بسم الله
تکان تکان میخورد حس بی زبان قلم
تکه تکه خال می کوبد برقیامت واژه های قلم
قلم امشب کوتاه می نویسد؟
یاقامت واژه ها تاثامن الحجج نمیرسد ؟!!
میان صحن چلچله هارها شده ام
چیست این صدا که مرا میان اشاره ها خرابه می کند
کرور کرور التماس نقره ای حک می شود
روی پنجره های کبوتری اش.
وصله می زنند این گریه ها را به ضریح پیکرش قطرهای چکیده رااو ضمانت میکند.
دخیل پنجره هایش روح امن یجیب تمام پنجره هاست
گفتنی هارا گفته ام
نگفته هایم درپس زبان بی هنرم می ماند
وبه فسیل عقده ها لبخند میزند .
اقا تو که راه می روی روی اوز حنجره ها
قفل نگفته ها باز می شود.
ورق بزن حلقوم کنجکاوه نکرده هامان را ارام ارام
بخوان تا اتقک همسایه بشنود
که ریابا اندام کبود ایه ها چه کرد.
خیال راستی ها کم کمک سایه می کشد روی ابروی اینه ها
وسیب نصف شده حجب وحیا باز هم می ماند کنج خرابه ها.
اقا دستی تکان بده
باران بپاش
بوی خاک نم زده شاید کمکی باشد به بازگشتمان