواج خوب در سالهای میانی همان اندازه اهمیت دارد که در سالهای اولیه ی بزرگسالی مورد توجه است.نمودار فوق نشان می دهد که چگونه این جنبه رضایت مربوط به ازدواج در مراحل مختلف ازدواج یک زوج تفاوت نموده و تنوع می یابد.(12)

خانواده های معیوب

در بررسی نامه های نوجوانان که از وضعیت خانوادگی خود شکایت داشته اند، بخصوص از روابط فیمابین پدر و مادر، می توان مدلهای ناقص و معیوب زیر را استخراج نمود:
1-طلاق پدر و مادر (زندگی با ناپدری و یا نامادری)و مشکلات ناشی از آن.
2-فوت پدر یا مادر (و یا در برخی از موارد فقدان هر دوی آنان)و نداشتن سرپرست مناسب.
3-والدین معتاد (پدر معتاد، مادر معتاد و یا اعتیاد هر دوی آنان).
4-والدین ناسازگار و متخاصم (ناسازگاری پدر، ناسازگاری مادر و یا تخاصم هر دوی آنان).
5-ازدواج مکرر والدین و در نتیجه سرگردانی فرزندان و در نهایت، در جستجوی پناهگاه عاطفی بودن.
6-بدرفتاری والدین با یکدیگر که به صورت کتک کاری و ضرب و جرح، بروز و تجلی می کند.
7-والدینی که یکدیگر را تهدید به جدایی می کنند و در نتیجه موجبات تزلزل و عدم امنیت خاطر فرزندان خود را فراهم می کنند.
8-فرار یکی از والدین از محیط خانواده و نامعلوم بودن سرنوشت او و فرزندان.
9-بیماری جسمی و یا روحی یکی از والدین برای مدتی نسبتاً طولانی که در نتیجه ایفای وظیفه را برای او در قبال همسرش، دشوار و غیرممکن می نماید.
لازم به یادآوری است که اگر چه در روابط پدر و مادر با یکدیگر اختلال راه یافته است، لکن این مسئله به تنهایی می تواند نوجوان را از آرامش روانی و اطمینان نسبت به آینده محروم نماید و او را ناکام و سرخورده به این سو و آن سو بکشاند.این درحالی است که دیدیم نوجوان به جهت دوران بلوغ، مشکلات طبیعی و ویژه ی خویش را به اندازه ی کافی دارا است و هر گونه مشکل دیگری به ویژه در روابط والدین با هم، مزید برعلت بوده و بار عاطفی سنگینتری را بر دوشهای ناتوان نوجوان تحمیل می کند.

توصیه های تربیتی

والدین عنایت کنند که قبل از تولد فرزندانشان، آزادانه می توانستند هرتصمیمی در خصوص تداوم و یا متارکه ی زندگی خود بگیرند، ولی اینک انسانهایی خردسال و ناتوان به نام فرزندان، در زندگی آنان حضور دارند و سرنوشت آنها به سرنوشت والدین پیوند خورده است.
وجه تشبیه «پیوند»از آن است که در واقع این کودکان و فرزندان هستند که ارتباطی الهی و عاطفی خاص، براساس مشیت خداوندی میان زن و شوهر ایجاد می کنند و درحقیقت رشته ی زناشویی همچون زنجیری به هم پیوسته است که پدر و مادر دو سوی این رشته و فرزند،حلقه ی میانه ی آن دو رشته است.هنگامی که جغد شوم طلاق می خواند، در واقع این حلقه ی میانی آن دو رشته است که می گسلد و بند دل فرزند دلبند است که پاره پاره می شود.
والدین باید نیک دریابند که هم اکنون خانواده ی آنها علاوه بر سه بُعد و سه رکن معمولی خود،یعنی (شوهر، زن و فرزند)دارای بُعد چهارمی نیز گردیده است و آن «توجه به آینده»و نوع تربیت و رشد معنوی و اخلاقی فرزندان است. (13)
ـ وجود مشکلاتی از قبیل اختلاف سلیقه ها، دیدگاهها و سیاستهای خانوادگی و تربیتی، دربیشتر خانواده ها امری طبیعی و معمولی است؛ به عبارت دیگر، «زن و شوهر، فتوکپی یکدیگر نیستند»تفاوتهای فردی، دامنه ی گسترده و تنوع بی شمار اختلافات روحی و ذوقی و روانی را گواهی می کند، لکن والدین باید برای همگرایی افکار و اندیشه های خود راهی بجویند و از شیوه های علمی و جدیدی که برای حل مشکلات فوق وجود دارد، استفاده نمایند.
ـ والدین به مجرد برخورد با اختلاف سلیقه و دیدگاه، نباید پای فرزندان خود را به معرکه بازکنند و آنها را درگیر حادثه ای نمایند که احتمالاً نه تنها نقشی در پیدایش آن نداشته اند، بلکه کمکی هم نمی توانند برای حل آن بنمایند.این کار جز این که بر بی اعتمادی فرزندان نسبت به والدین ناپایدار و کودک منش بیفزاید، تأثیر دیگری ندارد.
ـ ادامه ی این صحنه های اختلاف برانگیز و تشنج آفرین، کودکان و نوجوانان را به انسانهایی عصبی، پرخاشگر و ناتوان برای مقابله با مشکلات زندگی تبدیل می کند.
ـ کودکان و به ویژه نوجوانان برای آینده، ازدواج و تشکیل خانواده هیچگونه تصوری ندارند جز این که مدل خانوادگی پدر و مادر را مبنایی برای آینده ی خود در نظر بگیرند و از دریچه ی روابط فعلی پدر و مادر، در ذهن خود، تصویری از زندگی مشترک خود رسم نمایند.هراندازه روابط والدین با هم ناسالم و معیوب باشد، بر بی رغبتی فرزندان نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده خواهد افزود و احتمالاً این گونه نوجوانان بعدها بسیار دیر ازدواج می کنند و یا اصلاً ازدواج نمی کنند.
ـ در صورتی که پاره ای از نوجوانان خانواده های معیوب (ناسازگار)،بعدها ازدواج کنند، احتمالاً از روابط خوب و سالمی با فرزند و همسر خود، برخوردار نخواهند بود.اگر هم باطناً رفتار والدین خود را مذمت و نفی کنند، لکن خواه ناخواه سایه ی نامرئی مدلهای ناسالم ارتباطی والدین بر زندگی آینده ی آنان کم و بیش افکنده خواهد بود.
التبه هراندازه که نوجوان خودساخته و با اراده باشد، بیشتر می تواند خود را از تأثیرات منفی و نامطلوب روابط والدین برکنار و مستقل نگه دارد.
ـ چنانچه برخی از والدین به تجربه دریافته اند که بر احساسات و عواطف خود مسلط نیستند و نمی توانند هیجانهای خود را تحت کنترل درآورند، بهتر است زمانی به گفتگوی با یکدیگر بپردازند و موضوعهای اختلافی را به بحث بگذارند که فرزندان در خانه نیستند و یا واقعاً درخواب هستند که در صورت مهارنشدن احساسات یکی از طرفین، شعاع آثار نامطلوب آن، فرزندان را تحت تأثیر قرار ندهد.
ـ روش دیگری که به این گونه والدین (ناسازگار)برای حل مسایل اختلافی توصیه می شود این است که آنچه را که می خواهند به همسر خود بگویند اما بر اثر غلیان احساسات و عواطف نامطبوع، قادر به بازگویی آنها نیستند، درنامه ای محترمانه و صمیمانه خطاب به همسرخویش بنویسند و آن را به گونه ای که در دسترس فرزندان قرارنگیرد، به همسر خود ارائه دهند.ویژگی مطلوبی که این روش دارد، آن است که این فرصت را برای انسان فراهم می کند تا هر آنچه را که مدتها قصد اظهار آن را داشته، به گونه ای مطلوب و دور از تشنج، به اطلاع همسرش برساند.

پی نوشت ها:

1-پسرجوانی از شهر ساری.
2-یک دختر غمدیده.
3-امضاء محفوظ.
4-پسر نوجوانی از شمیران.
5-Devlopmental psychology: Hurlock, p.267
6-دختر 19 ساله ای از ساری.
7-پسر بزرگ یک خانواده ی بدبخت.
8-دختر یک خانواده متلاشی.
9-مبانی جرم شناسی؛ دکتر مهدی کی نیا، جلد2، ص 663.
10-الحدیث، جلد1، ص 296.
11-Devlopmental psychology: Hurlock< p.313
12-Ibid: p.366
13-کتاب روح بشر؛ دکتر صاحب الزمانی، ص 171.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۳
مجتبی مهرجو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">