روح الله مهرجو استاد دانشگاه و کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی

روح الله مهرجو استاد دانشگاه و  کارشناس ارتباطات و پژوهشگر حوزه اجتماعی

این وبلاگ کاملا شخصی می باشد
mehrjoor.ir

بایگانی
آخرین نظرات

۹۶ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

بنام خالق عشق


این فراز دعا بیشتر وقت‌هایی کاربرد دارد که فهمیدیم که داریم از حدمان و از خطوط قرمزمان عبور می‌کنیم و باید رابطه‌ی پیش‌آمده را قطع کنیم؛ آن وقت باید کار را به خدا واگذارکنیم و تسبیح به دست بگیریم و بخوانیم: اللهم فرِّج عن کل مکروب....


اشک

رنج و گرفتاری یک واقعیت انکارنشدنی تو زندگی آدم‌هاست؛ خداوند در قرآن می‌فرماید: لقد خلقنا الانسان فی کبد یعنی ما انسان را در رنج آفریدیم. گرفتاری‌ها و بلاها هم اگرچه به هر حال سخت‌اند و گاهی غیرقابل تحمل به‌نظرمی‌رسند اما برای رشد و پیش‌رفت انسان‌ها لازم‌اند و گریزی از آن‌ها نیست؛ برای همین هم همه‌ی آدم‌ها باید تلاش کنند که گرفتاری‌ها و دردهای خودشان را به شادی و نشاط تغییر دهند و صدالبته برای رفع گرفتاری دیگران هم تا جایی که ممکن است زحمت بکشند. درواقع وقتی روایات را می‌خوانیم شاید هیچ عملی به اندازه‌ی رفع گرفتاری مردم برای انسان‌ها بهشت‌آور نیست؛ اما برای حل گرفتاری‌ها و دردهای مردم دو تا شرط مهم وجود دارد که رعایت نکردنش نه فقط گرفتاری مردم رو حل نمی‌کند بلکه گاهی مشکلات جدیدی پدید می‌آورد که حل‌شدنش به این راحتی نیست.

یکی از این شرط ها این است که این تلاش مقدس برای حل مشکل مردم، تبدیل به کنجکاوی و فضولی در زندگی مردم نشود. تردیدی نیست که در فرایند حل مشکلات، ما اطلاعاتی از زندگی طرف مقابل به دست می‌آوریم که علی‌القاعده جزو اطلاعات معمول زندگی او نیست و گاهی حتی رازهای زندگی اوست بنابراین خیلی ممکن است که از یک جایی به بعد به عنوان کسی که می‌خواهد مشکل را حل کند، به حکم این که بالاخره انسان هستیم  و کنجکاو، وسوسه شویم که چیزهای دیگری از زندگی طرف بدانیم  و مدام بپرسیم و بپرسیم. آن آدم گرفتار هم چون به هر حال به دوستش، مشاورش، معلمش برای حل مشکلش اعتماد کرده فکر می‌کند گفتن این اطلاعات، حتما لازم است و به همین خاطر در یک فرایند معیوب، کوهی از رازها و حرف‌های مگوی زندگیش را به ما منتقل می‌کند که نه فقط فایده‌ای ندارد بلکه بار روانی و مسۆولیت ما را افزون و توان رازنگهداری ما را کم‌تر می‌کند.  پس شرط اول، یک تقوای درونی است که آدم‌ها برای حل مشکلات دیگران باید داشته باشند. تقوایی که نگذارد انسان به بهانه‌ی حل مشکلات، کنجکاوی و فضولی کند و رازهای دیگران را پی‌جویی کند. دانستن راز دیگران هیچ ارزشی ندارد هم‌چنان که حرص زدن برای این دانستن‌ها، قطعاً خلاف تقواست و گاهی دردسرهای آدم را بیشتر و بیشتر می‌کند.

خیلی از خیانت‌ها از همین حل مشکل‌ها آغاز شده و چون اتفاقاً طرف مشکل‌دار، آن مرد یا زن همکارش را مدام با همسر احتمالاً نامهربان خود مقایسه کرده مدام این ارتباط عاطفی از طریق گفت‌وگو و پیامک و ایمیل و چت و وایبر و شبیه این‌ها محکم‌تر و محکم‌تر شده تا این که دو طرف چشم بازکرده‌اند و خود را در حال خیانتی باورنکردنی یافته‌اند

اما شرط دوم این است که معمولاً آدم‌هایی که توان حل مشکلات دیگران را دارند یک توانایی ذاتی دارند و آن توانایی« گوش‌دادن» و « دل‌دادن» است؛ شاید یک‌جورهایی به آن چیزی که امروز به آن « هوش هیجانی » هم می‌گویند مرتبط باشد، لذا آدم‌های گرفتار از بودن کنار این مشاورها و حرف‌زدن با آن‌ها و ارتباط برقرارکردن با آن‌ها لذت می‌برند و حتی اگر مشکلشان هم حل نشود دوست دارند که ارتباطشان با طرف باقی بماند چون کنار آن‌ها بودن، برایشان آرامش‌بخش و لذت‌انگیز است. اتفاقی که می‌افتد این است که آدم‌های گرفتار ارتباطی درونی و وابستگی‌ای عاطفی با مشاورشان یا همان کسی که قرارست مشکلشان را حل کند برقرارمی‌کنند و اگر آن مشاور که اتفاقاً حوصله‌ی زیادی هم برای گوش‌دادن دارد و خیلی هم مهربان است تقوای کافی نداشته باشد، فاجعه‌ای رخ خواهد داد.

به خصوص وقتی این گرفتاری‌ها، مشکلات خانوادگی باشد خیلی وقت‌ها خانمی که برای حل مشکلش مثلاً پیش مردی رفته که به حل مشکلات شهرت دارد یا مردی که برای رفع دعوای خانوادگی‌اش مثلاً پیش یک خانم مشاور رفته، به ناگاه احساس می‌کند که از نظر درونی به آن مشاور وابسته شده و بنابراین نه فقط مشکلش حل نمی‌شود بلکه یک مشکل جدید به مسایل زندگیش اضافه می‌شود؛ به همین خاطر خیلی وقت‌ها خیلی از مشکلات خانوادگی، به خاطر کم‌بود تقوا در کسانی که اهل حل مشکل‌اند، تبدیل به یک مشکل بزرگتر می‌شود و زندگی‌هایی از بین می‌رود. این اتفاق امروز در ادارات و فضاهای کاری، یک مشکل جدی است. خیلی اوقات که کارمندها در حال «درددل» با هم هستند به ناگاه بین آقا و خانم کارمند که یکی از آن‌ها گرفتار و دیگری مهربان و اهل « گوش‌دادن» است، رابطه‌ای عاطفی برقرار می‌شود و ثمره‌اش نه فقط حل مشکل نیست بلکه ایجاد مشکل جدیدتری است که زندگی‌ها را مختل می‌کند و ازبین می‌برد.

 خیلی از رابطه‌های نامشروع که گاهی بین مردها  و زن‌ها که گاهی حتی شوهردار هم هستند برقرار می‌شود نقطه‌ی شروعش همین درددل‌ها و مهربانیِ بی‌دریغ  یکی از دوطرف بوده است. خیلی از خیانت‌ها از همین حل مشکل‌ها آغاز شده و چون اتفاقاً طرف مشکل‌دار، آن مرد یا زن همکارش را مدام با همسر احتمالاً نامهربان خود مقایسه کرده مدام این ارتباط عاطفی از طریق گفت‌وگو و پیامک و ایمیل و چت و وایبر و شبیه این‌ها محکم‌تر و محکم‌تر شده تا این که دو طرف چشم بازکرده‌اند و خود را در حال خیانتی باورنکردنی یافته‌اند. همه‌ی ما در زندگیمان داستان‌های واقعی‌ای از این فرایند معیوب شنیده‌ایم و سری به تأسف تکان داده‌ایم.

بنابراین شرط دوم این است که آدم‌های اهل حل مشکل – که معمولاً توانمند در ارتباط گیری و مهربان هستند –  حدِّ خود را در ارتباط گیری بشناسند و با تقوایی درونی سراغ رفع مشکلات مردم بروند تا واقعاً به مردم کمک کنند و دستشان را بگیرند نه آن‌که زندگی‌ها را از هم بپاشند و شهوات، با لباس دل‌سوزی بلای جدیدی به زندگی خودشان و دیگران بیندازد.

پس شرط این که  بتوانیم اهل « اللهم فرِّج عن کل مکروب» شویم این است که حد نگهداریم و بدانیم، بازکردن گره‌های زندگیِ مردم ذاتاً متعلق به خداست و اثربخشی به اقدامات ما هم در اراده‌ی اوست. خداست که گره‌ها را باز می‌کند و قرار نیست ما مثل سوپرمن و بتمن «یک‌هو» از آسمان بیاییم و مشکل مردم را حل کنیم. ما مقدمه‌ایم البته در حد توانمان و تا جایی که دیگران به ما وابسته نشوند. من و شما پیغمبر و امام نیستیم که معصوم باشیم و از خودمان مطمئن باشیم بلکه آدم‌هایی کاملاً معمولی هستیم که ممکن است خداوند به ما توان مالی یا عاطفی داده باشد، حق نداریم از این توانمان و به بهانه‌ی حل‌کردن مشکلات مردم و آرامش‌دادن به آن‌ها، بدبختشان کنیم، به خودمان وابسته‌شان کنیم؛ این تقوا البته وقتی طرفمان از جنس مخالف ماست، حساسیتی مضاعف پیدا می‌کند.

من فکر می‌کنم این فراز دعا که علی‌القاعده هر وقت بخوانیم خوب است؛ بیشتر وقت‌هایی کاربرد دارد که فهمیدیم که داریم از حدمان و از خطوط قرمزمان عبور می‌کنیم و باید رابطه‌ی پیش‌آمده را قطع کنیم؛ آن وقت باید کار را به خدا واگذارکنیم و تسبیح به دست بگیریم و بخوانیم: اللهم فرِّج عن کل مکروب، اللهم فرِّج عن کل مکروب، اللهم ....

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۹
مجتبی مهرجو
بنام خالق عشق


چرا عاشق می شویم؟ چرا عاشق یک فرد خاص می شویم؟ تا حالا این سوالات را از خودتان پرسیده اید؟ پاسخشان اینجاست. شما عاشق فردی خاص و در موقعیتی خاص می شوید چون در شرایط خاصی قرار دارید. شرایطی که اگر از آن مطلع باشید راحت تر می توانید فرق بین عشق واقعی با عشق موقعیتی و بی اساس را دریابید.

عشق

نزدیکی جغرافیایی

هرچند اغلب مردم به نزدیکی یا مجاورت جغرافیایی (برای مثال همشهری یا هموطن بودن) به‌عنوان یک عامل مهم در پیدایی عشق توجه نمی‌کنند، اما باید گفت این عامل، یکی از مهم‌ترین متغیرها در این ارتباط است. الفت و آشنایی باعث پرورش احساس دوست داشتن و عشق می‌شود. مطالعات در این زمینه نشان داده وقتی ما به‌طور مکرر در معرض محرک‌های جدید و ناآشنا مانند موزیک‌های جدید، تابلوهای نقاشی، صورت انسان‌ها، خیابان‌ها، میادین و مجسمه‌ها و... قرار می‌گیریم، در اثر تکرار و در نتیجه مانوس شدن با این محرک‌ها، علاقه و اشتیاقمان به آنها روزبه‌روز بیشتر می‌شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۸
مجتبی مهرجو
بنام خالق عشق


سوره‌ی نور، سوره‌ای است که شروع آن با نهی از بی‌عفتی و دعوت به پاکدامنی است و قسمت عمده‌ی این سوره هم دستور به پاکسازی جامعه از آلودگی‌های جنسی است.

شاید دلیل آمدن موضوع حجاب در این سوره، همین باشد که وقتی حجاب آمد؛ آلودگی‌‌های جنسی هم جایگاهی ندارند؛ چون حجاب یک حایل است در مقابل بی‌عفتی‌ها و هرزگی‌ها‌.


حجاب

راستی چرا موضوع حجاب، در سوره‌ی نور [بیست‌ و‌ چهارمین سوره‌ی قرآن کریم، که موضوع حجاب در آیه‌ی 31 این سوره‌ی مبارکه مطرح شده] آمده است؟‌

سوره‌ی نور، سوره‌ای است که شروع آن با نهی از بی‌عفتی و دعوت به پاکدامنی است و قسمت عمده‌ی این سوره هم دستور به پاکسازی جامعه از آلودگی‌های جنسی است.

شاید دلیل آمدن موضوع حجاب در این سوره، همین باشد که وقتی حجاب آمد؛ آلودگی‌‌های جنسی هم جایگاهی ندارند؛ چون حجاب یک حایل است در مقابل بی‌عفتی‌ها و هرزگی‌ها‌.

و این فریاد حجاب است که به زبان بی‌زبانی، گوش ناپاکی‌ها را کر می‌کند و نسل آن‌ها را به انقراض می‌کشاند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۷
مجتبی مهرجو
بنام خالق عشق


شاید تا به حال شنیده باشید که دختران و پسران جوان وقت ازدواج این جمله را به زبان بیاورند: قرار نیست با خانواده اش زندگی کنم. می خواهم با خودش زندگی کنم!

خانواده همسر

واقعیت این است که در ازدواج دو مرحله شناخت داریم. مرحله اول، شناخت همسر آینده تان است که ممکن است خیلی موفقیت آمیز باشد. شما فکر کنید بسیار به هم شبیه، همسان و متناسب هستید و تفاهم دارید. بنابراین تصمیم بگیرید زندگی مشترک تان را شروع کنید و خانواده ها را برای یک خواستگاری موفقیت آمیز آماده کنید. اما دست نگه دارید! دل خوش به پایان این ماجرا نباشید چون شناخت شما همین جا تمام نشده است.

شما وقتی می توانید بگویید به شناختی نسبی رسیده اید که دومین مرحله را هم پشت سر بگذارید. یعنی شناخت خانواده همسر. شناخت خانواده همسر درست همان اندازه اهمیت دارد که شناخت خود همسر. درست است که شما شاید یک بار در هفته آنها را ببینید و در عوض هر روز هفته را کنار همسرتان بگذرانید اما خانواده همسر از جهات مختلفی بر رابطه شما سایه می اندازد و حضورشان به هیچ وجه قابل انکار نیست.

حتی اگر در بدترین حالت، رابطه خود را به طور کامل با آنها قطع کنید با روحیات و منش خانواده همسرتان از طریق تربیت و ژنتیک به همسرتان انتقال پیدا کرده و حضور آنها غیر مستقیم در زندگی شما مشهود خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۷
مجتبی مهرجو
بنام خالق عشق


شاید اولین و زیباترین اتفاقی که بعد از ازدواج می افتد، همین است، که تو می دانی که در این دنیای بزرگ و در بین این همه آدم، یک نفر متعلق به توست و تو نیز متعلق به او هستی.

پرسش

اوایل ازدواج روزهای شاد و خاطره انگیزی است. مرد سعی می کند زودتر محل کار خود را ترک کرده و راهی خانه شود، در طول راه فکر می کند که چه چیزی برای همسرش بگیرد تا او را شگفت زده کند؟ یک شاخه گل، چند عدد شیرینی، میوه نوبرانه و یا ... امشب همسرش چه لباسی پوشیده و چه شامی آماده کرده است؟ وای که امشب چه شب رویایی شود! نزدیک منزل که می رسد قلبش تاپ تاپ می کند، چرا که می داند کسی پشت در منتظر اوست، کسی که با تمام وجود دوستش دارد و او نیز ،کسی که فقط متعلق به اوست و او نیز ،و حریمی که مالکیت آن فقط و فقط برای عشق آنهاست. زن هم همینطور هست، موعد بازگشت شوهرش به خانه، قلب او هم تاپ تاپ می کند، انگار که می خواهد از سینه بیرون بزند، خانه را مرتب می کند، با عشق میوه را در بشقاب می گذارد، چای دم می کند و خود را به بهترین نحو می آراید، فقط  و فقط برای یک نفر که صاحب قلبش است و او نیز.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۶
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق

روزه کله گنجشکی

آموزش روزه داری به فرزندان

فرزندان، استعداد آن را دارند که تحت تربیت دینی قرار گیرند و مطالب دینی را در حد فهم خویش درک کنند. درست است که پسر بعد از 15 سال و دختر بعد از 9 سال قمری به تکلیف می‌رسد، اما آموزش و تمرین تکالیف دینی را نمی‌توان تا سن بلوغ به تأخیر انداخت. انسان باید از کودکی نسبت به ظرفیت پذیرش و زمینه مذهبی فراهم شده از سوی والدین (به نحو با نشاط و سرزنده) با عبادات و تکالیف دینی آشنا شود تا در سن بلوغ به انجام آن رغبت داشته باشد. در غیر این صورت، انجام اعمالی چون خواندن نماز و روزه گرفتن در سن تکلیف برای آنان دشوار خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۵
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق

افطار


گوشه به گوشه ایران را که سر بزنید می بینید مناسبت های تقویمی با فرهنگ عامه پیوند خورده اند. ماه رمضان یکی از همین مناسبت ها است که پشت بند آن، آداب و رسوم خاصی به وجود آمده است.

 

این روزها به کاشمر که بروید، نام آش قل هو الله را زیاد خواهید شنید. آشی که ارتباط مستقیمی با مراسم قرآن خوانی در ماه مبارک رمضان دارد و سال هاست به بهانه ماه رمضان پخته می شود.

زنان و دختران قرآن خوان در کاشمر، مسجد یا منزلی را در نظر می‌گیرند و با تعیین وقت جلسات قرآنی که معروف به قرآن دوره است برگزار می‌کنند. در این میان خانمی که از دیگران بزرگتر است و قرآن را صحیح قرائت می‌کند سرپرست دیگر قرآن خوان ها می‌شود.

این زنان روزانه یک جزء از قرآن را می خوانند. به همین ترتیب کار ادامه پیدا می کند تا روز آخر که جزء سی ام قرآن خوانده می شود. این جزء اختصاصا به صورت سوره سوره توسط هر نفر خوانده می شود. حتی افراد بیسواد هم حق دارند بخوانند و طبعا فردی که در کنار آنهاست برایشان می خواند. همه در انتظار آن هستند تا سوره قل هو الله به نام آنها درآید. آن ها این شانش را بسیار خوش یمن می دانند و کسی که قل هو الله به نام او درآید در واقع شانس و اقبال او بلند خواهد بود.

بنابراین پختن آش قل هو الله وظیفه کسی است که سوره اخلاص را برای ختم قرآن در ماه مبارک رمضان تلاوت می‌کند. این فرد باید پس از چند روز از تمام شدن ماه رمضان به سایر قرآن خوانان آش و شیرینی بدهد که این آش به آش قل هو الله معروف است. این آش البته در قم هم پخته می شود و آداب و رسوم آن همین است.

پخت نان

تنور داغ نان جو

کاشمری ها البته ماه رمضان شان را با آداب و رسوم دیگری هم همراه کرده اند. بسیاری از خانواده‌های روستایی و برخی خانواده‌های شهری قبل از ماه رمضان گندم به آسیا می‌برند و سپس در دو مرحله به پخت نان محلی می‌پردازند، در مرحله اول که قبل از ماه رمضان است، به اندازه مصرف ده تا پانزده روز نان می‌پزند تا در طول ماه مبارک کمتر مجبور شوند به سر تنور گرم بروند و مرحله دوم در روزهای پانزده یا شانزدهم ماه مبارک اقدام به پخت نان می‌کنند و باقی نان مورد نیاز خود تا پایان ماه را می پزند و در این مرحله که در آستانه ایام شهادت حضرت امیرالمۆمنین(ع) انجام می‌شود علاوه بر نان محلی، نان جو یا تفتان جو هم می‌پزند و در شب‌های قدر در بسیاری از خانه‌ها نان جو وجود دارد و با توجه به اینکه حضرت امام علی (ع) نان جو استفاده می کرده‌اند در شب شهادت ایشان مردم در سفره‌های افطار خود نان جو همراه با ماست می خورند.

 

شروع سال مالی

اگر کسی خواست حساب سال داشته باشد در اول ماه مبارک رمضان حساب سال خود را باز می کند تا زکات مال خویش را به مستمندان بدهد تا آنها هم بتوانند روزه بگیرند. برای بچه‌هایی که هنوز به سن قانونی برای روزه گرفتن نرسیده‌اند جوایزی تعیین می‌شود تا اگر روزه گرفتند، به عنوان مثال برای پسران دوچرخه و برای دختران طلا و پارچه بخرند.

پختن آش قل هو الله وظیفه کسی است که سوره اخلاص را برای ختم قرآن در ماه مبارک رمضان تلاوت می‌کند. این فرد باید پس از چند روز از تمام شدن ماه رمضان به سایر قرآن خوانان آش و شیرینی بدهد که این آش به آش قل هو الله معروف است

بیدار باش با بلندگو!

اهالی کاشمر در اول ماه مبارک رمضان به وسیله بلندگو و یا رادیو و ساعت زنگدار بیدار شده و پس از خوردن سحری در نماز جماعت که در مساجد و بیشتر تکایا برگزار می‌شود شرکت می‌کنند.

در گذشته که بلندگو و برق نبود، موذن در بالای بلندترین بام ساختمانی و یا مساجد محل یک ساعت و نیم مانده به صبح، مناجات ابو حمزه ثمالی را که در بین مردم به "شوخوانی" معروف بود با صدای بلند می‌خواند. پس از 45 دقیقه برای مدت ده دقیقه این کار متوقف می‌شد و سپس "شوخوانی" دوم خوانده می‌شد و چون شوخوانی اول با آهنگ ابوعطا و شوخوانی دوم با آهنگ بیات ترک قرائت می‌شد مردم این آهنگ را به یاد داشته و می‌فهمیدند که چند دقیقه به اذان مانده است.

آش قل هو الله

آن زمان عده‌ای با طبل و شیپور نیز بر بالای بام می‌رفتند و همچون شوخوانی و در دو بخش با همان آهنگ می‌نواختند تا دیگر اهالی خواب نمانند، حتی برای خواب نماندن یکدیگر، همه احساس مسئولیت می‌کردند به طوری که با زدن بر روی پیت یا با زدن در منزل و یا کوبیدن مشت بر دیوار همسایه تلاش می‌کردند که همسایه برای خوردن سحری خواب نماند و بی‌سحری روزه نگیرد. حدود ده دقیقه مانده به اذان صبح، مۆذن دعای سحر را می‌خواند و سپس اذان می‌گفت.

در گذشته هم کم و بیش نماز جماعت برپا بود و آنها که برای اقامه نماز جماعت به مسجد می‌آمدند تا نزدیک طلوع خورشید در مسجد می‌ماندند و از روحانی مسائل شرعی خود را سوال می‌کردند. در حال حاضر در اغلب مساجد نماز جماعت برپا و جلسات قرآنی دایر است. در اغلب، جلسات قرآن خوانی از گذشته مرسوم بوده که یک جزء قرآن هر روز تلاوت شود که دوره قرآن زنان، اغلب صبح و عصر و آقایان در شب برگزار می‌شده است.

 

روز پایان قرائت

در روز آخر ماه رمضان که جز سی‌ام قرآن قرائت می‌شد هر کس مطابق معمول هر روز بر جای خود می‌نشیند و با آوردن انواع آجیل و یک سکه، این جز تلاوت می‌شود تا اینکه به سوره اخلاص می‌رسد. کسی که این سوره را تلاوت می‌کند باید پس از چند روز از تمام شدن ماه رمضان به سایر قرآن خوانان آش بدهد که این آش به آش قل هو الله معروف است. پس از دور کردن کامل قرآن، آجیل و تنقلات بین قرآن خوانان به این بهانه که متبرک است و با عنوان مشکل گشا، توزیع می‌شود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۵
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق

یارکشی های زن و شوهری
تا به حال چه قدر شده که شاهد دعوا و قهر عده ای بوده ایم و سکوت اختیار کرده ایم؟!

به نظر شما در این مواقع چرا سکوت می کنیم؟! در حالی که خود را مسلمان می نامیم و در اسلام به صلح و آشتی دادن میان مردم بسیار تأکید شده است.

برای روشن شدن این مطلب با ما همراه باشید.


إِنَّمَا الْمُۆْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُواْ بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ‏

همانا مۆمنان با یکدیگر برادرند، پس میان برادران خود، (در صورت اختلاف و نزاع) صلح و آشتى برقرار کنید و از خدا پروا کنید تا مورد رحمت قرار گیرید.(آیه 10حجرات)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۴
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق


...خدا نه این همه دور بلکه بسیار نزدیک است و خدایی‌شدن نه عملی خارج از زندگی معمولی بلکه فرایندی است که در متن زندگی انسانی رخ می‌دهد و با همین رفتارهای عادی انسانی هم می‌توان خدایی شد و خدایی زیست...
مادر

در تصور خیلی از ما، خدایی‌شدن کار بسیار سختی است. خدا در دوردست‌ها نشسته است و انگار امکان رسیدن به نقطه‌ی مطلوب که همان خدایی‌شدن است، هم‌چون آرزویی بلند و دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد. خیلی وقت‌ها هم که می‌خواهیم خدایی زندگی کنیم یک گوشه‌ای می‌نشینیم و مدام ذکر می‌گوییم به این امید که خداوند از دل این ذکرها در بیاید و دست ما را بگیرد و اخلاق ما را به خود پیوند بزند. در ذهن بسیاری از ما، آدم‌های خدایی و الهی، آدم‌هایی هستند که از دنیا فاصله گرفته‌اند و یک سو نشسته‌اند و معمولاً سری به پایین دارند و چشم‌هایشان نیمه‌باز است و مدام «هوهو» می‌کنند. انگار قرارست برای الهی‌شدن و رسیدن به هدفی که خداوند برایمان مقرر داشته، زندگی‌ای خارج از زندگی ما می‌طلبد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۳
مجتبی مهرجو

بنام خالق عشق

زنان بحرینی

"ام‌محمد" از فعالان فرهنگی بحرین می‌گوید: عموم زنان بحرینی به مقام معظم رهبری به‌چشم پدر خود نگاه می‌کنند و هنگامی که نام ایشان برده می‌شود اشک‌های‌شان جاری می‌شود، علاقمندی شدیدی وجود دارد و همه آرزو دارند که ایشان را ملاقات کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۲
مجتبی مهرجو